آرسن میناسیان داروساز معروف رشت تا مرحله دیپلم در رشت درس خواند. با آنکه میل داشت به تحصیل ادامه بدهد به جهت تهیه مخارج زندگی دست از تحصیل کشید. چون به شیمی و داروسازی علاقه داشت، به کار داروسازی پرداخت. در آن زمان اغلب داروخانهها دواها را خودشان تهیه میکردند یا به افرادی که در این کار سررشته داشتند . سفارش میدادند. آرسن یکی از این افراد بود. او چون در کار تهیه دارو دقت زیادی به خرج میداد اغلب داروخانهها میل داشتند به او سفارش تهیّه دارو بدهند.آرسن که میدید داروسازها دارو را از او ارزان میخرند و گران میفروشند، در صدد بر آمد خودش داروخانهای تاسیس کند ولی قصدش آن نبود که تفاوت قیمت را به عنوان سود بردارد. میخواست دارو را به همان قیمت تمام شده به نیازمندان عرضه کند. اتفاقااین زمان مصادف بود با اشغال کشور به وسیله متفقین و کمیابی و گرانی بیش از اندازه دارو.
آرسن تا نیمههای شب در داروخانه بیدار میماند و داروها را میساخت و چون فکر میکرد ممکن است کسانی باشند که نیمه شب احتیاج به دارو داشته باشند، درهای داروخانه را باز نگه میداشت و در همان حال به فروش دارو میپرداخت. به این ترتیب بود که او توانست نخستین داروخانه شبانه روزی گیلان (و به روایتی ایران) را تاسیس کند.
در آن زمان مسافرت از رشت به تهران بیشتر شبانه صورت میگرفت. اتوبوسها آخر شب از رشت حرکت میکردند و سحرگاه به تهران میرسید. اول وقت خود را به بنگاههای دارویی میرساند و با پولی که قرض کرده بود مواد اولیه دارو یا داروهای کمیاب را میخرید. از آن طرف سوار اتومبیلهای سواری میشد و خود را در نیم روز به رشت میرساند و داروهایی را که به ده هزار تومان خریده بود به بهای سه چهار هزار تومان به مردم میفروخت. نتیجه این کار آرسن آن بود در حالی که داروخانههای دیگر رشت خلوت و خالی بودند، در «داروخانه کارون» «نام داروخانه آرسن» جمعیت موج میزد.
در آن زمان بعضی از صاحبان داروخانهها که چنین میدیدند، از چند جبهه با آرسن وارد مبارزه شدند. از یک جهت شایع کردند داروهای آرسن کهنه و فاسد است و بیشترشان داروهای آزمایشی است، اما با وجود این حرفها مردم که میدیدند بیمارانشان با خوردن داروهای آرسن خوب میشوند، باز به او مراجعه میکردند. روش دیگر مبارزه مخالفان آن بود که به استانداری و فرمانداری و شهرداری و شهربانی شکایت میکردند که آرسن با فروش دارو به قیمت ارزان، نظام صنفی را در رشت به هم زده و باعث ورشکستگی داروسازان شده است.شهربانی ناچار آرسن را احضار کرد. با آنکه داروسازان کینه آرسن را در دل داشتند، همین که چشمشان به قیافه نجیب این داروساز ارمنی میافتاد و میدیدند ماموران و توده مردم چه احترامی برای این «گناهکار» خوش قلب قائل هستند، بیاختیار آرام میشدند و شکایت خود را پس میگرفتند.
آرسن سالهای 20 تا 30 با آرسن سالهای 40 و 50 فرق داشت. در آن هنگام آرسن هنوز شخص ناشناختهای بود. مردم شهر هنوز از هدف والای او اطلاع نداشتند. عدهای هنوز نسبت به او ظنین بودند. کارهایش هم به این شک و تردید دامن میزد. او داروها را گران میخرید و ارزان میفروخت. در نتیجه دچار ضرر و زیان میشد. اما طلبکاران که نذر نداشتند به مردم خدمت کنند وقتی میدیدند پرداخت پول آنها به تاخیر افتاده علیه آرسن شکایت میکردند.وقتی حکم توقیف آرسن را میگرفتند، میدانستند او را کجا پیدا کنند او شبانه روز در داروخانه مشغول پیچیدن نسخه بود. آرسن تا چشمش به طلبکاران و مامور اجرائیات میافتاد، میگفت: «آمدم ... آمدم ... چند دقیقه مهلت بدهید این دواها را بپیچم، فورامیآیم ... .»
آنها میدانستند راست میگوید. میماندند تا کارش تمام شود و به اتفاق روانه زندان میشدند.
ادامه دارد...
مرحوم علی بهزادی
تنظیم: علییزدانینژاد
پزشک و مدیر انتشارات میرماه