پای صحبت های پروفسور اردشیر قوام زاده بنیانگذار پیوند مغز استخوان در ایران
دکتر اردشیر قوام زاده نخستین دانشمندی است که در ایران، پیوند سلولهای بنیادی خونساز از راه پیوند مغز استخوان و پیوند از طریق خون محیطی را به انجام رساند. در سال 2012برنده جایزه «برترین محقق جهان در زمینه سرطان و بیماریهای خونی» کمیته مطالعات بینالمللی مرکز تحقیق بینالمللی خون و پیوند مغز استخوان امریکا شد.
پولدار شدن احمقانهترین انگیزه برای پزشک شدن است
بازنشر گزارش اختصاصی سپيد با اردشیر قوام زاده در تاريخ 30تير 1395
3 May 2020 ساعت: 10:5
بازنشر گزارش اختصاصی سپيد با اردشیر قوام زاده در تاريخ 30تير 1395
3 May 2020 ساعت: 10:5
دکتر اردشیر قوام زاده نخستین دانشمندی است که در ایران، پیوند سلولهای بنیادی خونساز از راه پیوند مغز استخوان و پیوند از طریق خون محیطی را به انجام رساند. در سال 2012برنده جایزه «برترین محقق جهان در زمینه سرطان و بیماریهای خونی» کمیته مطالعات بینالمللی مرکز تحقیق بینالمللی خون و پیوند مغز استخوان امریکا شد.
او نخستین دانشمندی است که در ایران، پیوند سلولهای بنیادی خونساز از راه پیوند مغز استخوان و پیوند از طریق خون محیطی را به انجام رساند. در سال 2012برنده جایزه «برترین محقق جهان در زمینه سرطان و بیماریهای خونی» کمیته مطالعات بینالمللی مرکز تحقیق بینالمللی خون و پیوند مغز استخوان امریکا شد. دکتر اردشیر قوام زاده 76 ساله جوانتر از سن شناسنامهاش به نظر میآید. او سرزنده و با انرژی از 45 سال طبابت و کارهایش میگوید و از طرحهایی که پیش رو دارد. او را در ساختمان مرکز خون و پیوند مغز استخوان بیمارستان شریعتی که به نام خودش است، دیدیم. مردی که با اراده و پشتکار و با جدیتی مخصوص خودش مرکزی را تاسیس و مدیریت میکند که نه تنها در ایران یکی از قویترین مراکز پیوند مغز استخوان است که به واسطه هزاران عمل موفقی که به ثبت رسانده در جهان هم مطرح است. میگویند قوام زاده برای دانشجویانش بسیار جدی و با ابهت است و از کوچکترین خطایی نمیگذرد اما در کنار همه اینها مرد باصلابت و دوست داشتنی است که بسیاری از بیماران سرطانی مرهون تلاشهای شبانه روزی او هستند.
در سال ۱۳۱۹ در شهر تهران متولد شد و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد و در سال ۱۳۳۹ دیپلم گرفت و تحصیلات عالی خود را در رشته پزشکی دانشکده پزشکی وین کرایس اتریش ادامه داد و در سال ۱۳۵۰ فارغالتحصیل شده و در سال ۱۳۵۶ موفق به اخذ درجه تخصصی در رشته داخلی و آنکولوژی از کشور سوئیس شد. سپس تحصیلات فلوشیپ خود را در رشته هماتولوژی و پیوند در دانشگاه سوئیس در سال ۱۳۷۰ به پایان رساند. استاد ممتاز دانشگاه علوم پزشکی تهران، در حال حاضر رییس پژوهشکده خون سرطان و سلولهای بنیادی خونساز این دانشگاه بوده و در بیمارستان دکتر شریعتی تهران مشغول به کار است.
در این مرکز هر سال حدود ۴۰۰ پیوند سلولهای بنیادی خونساز از طریق پیوند مغز استخوان و بیشتر از آن از طریق پیوند سلولها از خون افراد دهنده سلول که غالبا خویشاوندان نزدیک بیماران هستند، انجام میشود. این آمار مشابه مراکز پیوند مغز استخوان در کشورهای پیشرفته است.
پیوند سلولهای بنیادی خونساز در حال حاضر بهترین روش درمانی در سرطانهای خون، بیماریهای خونی مانند تالاسمی ماژور، بیماریهای متابولیک، بیماریهای دستگاه ایمنی، سیروز کبدی، تودههای سرطانی مانند سرطان سینه، ریه، کبد، پروستات و تخمدان و حتی بیماریهای روماتیسمی است. میزان موفقیت درمان بیماریهای نیازمند به پیوند در پژوهشکده خون و سرطان دانشگاه علوم پزشکی تهران در حال حاضر حدود ۷۰ درصد و از بالاترین آمارهای دنیاست. اردشیر قوامزاده، هم اکنون عضو هیئت علمی و استاد گروه داخلی در بخش خون و آنکولوژی بیمارستان شریعتی است و ریاست کنگره لنفوم و پیوند مغز استخوان در تهران در سال ۱۳۷۳، ریاست کنگره پیوند مغز استخوان در تهران سال ۱۳۷۹، ریاست انجمن هماتولوژی آنکولوژی ایران سال ۱۳۷۳، ریاست کمیته بورد هماتولوژی- آنکولوژی ایران سال ۱۳۷۰، ریاست مرکز تحقیقات خون، سرطان و پیوند مغز استخوان از سال ۱۳۷۸ تاکنون، ریاست بیمارستان شریعتی از سال ۵۹ تا ۶۱، ریاست دپارتمان پزشکی از سال ۵۹ تا ۶۴، ریاست بخش خون و سرطان و پیوند استخوان از سال ۵۹ تا ۷۸، عضویت انجمن بینالمللی پیوند مغز استخوان از سال ۱۳۷۱، عضویت در انجمن بینالمللی پیوند خون و مغز استخوان اروپا از سال ۱۳۷۰ و ریاست پژوهشکده خون،سرطان و سلولهای بنیادی خون ساز دانشگاه علوم پزشکی تهران تاکنون را برعهده داشته است. اردشیر قوام زاده، متخصص هماتولوژی آنکولوژی براین باور است که درمان سرطان باید به صورت تیمی انجام شود و هر رشتهای باید کار خود را انجام دهد و میگوید: «من همیشه به کار تیمی اعتقاد داشتم و همیشه هم گفتم و تا آخر هم می گویم درمان سرطان یک کار تیمی است.»
سپید:از چه سالی کار پیوند رادر ایران شروع کردید؟
زمانی که من شروع کردم فقط یک نفرمتخصص آنکولوژی داشتیم که بعد از انقلاب رفت و من ماندم و کارم را شروع کردم و الان با افتخار می گویم که در حدود 300 نفر آنکولوژیست در سراسر کشور داریم. زمانی که من به این مرکز آمدم تنها مدیکال آنکولوژیست پزشکی بودم و حالا در حدود 270 نفر در سطح کشور در رشته مدیکال آنکولوژیست پزشکی یا دارویی - درمان خدمت میکنند. این یکی از افتخارات مرکز و بنده است.
سپید: این کار در طول چند سال انجام شده است؟
از سال 1362 در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، اولین فوق تخصص به تایید رسید و از آن موقع ما شروع کردیم به فلوشیپ گرفتن که تا الان ادامه دارد.علاوه بر تربیت متخصصان، این مرکز خودش جداگانه از سال 1369 کار پیوند را شروع کرده است و کلا سیستم این کار وارد کشور شد. در ابتدا ورود سیستم خیلی سخت بود که برای راه اندازی و فهماندن آن به افراد و مسئولین، کار زیادی برد. سپس توانستیم سیستم پیوند را در بیمارستان شریعتی پیاده کنیم و از آن زمان با حدود 12 پیوند در سال 69 کار شروع شد و در سال گذشته 440 پیوند انجام شده است.
در کل این سالها در حدود 5 الی 6 میلیارد پول صرفه جویی ارزی برای کشور شده چراکه این بیماران کارشان در داخل کشور انجام شده و به خارج از کشور نرفتند. کار اصلی پیاده کردن سیستم در اینجا است که هم در اینجا پرستار یادگرفته پیوند چیست و هم دستیار در اینجا فلوشیپ پیدا کرده و میتوانند تعداد زیادی پیوند را در اینجا انجام دهند.
پس هم آموزش و هم پژوهش و هم درمان در این زمینه صورت گرفته است. از طرفی در حدود 8 مرکز دیگر تحت نظر این مرکز راه افتاده و کار میکنند.
سپید: چطور شد که رشته پزشکی را انتخاب کردید خانواده مشوقینی برای ادامه تحصیل در رشته آنکولوژی داشتهاید؟
بله، پدرم جزو مشوقینم بود و دوستی هم داشتم که متخصص نفت بود و شهید شد، این دو نفر باعث شدند که من در این رشته بیایم و تحصیل کنم. البته عموی من هم پزشک بودند ولی پدرم با وجود اینکه تحصیلات آنچنانی نداشتند خیلی من را تشویق کردند که پزشکی بخوانم کاری که من هیچ وقت با بچههای خودم نکردم. من با هزینه پدرم به خارج رفتم و درس خواندم. بورسیه داشتم ولی پس دادم و با هزینه پدرم درس خواندم و پزشک شدم.
سپید: پدرتان کشاورزی میکردند ؟
نه ایشان زمینهای زیادی در تفرش داشتند و کشاورزی را دوست داشتند اما کار و شغلشان این نبود در وزرارت راه کار میکردند و از دوستان نزدیک وزیر راه بودند که بعدها به دلایلی کارش را رها کرد.
سپید: قدیمیترین خاطره کودکیتان را به یاد دارید؟
پدر بزرگهای من از زمان آقامحمد خان به تهران آمده بودند ولی من نمیدانم چرادو سال اول مدرسه را تفرش بودم و یادم هست که اصلا درس نخواندم دلیلش را یادم نیست ولی حتی نوشتن هم بلد نبودم تا آمدیم تهران و رفتم مدرسه رازی و از سال چهارم دیگر شاگرد اول کلاس بودم و تا آخر هم همیشه بچه درسخوان باقی ماندم. بازی الک دولک هم را هم خوب یادم هست که چقدر دوست داشتم و بازی میکردیم. خانه ما در خیابان شاپور بود چند وقت پیش رفتم و دیدم از دو قهوه خانهای که مادر بزرگم داشت فقط یک در باقی مانده است.
سپید: مدرسه خوبی هم میرفتید، دارلفنون مدرسه ویژهای بوده ؟
چون دبیرستان دارالفنون سابقه اسمی طولانی داشت برای خودم جالب بود، چراکه افراد تحصیل کردهای از این مدرسه بیرون آمده بودند. من هم به آن علاقه داشتم. چند سال پیش به این مدرسه رفتم و تاسف خوردم که این مدرسه خیلی فعالیت ندارد و مخروبه شده و از طرفی خوشحال شدم از اینکه آن را بازسازی میکنند تا تبدیل به موزه کنند.
سپید: پدرتان همه بچهها را تشویق میکرد؟
از برادرهایم دو نفرشان مهندسی خواندند. برادر دیگرم در 75 سالگی حقوق میخواند. همه بچهها درس خواندند ولی من فقط پزشکی خواندم.
سپید: چند سال خارج از کشور درس خواندید ؟
18 سال خارج از کشور بودم. کسرشان میدانستم ملیتام را تغییر بدهم و برای اینکه تخصص بخوانم رفتم جنوب سوئیس. آنجا میتوانستم هر رشتهای را ادامه بدهم. پزشک کم داشتند و تمام رشتهها جا داشت، غیر از اطفال و داخلی و من جراحی را انتخاب کردم.
سپید: همیشه رشته پزشکی را دوست داشتید؟
راستش را بخواهید ابتدا میخواستم کشاورزی بخوانم، کشاورزی را خیلی دوست دارم اما متاسفانه چون آدم خیلی به افراد دیگر وابسته است کار در زمینه کشاورزی مشکلاتی را به دنبال دارد برای همین صرف نظر کردم. بعد میخواستم وکیل شوم و دیدم در این رشته گاهی اوقات آدم باید زیاد صحبت کند و مشکلاتش زیاد است و از چیزهایی باید دفاع کند که برخی مواقع مورد علاقه خودش نباشد. وقتی پزشکی را شروع کردم در حدود هشت ماه در آلمان بودم. آنجا گفتند؛ در این کشور رشته پزشکی خیلی آسان و در وین خیلی سخت است بنابراین به وین رفتم و در آنجا پزشکی خواندم و در سال 1971 اتریش را ترک کردم و به سوئیس رفتم شش هفته بعد با اینکه قرارداد بسته بودم، جراحی را رها و رشته آنکولوژی را شروع کردم. در ابتدا خودم هم نمیدانستم لغت آنکولوژی به چه معنایی است. آنکو یعنی تومور و لوژی یعنی درس. اما خود آنکو را نمیدانستم به چه معنایی است. بعدا از لغتنامه متوجه معنایش شدم. اولین بار در فوریه 1972 وارد این کارشدم و در حدود 44 سال است در این رشته فعال هستم.
سپید: حالا چرا به سرطانها علاقهمند شدید؟
اول با رشته مدیکال آنکولوژی شروع کردم و بعد که به ایران برگشتم احساس کردم که این تخصص احتیاج به تکمیل شدن دارد و رفتم سراغ پیوند. سال 63 میخواستم شروع کنم که جنگ باعث شد یه وقفه چند ساله بیفتد. من تمام دوران جنگ ایران بودم.
همسرم سوئیسی بود و میگفت: تو ایرانی هستی و این نامردی است که ایران را رها کنی و بعد از چند وقت که جنگ به تهران هم کشیده شد با بچهها به خارج از تهران رفتند ولی هیچ وقت ایران را ترک نکردند و ماندیم
سپید: بچهها بیشتر سوئیسیاند یا ایرانی ؟
بچههای من کامل فارسی صحبت میکنند. دو نفرشان در حال حاضر ایران هستند.
پسر بزرگم در ایران مکانیک خواند و رفت امریکا MBA را ادامه داد وپسر کوچکم هم در کانادا درس خواند ولی چون دوست داشت پیش خانواده باشد برگشت و الان ترم 4 پزشکی دانشگاه تهران درس میخواند. دخترم هم که دندانپزشکی خوانده و کانادا زندگی میکند.
من هیچ وقت تحمیل و تشویقی نکردم. دوست دارم بچهها رشتههایی را بخوانند که دوست دارند و بچههای من علاقهای به پزشکی ندارند.
سپید: هیچ وقت وسوسه نشدید که در قبال سختیها تسلیم شوید و برگردید تا شرایط کاری بهتری داشته باشید؟
من در سوئیس درس خواندم وهمیشه به این فکر میکردم که چطورپزشکی مثل آربرتشوآرترز میتواند به آفریقا برود و به مردم خدمت کند ولی من به کشور برنگردم و به مردم هموطن خودم کمک نکنم ؟ آمدم و ماندم یک چیز دیگری که من را مصمم کرد این بود که وقتی گفتم، میخواهم عمل پیوند را به ایران ببرم به من گفتند که اصلاً امکان ندارد و همین به من انگیزه مضاعف داد که حتماً بیایم و کار را شروع کنم.
سپید: از چه نظر میگفتند که شما در ایران نمیتوانید؟
میگفتند این کار یک تکنولوژی پیچیده است و ایران نه تجهیزات دارد و نه نیروی متخصصاش را.
سپید: چقدر طول کشید تا به پیوند برسید؟
از زمانی که آمدم و کار را شروع کردم خیلی مشکلات داشتم ، حتی دانشگاه جلوی پای ما سنگ اندازی میکرد ولی در نهایت 7 یا 8 ماه طول کشید تا به پیوند برسیم. من خودم شروع کردم بنا و کارگر آوردم در بخش و از ساختمان قدیمی همینجا شروع کردیم سال 62 بود که با کمترین امکانات شروع کردیم وتا الان 6000 پیوند موفق داشتیم. من تنها مدیکال آنکولوژیست بودم بعد از انقلاب که دست تنها ماندم به این نتیجه رسیدم برای تکمیل این رشته احتیاج به پیوند داریم. این کار را میخواستم سال 62 شروع کنم که به خاطر جنگ و اقتضائات آن زمان که اولویتهایی مهمتری داشتیم که کار متوقف شد و یک وقفه چند ساله افتاد.
در آن زمان مجروحان جنگی که تمام سیستم درمان را درگیر کرده بودند و از طرفی بودجهای هم نبود که بخواهیم برای پیوند بیماران سرطانی هزینه کینم.
توصیه بزرگم این است که اگر کسی میخواهد پزشکی بخواند و به فکر درآمد از این شغل است، صرف نظر کند، چون کار بسیار سادهتری برای درآمدزایی میتوان انجام داد. این کار استرس خودش را دارد، شوق زیادی دارد و احساس رضایت زیادی دارد به شرط اینکه مسئله پول را از آن جدا کنیم.
سپید: پیوند مغز و استخوان در کشور ما از آمارهای قابل توجهی برخوردار است، آیا این گفته صحیح است؟
بله، البته فقط پیوند مغز و استخوان به تنهایی نیست و پیوند خون و پیوند از خون جفت انجام میشود. روشها و انواع مختلفی پیوند انجام میشود. یادم هست هنگامی که گزارشهای صبحگاهی بیمارستان داده میشد یا در کلاس گزارش ارائه میشد، اساتید میگفتند، این بیماری مداوا نمیشود یا امکان درمان آن در ایران نیست. همین امر باعث شد تا راغب شوم این پیوند در ایران انجام شود و این به سال 1378 باز میگردد و در نهایت به پیوند سلولهای بنیادی رسیدم و به لطف خدا موفق شدیم.
سپید: پیوند مغز استخوان پروسه پیچیدهای است ؟
مرکز خون و سرطان بیمارستان شریعتی، فقط در رابطه با پیوند نیست، هرکسی که در این رشته کار میکند باید به صورت تیمی کار کند. در این مرکز، پیوند سلولهای بنیادی خون انجام میشود و هرکاری ارتباطش باید درست باشد یعنی در اینجا ممکن است هم متخصص خون و سرطان داشته باشیم و هم جراح که جراحی سرطان را انجام میدهد و همچنین پرتو درمانی که کارهای مربوط در این زمینه را انجام میدهد. پیوند مغز و استخوان هم یکی از کارهایی است که جزو کارهای تیمی است و باید انجام شود؛ یعنی بعضی بیماریها نیازمند پیوند هستند و این پیوندها میتواند نوعهای مختلفی داشته باشد، پیوند از خود به خود، پیوند از غیر مانند خواهر و برادر یا پدر و مادر و یا یک غریبه باشد. همچنین میتواند از خون جفت هم پیوند صورت بگیرد.
از طرفی چون تکنیکهای ما خیلی خوب است کارهای ما با دنیا برابری میکند و شاید برخی از کارهایی که ما انجام میدهیم بعضی از کشورها، آن را انجام نمیدهند. مثلاً ممکن است همگنی در پیوند نصفه باشد ولی با این حال ما پیوند را انجام میدهیم و هیچ بیماری نیست که اگر بخواهیم پیوند انجام دهیم، بگوییم دهنده ندارد.
سپید: چند نوع پیوند انجام میدهید؟
در حال حاضر 69 نوع مختلف بیماری در این مرکز پیوند میشود و تقریباً در دنیا نادر است که در مرکزی بتوانند 69 نوع بیماری مختلف را پیوند کنند. در اینجا هم اطفال و هم بزرگسالان پیوند میشوند.
سپید: آلودگی هوا تا چه حد، بر بیماریهای خونی اثرگذار است؟
مسئله فقط آلودگی هوا نیست؛ ما مسائل مختلفی داریم، اولا برای پیشگیری در هر کاری باید اقدامات بیشتری انجام شود، اول اینکه هر کسی روزی سه بار غذا بخورد و سالی یکبار خودش را چکاپ کند، این همان کاری است که هر فردی باید برای خودش، انجام دهد. بعد باید دقت کند اگر اطراف ما چیزهایی هست که ضرر می زند، ما سعی کنیم از میان آنها انتخاب کنیم در غذایی که میخوریم و هوایی هم که تنفس میکنیم.
الان همه مردم و مسئولان میدانند که هوا آلوده است و هم اشکالات محیطی را داریم که بسته هستند و هم اینکه مشکلات ماشینها و کارخانهها را داریم که به افزایش آلودگی کمک میکند.
در عین حال وزارت کشاورزی باید غذاهایی را که استفاده میکنیم استاندارد سازی کند و هرجا باغی هست متولی آنها را موظف کند از سمپاشی و کود کنترل شده استفاده کند
سپید: چرا این عشق و علاقه به پزشکی به خانواده و بچههایتان نرسید؟
وقتی که خانواده در مورد رشته پزشکی از من سوال داشتند، هیچگاه آنها را تشویق نکردم پزشکی بخوانند؛ من اصلا دوست ندارم در خانواده از پزشکی صحبت کنم و همیشه پزشکان و پرستاران و خانوادههایشان از پزشکی محروم هستند و بیشتر اوقات، وقتی بیماری پیشرفت کرده به پزشک مراجعه میکند اما مردم معمولی زودتر از همه نزد پزشک میروند.
سپید: در مورد همسرتان اطلاعاتی می دهید؟
همسرم هم اقتصاد خوانده ولی اصلا اقتصاد را دوست ندارد وبه پزشکی علاقه بیشتری دارد. ایشان سوئیسی هستند و در سوئیس اقتصاد خواندهاند. هرچند ایرانی نیستند ولی زمان جنگ به من تاکید میکردند که تو باید از وطنت دفاع کنی و در تمام این سالها کنارم ایستاد و ماند.
سپید: چرا الآن اینقدر جامعه پزشکی تحتفشار است؟
ببینید منبعد از 40 سال طبابت که هیچوقت به این چیزها فکر نمیکردم تازه نشستم و سرانگشتی حساب کردم به این نتیجه رسیدم که مطب داری الان بهصرفه نیست. اینیک طرف ماجرا. از آنطرف ببینید یا دانشجو تا درسش تمام شود و تخصصاش را بگیرد و طرح سربازیاش را بگذراند و به مرحله پول درآوردن برسد نزدیک 40 سالش میشود. اینها زمینهساز خیلی مسائل میشود. یک دوستی برایم تعریف میکرد که در یک جلسهای در پزشکی قانونی از یک پزشکی پرسیده بودند که چرا اینطوری عمل کرده پزشک داد میزده که گرسنهام میفهمید گرسنهام یعنی چی؟ این فاجعه است. سیستم همه به هم مرتبط است پزشکها جزئی از همین مردماند و طرف تا 40 سالگی نمیتواند درآمد خوبی داشته باشد و مدام درگیر درس و دوره است. زن و بچه نیاز دارد و از طرفی حتی پدر و مادر هم توقع دارند که حالا که بچهام پزشک شده باید به من کمک مالی کند چون این تصور وجود دارد که همه پزشکها درآمدهای میلیونی دارند. الآن هم که با این وضع تعرفهها یک اتفاق خطرناکی که در شرف وقوع است اینکه پزشکان مریض با ریسک بالا را انتخاب نمیکنند. چون برایشان مشکلساز میشود نه قانونی وجود دارد و نه اخلاقی. من در تمام سالهایی که در سوئیس کار میکردم یک مورد ندیدم کسی به یک پزشک معترض شود و او را بازخواست کند چون به پزشک اعتماد دارند. ولی اینجا مردم بهراحتی معترض و هتاک میشوند. یکبار پشت در اتاق من در همین مرکز نوشته بودند قاتل خاموش چون بیمارشان فوت کرده بود.
مملکت مردم دانا میخواهد. همین رفراندوم چند ماه پیش سوئیس را ببینید. مردم پولی که قرار بود دولت به حسابشان واریز کند را نخواستند به دو دلیل؛ یکی اینکه گفتند این کار باعث تنپروری میشود و بعد اینکه به اقتصاد کشور صدمه میزند. خوب ببینید این فرهنگ و دانایی مردم است. حالا مقایسه کنید با این طرح یارانهای که صدمه بزرگی به اقتصاد کشور بود و کسی هم جرئت نمیکند آن را برای
سپید: به نظر شما پزشکهای ثروتمند در اقلیت هستند؟
خیلی هم در اقلیت هستند. به نظر من اگر کسی برای پولدار شدن وارد رشته پزشکی میشود یک کارکاملا احمقانهای است. این رشته روان و سالهای جوانی یک نفر را مستهلک میکند فقط با عشق میتوان کارکرد. پولدار شدن احمقانهترین انگیزه برای ورود به این رشته است. رشتههای دیگر خیل زودتر به سوددهی میرسند تا پزشکی.
سپید: شما جزو پزشکان ثروتمند حساب میشوید؟
من هیچوقت به پول فکر نکردم. به کارم فکر میکنم ولی به اینکه چقدر میتوانم از این راه پول دربیاورم فکر نکردهام. برای انجمنهایی که داریم فکر اقتصادی میکنم تا بودجههایی که لازم داریم تامین شود ولی تا حالا برای خودم فکر پول درآوردن نبودم. من از سال 56 مطب دارم و خدا شاهد است که به درآمدزایی آن فکر نکردم چون فکر میکردم که دارم خدمتی میکنم و همین کافی است تا همین چند وقت پیش که حسابوکتاب کردم و به این نتیجه رسیدم که کار بهصرفهای نیست. فکر میکنم همینجا کارکنم کافی است.
سپید: فکر می کنید بزرگترین چالش پیشروی جامعه پزشکی چیست؟
من یکبار در یک جلسهای به دکتر هاشمی گفتم که آقای وزیر درمان را کاملاً مجانی نکنید این کار گدایی میشود حداقل 5 درصد هزینه را بگیرید، ولی خوب در جلسات سیاسیشان به این نتیجه رسیدند و حالا بعد از چند سال به این بحران بودجه و پرداختها رسیدند.
بعد بحث کارانهها را مطرح کردند که بزرگترین ضربه را به بحث آموزشی زد. هرکسی مهر بزند امتیاز بیشتری میگیرد و یکدفعهای میبینی کسی که تازه دو سال است آمده حقوق 40 میلیونی میگیرد ولی آدمهایی مثل من که برای مهر زدن و این چیزها نیامدهایم و خوب کارانهای هم به ما تعلق نمیگیرد. اصلاً مهر زدن محترمانه نیست و من به وزیر هم گفتم.
سپید: افق روشنی برای طرح تحول سلامت میبینید؟
اگر نفت گران شود و پولی وارد خزانه شود شاید بهجایی برسد وگرنه به نظر من طرح زمین میخورد. هیچ کشور سرمایهداری هم کاری نمیکند که درمان را مجانی کند. کار را انجام میدهیم و بعد به آن فکر میکنیم.
سپید: شما برای برونرفت از این وضعیت راهکار خاصی دارید؟
به نظر من همه باید بیمه شوند اما نه بیمه مجانی. این مجانی شدنها ارزش هر کاری را از بین میبرد. باید مردم یکدرصدی از پولش را بپردازند تا قدرش را بدانند تا بیارزش نشود؛ مثلاً در کانادا پزشک مجانی است ولی مردم باید پول دارو را بدهند. هر داروی ارزانی را در خانهها انبار نکنند. پزشکی ما از کانادا پیشرفتهتر است حتی از انگلیس همسطح بالاتری داریم دانشگاههای قویتری دارند ولی سیستم پزشکی ما قویتر است. در کانادا لیست انتظارهای 8 ماهه وجود دارد. در ایران باید وضعیت بیمهها عوض شود و بعد در بحث دارویی هم احتیاج به تغییراتی داریم. بیمهها را باید بدهند دست خود وزارت بهداشت. این مسخره است که وزارت بهداشت نقشی در بیمهها نداشته باشد. بعد کمپانیهای داروسازی هم تحت نظر باشد تا تحت نظر دقیق باشند و بر اساس تاثیری که یک دارو دارد قیمتگذاری شود تا ما اینهمه داروهای تقلبی نداشته باشیم. قیمت داروهای گرانقیمت بالا باشد تا اینقدر مصرف نشود.
در یک نگـاه
من هیچوقت به پول فکر نکردم. به کارم فکر میکنم ولی به اینکه چقدر میتوانم از این راه پول دربیاورم فکر نکردهام.
من یکبار در جلسهای به دکتر هاشمی گفتم آقای وزیر درمان را کاملاً مجانی نکنید این کار گدایی میشود حداقل 5 درصد هزینه را بگیرید
به نظر من اگر کسی برای پولدار شدن وارد رشته پزشکی میشود،کارکاملا احمقانهای است. این رشته تمام روان و سالهای جوانی یک نفر را مستهلک میکند فقط با عشق میتوان کارکرد. پولدار شدن احمقانهترین انگیزه برای ورود به این رشته است.
به ازای هر کیلو وزن بدن فرد گیرنده دویست میلیون سلول نیاز است. البته بستگی به این دارد که این پیوند از خواهر و برادر فرد باشد یا از خود او باشد. اگر پیوند از خود فرد انجام گیرد، بین 500 هزار تا دو میلیون سلول کافی است.
اگر نفت گران شود و پولی وارد خزانه شود شاید بهجایی برسد وگرنه به نظر من طرح زمین میخورد. هیچ کشور سرمایهداری هم همچنین کاری نمیکند که درمان را مجانی کند. کار را انجام میدهیم و بعد به آن فکر میکنیم.
این مجانی شدنها ارزش هر کاری را از بین میبرد. باید مردم یکدرصدی از پولش را بپردازند تا قدرش را بدانند تا بیارزش نشود
برای اینکه نمیخواهیم ننگ پیوند فروشی مغز استخوان مانند ننگ کلیه فروشی در ایران باب شود. چون فروش کلیه فقط مخصوص ایران است. انسان هر عضوی از بدنش را که بفروشد از نظر اخلاقی اشکال دارد.
حمیده طاهری
بازنشر گزارش اختصاصی سپید با اردشیر قوام زاده در تاریخ 30تیر 1395
در سال ۱۳۱۹ در شهر تهران متولد شد و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد و در سال ۱۳۳۹ دیپلم گرفت و تحصیلات عالی خود را در رشته پزشکی دانشکده پزشکی وین کرایس اتریش ادامه داد و در سال ۱۳۵۰ فارغالتحصیل شده و در سال ۱۳۵۶ موفق به اخذ درجه تخصصی در رشته داخلی و آنکولوژی از کشور سوئیس شد. سپس تحصیلات فلوشیپ خود را در رشته هماتولوژی و پیوند در دانشگاه سوئیس در سال ۱۳۷۰ به پایان رساند. استاد ممتاز دانشگاه علوم پزشکی تهران، در حال حاضر رییس پژوهشکده خون سرطان و سلولهای بنیادی خونساز این دانشگاه بوده و در بیمارستان دکتر شریعتی تهران مشغول به کار است.
در این مرکز هر سال حدود ۴۰۰ پیوند سلولهای بنیادی خونساز از طریق پیوند مغز استخوان و بیشتر از آن از طریق پیوند سلولها از خون افراد دهنده سلول که غالبا خویشاوندان نزدیک بیماران هستند، انجام میشود. این آمار مشابه مراکز پیوند مغز استخوان در کشورهای پیشرفته است.
پیوند سلولهای بنیادی خونساز در حال حاضر بهترین روش درمانی در سرطانهای خون، بیماریهای خونی مانند تالاسمی ماژور، بیماریهای متابولیک، بیماریهای دستگاه ایمنی، سیروز کبدی، تودههای سرطانی مانند سرطان سینه، ریه، کبد، پروستات و تخمدان و حتی بیماریهای روماتیسمی است. میزان موفقیت درمان بیماریهای نیازمند به پیوند در پژوهشکده خون و سرطان دانشگاه علوم پزشکی تهران در حال حاضر حدود ۷۰ درصد و از بالاترین آمارهای دنیاست. اردشیر قوامزاده، هم اکنون عضو هیئت علمی و استاد گروه داخلی در بخش خون و آنکولوژی بیمارستان شریعتی است و ریاست کنگره لنفوم و پیوند مغز استخوان در تهران در سال ۱۳۷۳، ریاست کنگره پیوند مغز استخوان در تهران سال ۱۳۷۹، ریاست انجمن هماتولوژی آنکولوژی ایران سال ۱۳۷۳، ریاست کمیته بورد هماتولوژی- آنکولوژی ایران سال ۱۳۷۰، ریاست مرکز تحقیقات خون، سرطان و پیوند مغز استخوان از سال ۱۳۷۸ تاکنون، ریاست بیمارستان شریعتی از سال ۵۹ تا ۶۱، ریاست دپارتمان پزشکی از سال ۵۹ تا ۶۴، ریاست بخش خون و سرطان و پیوند استخوان از سال ۵۹ تا ۷۸، عضویت انجمن بینالمللی پیوند مغز استخوان از سال ۱۳۷۱، عضویت در انجمن بینالمللی پیوند خون و مغز استخوان اروپا از سال ۱۳۷۰ و ریاست پژوهشکده خون،سرطان و سلولهای بنیادی خون ساز دانشگاه علوم پزشکی تهران تاکنون را برعهده داشته است. اردشیر قوام زاده، متخصص هماتولوژی آنکولوژی براین باور است که درمان سرطان باید به صورت تیمی انجام شود و هر رشتهای باید کار خود را انجام دهد و میگوید: «من همیشه به کار تیمی اعتقاد داشتم و همیشه هم گفتم و تا آخر هم می گویم درمان سرطان یک کار تیمی است.»
سپید:از چه سالی کار پیوند رادر ایران شروع کردید؟
زمانی که من شروع کردم فقط یک نفرمتخصص آنکولوژی داشتیم که بعد از انقلاب رفت و من ماندم و کارم را شروع کردم و الان با افتخار می گویم که در حدود 300 نفر آنکولوژیست در سراسر کشور داریم. زمانی که من به این مرکز آمدم تنها مدیکال آنکولوژیست پزشکی بودم و حالا در حدود 270 نفر در سطح کشور در رشته مدیکال آنکولوژیست پزشکی یا دارویی - درمان خدمت میکنند. این یکی از افتخارات مرکز و بنده است.
سپید: این کار در طول چند سال انجام شده است؟
از سال 1362 در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، اولین فوق تخصص به تایید رسید و از آن موقع ما شروع کردیم به فلوشیپ گرفتن که تا الان ادامه دارد.علاوه بر تربیت متخصصان، این مرکز خودش جداگانه از سال 1369 کار پیوند را شروع کرده است و کلا سیستم این کار وارد کشور شد. در ابتدا ورود سیستم خیلی سخت بود که برای راه اندازی و فهماندن آن به افراد و مسئولین، کار زیادی برد. سپس توانستیم سیستم پیوند را در بیمارستان شریعتی پیاده کنیم و از آن زمان با حدود 12 پیوند در سال 69 کار شروع شد و در سال گذشته 440 پیوند انجام شده است.
در کل این سالها در حدود 5 الی 6 میلیارد پول صرفه جویی ارزی برای کشور شده چراکه این بیماران کارشان در داخل کشور انجام شده و به خارج از کشور نرفتند. کار اصلی پیاده کردن سیستم در اینجا است که هم در اینجا پرستار یادگرفته پیوند چیست و هم دستیار در اینجا فلوشیپ پیدا کرده و میتوانند تعداد زیادی پیوند را در اینجا انجام دهند.
پس هم آموزش و هم پژوهش و هم درمان در این زمینه صورت گرفته است. از طرفی در حدود 8 مرکز دیگر تحت نظر این مرکز راه افتاده و کار میکنند.
سپید: چطور شد که رشته پزشکی را انتخاب کردید خانواده مشوقینی برای ادامه تحصیل در رشته آنکولوژی داشتهاید؟
بله، پدرم جزو مشوقینم بود و دوستی هم داشتم که متخصص نفت بود و شهید شد، این دو نفر باعث شدند که من در این رشته بیایم و تحصیل کنم. البته عموی من هم پزشک بودند ولی پدرم با وجود اینکه تحصیلات آنچنانی نداشتند خیلی من را تشویق کردند که پزشکی بخوانم کاری که من هیچ وقت با بچههای خودم نکردم. من با هزینه پدرم به خارج رفتم و درس خواندم. بورسیه داشتم ولی پس دادم و با هزینه پدرم درس خواندم و پزشک شدم.
سپید: پدرتان کشاورزی میکردند ؟
نه ایشان زمینهای زیادی در تفرش داشتند و کشاورزی را دوست داشتند اما کار و شغلشان این نبود در وزرارت راه کار میکردند و از دوستان نزدیک وزیر راه بودند که بعدها به دلایلی کارش را رها کرد.
سپید: قدیمیترین خاطره کودکیتان را به یاد دارید؟
پدر بزرگهای من از زمان آقامحمد خان به تهران آمده بودند ولی من نمیدانم چرادو سال اول مدرسه را تفرش بودم و یادم هست که اصلا درس نخواندم دلیلش را یادم نیست ولی حتی نوشتن هم بلد نبودم تا آمدیم تهران و رفتم مدرسه رازی و از سال چهارم دیگر شاگرد اول کلاس بودم و تا آخر هم همیشه بچه درسخوان باقی ماندم. بازی الک دولک هم را هم خوب یادم هست که چقدر دوست داشتم و بازی میکردیم. خانه ما در خیابان شاپور بود چند وقت پیش رفتم و دیدم از دو قهوه خانهای که مادر بزرگم داشت فقط یک در باقی مانده است.
سپید: مدرسه خوبی هم میرفتید، دارلفنون مدرسه ویژهای بوده ؟
چون دبیرستان دارالفنون سابقه اسمی طولانی داشت برای خودم جالب بود، چراکه افراد تحصیل کردهای از این مدرسه بیرون آمده بودند. من هم به آن علاقه داشتم. چند سال پیش به این مدرسه رفتم و تاسف خوردم که این مدرسه خیلی فعالیت ندارد و مخروبه شده و از طرفی خوشحال شدم از اینکه آن را بازسازی میکنند تا تبدیل به موزه کنند.
سپید: پدرتان همه بچهها را تشویق میکرد؟
از برادرهایم دو نفرشان مهندسی خواندند. برادر دیگرم در 75 سالگی حقوق میخواند. همه بچهها درس خواندند ولی من فقط پزشکی خواندم.
سپید: چند سال خارج از کشور درس خواندید ؟
18 سال خارج از کشور بودم. کسرشان میدانستم ملیتام را تغییر بدهم و برای اینکه تخصص بخوانم رفتم جنوب سوئیس. آنجا میتوانستم هر رشتهای را ادامه بدهم. پزشک کم داشتند و تمام رشتهها جا داشت، غیر از اطفال و داخلی و من جراحی را انتخاب کردم.
سپید: همیشه رشته پزشکی را دوست داشتید؟
راستش را بخواهید ابتدا میخواستم کشاورزی بخوانم، کشاورزی را خیلی دوست دارم اما متاسفانه چون آدم خیلی به افراد دیگر وابسته است کار در زمینه کشاورزی مشکلاتی را به دنبال دارد برای همین صرف نظر کردم. بعد میخواستم وکیل شوم و دیدم در این رشته گاهی اوقات آدم باید زیاد صحبت کند و مشکلاتش زیاد است و از چیزهایی باید دفاع کند که برخی مواقع مورد علاقه خودش نباشد. وقتی پزشکی را شروع کردم در حدود هشت ماه در آلمان بودم. آنجا گفتند؛ در این کشور رشته پزشکی خیلی آسان و در وین خیلی سخت است بنابراین به وین رفتم و در آنجا پزشکی خواندم و در سال 1971 اتریش را ترک کردم و به سوئیس رفتم شش هفته بعد با اینکه قرارداد بسته بودم، جراحی را رها و رشته آنکولوژی را شروع کردم. در ابتدا خودم هم نمیدانستم لغت آنکولوژی به چه معنایی است. آنکو یعنی تومور و لوژی یعنی درس. اما خود آنکو را نمیدانستم به چه معنایی است. بعدا از لغتنامه متوجه معنایش شدم. اولین بار در فوریه 1972 وارد این کارشدم و در حدود 44 سال است در این رشته فعال هستم.
سپید: حالا چرا به سرطانها علاقهمند شدید؟
اول با رشته مدیکال آنکولوژی شروع کردم و بعد که به ایران برگشتم احساس کردم که این تخصص احتیاج به تکمیل شدن دارد و رفتم سراغ پیوند. سال 63 میخواستم شروع کنم که جنگ باعث شد یه وقفه چند ساله بیفتد. من تمام دوران جنگ ایران بودم.
همسرم سوئیسی بود و میگفت: تو ایرانی هستی و این نامردی است که ایران را رها کنی و بعد از چند وقت که جنگ به تهران هم کشیده شد با بچهها به خارج از تهران رفتند ولی هیچ وقت ایران را ترک نکردند و ماندیم
سپید: بچهها بیشتر سوئیسیاند یا ایرانی ؟
بچههای من کامل فارسی صحبت میکنند. دو نفرشان در حال حاضر ایران هستند.
پسر بزرگم در ایران مکانیک خواند و رفت امریکا MBA را ادامه داد وپسر کوچکم هم در کانادا درس خواند ولی چون دوست داشت پیش خانواده باشد برگشت و الان ترم 4 پزشکی دانشگاه تهران درس میخواند. دخترم هم که دندانپزشکی خوانده و کانادا زندگی میکند.
من هیچ وقت تحمیل و تشویقی نکردم. دوست دارم بچهها رشتههایی را بخوانند که دوست دارند و بچههای من علاقهای به پزشکی ندارند.
سپید: هیچ وقت وسوسه نشدید که در قبال سختیها تسلیم شوید و برگردید تا شرایط کاری بهتری داشته باشید؟
من در سوئیس درس خواندم وهمیشه به این فکر میکردم که چطورپزشکی مثل آربرتشوآرترز میتواند به آفریقا برود و به مردم خدمت کند ولی من به کشور برنگردم و به مردم هموطن خودم کمک نکنم ؟ آمدم و ماندم یک چیز دیگری که من را مصمم کرد این بود که وقتی گفتم، میخواهم عمل پیوند را به ایران ببرم به من گفتند که اصلاً امکان ندارد و همین به من انگیزه مضاعف داد که حتماً بیایم و کار را شروع کنم.
سپید: از چه نظر میگفتند که شما در ایران نمیتوانید؟
میگفتند این کار یک تکنولوژی پیچیده است و ایران نه تجهیزات دارد و نه نیروی متخصصاش را.
سپید: چقدر طول کشید تا به پیوند برسید؟
از زمانی که آمدم و کار را شروع کردم خیلی مشکلات داشتم ، حتی دانشگاه جلوی پای ما سنگ اندازی میکرد ولی در نهایت 7 یا 8 ماه طول کشید تا به پیوند برسیم. من خودم شروع کردم بنا و کارگر آوردم در بخش و از ساختمان قدیمی همینجا شروع کردیم سال 62 بود که با کمترین امکانات شروع کردیم وتا الان 6000 پیوند موفق داشتیم. من تنها مدیکال آنکولوژیست بودم بعد از انقلاب که دست تنها ماندم به این نتیجه رسیدم برای تکمیل این رشته احتیاج به پیوند داریم. این کار را میخواستم سال 62 شروع کنم که به خاطر جنگ و اقتضائات آن زمان که اولویتهایی مهمتری داشتیم که کار متوقف شد و یک وقفه چند ساله افتاد.
در آن زمان مجروحان جنگی که تمام سیستم درمان را درگیر کرده بودند و از طرفی بودجهای هم نبود که بخواهیم برای پیوند بیماران سرطانی هزینه کینم.
توصیه بزرگم این است که اگر کسی میخواهد پزشکی بخواند و به فکر درآمد از این شغل است، صرف نظر کند، چون کار بسیار سادهتری برای درآمدزایی میتوان انجام داد. این کار استرس خودش را دارد، شوق زیادی دارد و احساس رضایت زیادی دارد به شرط اینکه مسئله پول را از آن جدا کنیم.
سپید: پیوند مغز و استخوان در کشور ما از آمارهای قابل توجهی برخوردار است، آیا این گفته صحیح است؟
بله، البته فقط پیوند مغز و استخوان به تنهایی نیست و پیوند خون و پیوند از خون جفت انجام میشود. روشها و انواع مختلفی پیوند انجام میشود. یادم هست هنگامی که گزارشهای صبحگاهی بیمارستان داده میشد یا در کلاس گزارش ارائه میشد، اساتید میگفتند، این بیماری مداوا نمیشود یا امکان درمان آن در ایران نیست. همین امر باعث شد تا راغب شوم این پیوند در ایران انجام شود و این به سال 1378 باز میگردد و در نهایت به پیوند سلولهای بنیادی رسیدم و به لطف خدا موفق شدیم.
سپید: پیوند مغز استخوان پروسه پیچیدهای است ؟
مرکز خون و سرطان بیمارستان شریعتی، فقط در رابطه با پیوند نیست، هرکسی که در این رشته کار میکند باید به صورت تیمی کار کند. در این مرکز، پیوند سلولهای بنیادی خون انجام میشود و هرکاری ارتباطش باید درست باشد یعنی در اینجا ممکن است هم متخصص خون و سرطان داشته باشیم و هم جراح که جراحی سرطان را انجام میدهد و همچنین پرتو درمانی که کارهای مربوط در این زمینه را انجام میدهد. پیوند مغز و استخوان هم یکی از کارهایی است که جزو کارهای تیمی است و باید انجام شود؛ یعنی بعضی بیماریها نیازمند پیوند هستند و این پیوندها میتواند نوعهای مختلفی داشته باشد، پیوند از خود به خود، پیوند از غیر مانند خواهر و برادر یا پدر و مادر و یا یک غریبه باشد. همچنین میتواند از خون جفت هم پیوند صورت بگیرد.
از طرفی چون تکنیکهای ما خیلی خوب است کارهای ما با دنیا برابری میکند و شاید برخی از کارهایی که ما انجام میدهیم بعضی از کشورها، آن را انجام نمیدهند. مثلاً ممکن است همگنی در پیوند نصفه باشد ولی با این حال ما پیوند را انجام میدهیم و هیچ بیماری نیست که اگر بخواهیم پیوند انجام دهیم، بگوییم دهنده ندارد.
سپید: چند نوع پیوند انجام میدهید؟
در حال حاضر 69 نوع مختلف بیماری در این مرکز پیوند میشود و تقریباً در دنیا نادر است که در مرکزی بتوانند 69 نوع بیماری مختلف را پیوند کنند. در اینجا هم اطفال و هم بزرگسالان پیوند میشوند.
سپید: آلودگی هوا تا چه حد، بر بیماریهای خونی اثرگذار است؟
مسئله فقط آلودگی هوا نیست؛ ما مسائل مختلفی داریم، اولا برای پیشگیری در هر کاری باید اقدامات بیشتری انجام شود، اول اینکه هر کسی روزی سه بار غذا بخورد و سالی یکبار خودش را چکاپ کند، این همان کاری است که هر فردی باید برای خودش، انجام دهد. بعد باید دقت کند اگر اطراف ما چیزهایی هست که ضرر می زند، ما سعی کنیم از میان آنها انتخاب کنیم در غذایی که میخوریم و هوایی هم که تنفس میکنیم.
الان همه مردم و مسئولان میدانند که هوا آلوده است و هم اشکالات محیطی را داریم که بسته هستند و هم اینکه مشکلات ماشینها و کارخانهها را داریم که به افزایش آلودگی کمک میکند.
در عین حال وزارت کشاورزی باید غذاهایی را که استفاده میکنیم استاندارد سازی کند و هرجا باغی هست متولی آنها را موظف کند از سمپاشی و کود کنترل شده استفاده کند
سپید: چرا این عشق و علاقه به پزشکی به خانواده و بچههایتان نرسید؟
وقتی که خانواده در مورد رشته پزشکی از من سوال داشتند، هیچگاه آنها را تشویق نکردم پزشکی بخوانند؛ من اصلا دوست ندارم در خانواده از پزشکی صحبت کنم و همیشه پزشکان و پرستاران و خانوادههایشان از پزشکی محروم هستند و بیشتر اوقات، وقتی بیماری پیشرفت کرده به پزشک مراجعه میکند اما مردم معمولی زودتر از همه نزد پزشک میروند.
سپید: در مورد همسرتان اطلاعاتی می دهید؟
همسرم هم اقتصاد خوانده ولی اصلا اقتصاد را دوست ندارد وبه پزشکی علاقه بیشتری دارد. ایشان سوئیسی هستند و در سوئیس اقتصاد خواندهاند. هرچند ایرانی نیستند ولی زمان جنگ به من تاکید میکردند که تو باید از وطنت دفاع کنی و در تمام این سالها کنارم ایستاد و ماند.
سپید: چرا الآن اینقدر جامعه پزشکی تحتفشار است؟
ببینید منبعد از 40 سال طبابت که هیچوقت به این چیزها فکر نمیکردم تازه نشستم و سرانگشتی حساب کردم به این نتیجه رسیدم که مطب داری الان بهصرفه نیست. اینیک طرف ماجرا. از آنطرف ببینید یا دانشجو تا درسش تمام شود و تخصصاش را بگیرد و طرح سربازیاش را بگذراند و به مرحله پول درآوردن برسد نزدیک 40 سالش میشود. اینها زمینهساز خیلی مسائل میشود. یک دوستی برایم تعریف میکرد که در یک جلسهای در پزشکی قانونی از یک پزشکی پرسیده بودند که چرا اینطوری عمل کرده پزشک داد میزده که گرسنهام میفهمید گرسنهام یعنی چی؟ این فاجعه است. سیستم همه به هم مرتبط است پزشکها جزئی از همین مردماند و طرف تا 40 سالگی نمیتواند درآمد خوبی داشته باشد و مدام درگیر درس و دوره است. زن و بچه نیاز دارد و از طرفی حتی پدر و مادر هم توقع دارند که حالا که بچهام پزشک شده باید به من کمک مالی کند چون این تصور وجود دارد که همه پزشکها درآمدهای میلیونی دارند. الآن هم که با این وضع تعرفهها یک اتفاق خطرناکی که در شرف وقوع است اینکه پزشکان مریض با ریسک بالا را انتخاب نمیکنند. چون برایشان مشکلساز میشود نه قانونی وجود دارد و نه اخلاقی. من در تمام سالهایی که در سوئیس کار میکردم یک مورد ندیدم کسی به یک پزشک معترض شود و او را بازخواست کند چون به پزشک اعتماد دارند. ولی اینجا مردم بهراحتی معترض و هتاک میشوند. یکبار پشت در اتاق من در همین مرکز نوشته بودند قاتل خاموش چون بیمارشان فوت کرده بود.
مملکت مردم دانا میخواهد. همین رفراندوم چند ماه پیش سوئیس را ببینید. مردم پولی که قرار بود دولت به حسابشان واریز کند را نخواستند به دو دلیل؛ یکی اینکه گفتند این کار باعث تنپروری میشود و بعد اینکه به اقتصاد کشور صدمه میزند. خوب ببینید این فرهنگ و دانایی مردم است. حالا مقایسه کنید با این طرح یارانهای که صدمه بزرگی به اقتصاد کشور بود و کسی هم جرئت نمیکند آن را برای
سپید: به نظر شما پزشکهای ثروتمند در اقلیت هستند؟
خیلی هم در اقلیت هستند. به نظر من اگر کسی برای پولدار شدن وارد رشته پزشکی میشود یک کارکاملا احمقانهای است. این رشته روان و سالهای جوانی یک نفر را مستهلک میکند فقط با عشق میتوان کارکرد. پولدار شدن احمقانهترین انگیزه برای ورود به این رشته است. رشتههای دیگر خیل زودتر به سوددهی میرسند تا پزشکی.
سپید: شما جزو پزشکان ثروتمند حساب میشوید؟
من هیچوقت به پول فکر نکردم. به کارم فکر میکنم ولی به اینکه چقدر میتوانم از این راه پول دربیاورم فکر نکردهام. برای انجمنهایی که داریم فکر اقتصادی میکنم تا بودجههایی که لازم داریم تامین شود ولی تا حالا برای خودم فکر پول درآوردن نبودم. من از سال 56 مطب دارم و خدا شاهد است که به درآمدزایی آن فکر نکردم چون فکر میکردم که دارم خدمتی میکنم و همین کافی است تا همین چند وقت پیش که حسابوکتاب کردم و به این نتیجه رسیدم که کار بهصرفهای نیست. فکر میکنم همینجا کارکنم کافی است.
سپید: فکر می کنید بزرگترین چالش پیشروی جامعه پزشکی چیست؟
من یکبار در یک جلسهای به دکتر هاشمی گفتم که آقای وزیر درمان را کاملاً مجانی نکنید این کار گدایی میشود حداقل 5 درصد هزینه را بگیرید، ولی خوب در جلسات سیاسیشان به این نتیجه رسیدند و حالا بعد از چند سال به این بحران بودجه و پرداختها رسیدند.
بعد بحث کارانهها را مطرح کردند که بزرگترین ضربه را به بحث آموزشی زد. هرکسی مهر بزند امتیاز بیشتری میگیرد و یکدفعهای میبینی کسی که تازه دو سال است آمده حقوق 40 میلیونی میگیرد ولی آدمهایی مثل من که برای مهر زدن و این چیزها نیامدهایم و خوب کارانهای هم به ما تعلق نمیگیرد. اصلاً مهر زدن محترمانه نیست و من به وزیر هم گفتم.
سپید: افق روشنی برای طرح تحول سلامت میبینید؟
اگر نفت گران شود و پولی وارد خزانه شود شاید بهجایی برسد وگرنه به نظر من طرح زمین میخورد. هیچ کشور سرمایهداری هم کاری نمیکند که درمان را مجانی کند. کار را انجام میدهیم و بعد به آن فکر میکنیم.
سپید: شما برای برونرفت از این وضعیت راهکار خاصی دارید؟
به نظر من همه باید بیمه شوند اما نه بیمه مجانی. این مجانی شدنها ارزش هر کاری را از بین میبرد. باید مردم یکدرصدی از پولش را بپردازند تا قدرش را بدانند تا بیارزش نشود؛ مثلاً در کانادا پزشک مجانی است ولی مردم باید پول دارو را بدهند. هر داروی ارزانی را در خانهها انبار نکنند. پزشکی ما از کانادا پیشرفتهتر است حتی از انگلیس همسطح بالاتری داریم دانشگاههای قویتری دارند ولی سیستم پزشکی ما قویتر است. در کانادا لیست انتظارهای 8 ماهه وجود دارد. در ایران باید وضعیت بیمهها عوض شود و بعد در بحث دارویی هم احتیاج به تغییراتی داریم. بیمهها را باید بدهند دست خود وزارت بهداشت. این مسخره است که وزارت بهداشت نقشی در بیمهها نداشته باشد. بعد کمپانیهای داروسازی هم تحت نظر باشد تا تحت نظر دقیق باشند و بر اساس تاثیری که یک دارو دارد قیمتگذاری شود تا ما اینهمه داروهای تقلبی نداشته باشیم. قیمت داروهای گرانقیمت بالا باشد تا اینقدر مصرف نشود.
در یک نگـاه
من هیچوقت به پول فکر نکردم. به کارم فکر میکنم ولی به اینکه چقدر میتوانم از این راه پول دربیاورم فکر نکردهام.
من یکبار در جلسهای به دکتر هاشمی گفتم آقای وزیر درمان را کاملاً مجانی نکنید این کار گدایی میشود حداقل 5 درصد هزینه را بگیرید
به نظر من اگر کسی برای پولدار شدن وارد رشته پزشکی میشود،کارکاملا احمقانهای است. این رشته تمام روان و سالهای جوانی یک نفر را مستهلک میکند فقط با عشق میتوان کارکرد. پولدار شدن احمقانهترین انگیزه برای ورود به این رشته است.
به ازای هر کیلو وزن بدن فرد گیرنده دویست میلیون سلول نیاز است. البته بستگی به این دارد که این پیوند از خواهر و برادر فرد باشد یا از خود او باشد. اگر پیوند از خود فرد انجام گیرد، بین 500 هزار تا دو میلیون سلول کافی است.
اگر نفت گران شود و پولی وارد خزانه شود شاید بهجایی برسد وگرنه به نظر من طرح زمین میخورد. هیچ کشور سرمایهداری هم همچنین کاری نمیکند که درمان را مجانی کند. کار را انجام میدهیم و بعد به آن فکر میکنیم.
این مجانی شدنها ارزش هر کاری را از بین میبرد. باید مردم یکدرصدی از پولش را بپردازند تا قدرش را بدانند تا بیارزش نشود
برای اینکه نمیخواهیم ننگ پیوند فروشی مغز استخوان مانند ننگ کلیه فروشی در ایران باب شود. چون فروش کلیه فقط مخصوص ایران است. انسان هر عضوی از بدنش را که بفروشد از نظر اخلاقی اشکال دارد.
حمیده طاهری
بازنشر گزارش اختصاصی سپید با اردشیر قوام زاده در تاریخ 30تیر 1395
برچسب ها
دیدگاه کاربران
ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد