یکی از معضلاتی که پزشکان با آن درگیرند و در جامعه ما هنوز رایج نیست، اعلام خبر بد به بیماران دشوار، سخت و ناعلاج است. نمی توان منکر این قضیه شد که در همه جای دنیا، رساندن خبرهای بد کار دشواری است. سوالی که پزشکان با خود مطرح می کنند این است آیا اطلاع دان خبر بد همیشه لازم است یا اگر پنهانش کنیم، بهتر است؟ گاهی اوقات پزشک معالج از گفتن نوع بیماری به مریضش
سر باز می زند و از خانواده یا روانپزشک میخواهد که خبر بد را به بیمار بدهند. در صورتی که پژوهشهای گسترده حاکی از آن است که بهترین حالت آن است که خود پزشک معالج، خبر بد را بیمارش دهد و زمانی که پزشک با روش صحیح اطلاع دادن آشنا باشد و مراحل این کار را بداند باعث میشود که بیمارش رنج و اضطراب کمتری حس کند و راحتتر با واقعیت مواجه شود. در رابطه با اعلام خبر بد بیماری توسط طبیب، نقش روانپزشک و خانواده در این حیطه با عاطفه قنبری جلفایی، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران گفتگو کردهایم که در زیر میخوانید:
نظرشما پژوهشهای علمی میگویند پزشک معالج باید خبر بد بیماری را به مریضش اطلاع دهد،نظر چیست؟
این خواسته بیماراست که باید از بیماریاش اطلاع داشته باشد. اکثر بیماران دوست دارند در زمینه بیماریشان از جزئیاتش با خبر شوند. مثلا اگر سرطان دارند، در چه مرحلهای هستند، سرطانشان چقدر پیشرفت داشته، میزان بهبودی یا مرگشان چقدر است و در نهایت مریض تمامی اینها را از پزشکش میخواهد و انتظار دارد که پزشک معالجش خبر بد را به او بگوید تا از شخص دیگری بشنود. در واقع گفتن خبر بد بیمار وظیفه پزشک متخصص است.
چرا درصدی از پزشکان بیمارانشان را در جریان نوع بیماری، شدت و ضعف و کیفیت آن نمی گذارند یا از دادن خبر بد به بیمار سر باز میزنند؟
این موضوع مربوط به این میشود که پزشکان ما مهارتهای لازم را در این مورد ندیدهاند. چند دلیل را ذکر میکنم، یکی آنکه پزشک از واکنش بیمارش نگران است و این را در خود نمیبیند که بتواند نگرانی و خشم بیمار بعد از اطلاع یافتن را مدیریت کند. دوم آنکه آموزش و مهارتهای لازم را برای ارائه خبر بد ندیده است. گاهی پزشکان ما از بیماری ناعلاج و سخت در درون خودشان ترس دارند که مسلما به تجربیات گذشتهشان باز میگردد.
لحن طبیب در موقعی که میخواهد خبر بد را به بیمارش دهد باید چگونه باشد؟
لحن بسیار مهم است. گاهی پزشکان به بیمارشان خیلی راحت میگویند که بیماریات فلان است، شانس زنده ماندنت انقدره، برو فکراتو بکن و ببین در زمان باقی مانده چه کارهایی میخواهی
انجام دهی. این نوع گفتن از نگفتن بدتر است. پس لحن و نوع بیان بسیار مهم است.
آیا ارائه خبر بد بیماری به مریض باید مرحله به مرحله صورت گیرد؟
بله، همینطور است که در واقع به تکنیکهای برقراری ارتباط مربوط میشود. با نمونه توضیح میدهم که چگونه باید پله به پله باشد. مریضی در بیمارستان خصوصی داریم که پزشک متوجه شده دارای یکی از بیماریهای دشوار است. دکتر باید از بیمار بخواهد که به اتاقش برود. یک اتاق خصوصی و خلوت. از منشی بخواهد کسی داخل اتاق نشود یا تلفنها را وصل نکند. خود این موارد به بیمار کمک میکند که حدسهایی بزند. به هرحال بیمار به بیماریاش بیش از آن چیزی که فکر میکنیم هوشمند است از داروهایی که برایش تجویز شده از بخشی که در آن بستری است، همه اینها، خود بیمار را آماده میکند که شنونده یک خبر نه چندان خوب باشد، برخلاف آنچه که خانواده بیمار میگوید که اصلا از بیماریاش خبری ندارد. در این مرحله پزشک باید از خود بیمار شروع کند از او بخواهد که چه حدسهایی در رابطه با بیماریاش زده است. سکوت کند و به بیمار اجازه صحبت دهد به جای آنکه سریعا وی را در جریان بیماریاش بگذارد. سپس اطلاعات را تدریجی و ذره ذره در اختیار مریض قرار دهد. وقتی میخواهیم خبر را بدهیم باید با امیدواری صحبت کنیم مثلا نگوییم شانس مرگتان70 درصد است بلکه از جنبه دیگر بگوییم، شانس زندگیتان 30 درصد است. بعد از پایان یافتن اطلاع رسانی، اولین سوالی که بیمار میپرسد این است که آیا من دارم میمیرم؟در اینجا پزشک باید بگوید این جواب نمونهبرداریها و آزمایشات شما هست، ما نمیتوانیم پیشگویی کنیم، اما در کنارت هستیم با تمام قوا. خیلیها شرایط بدتر از شما داشتند که زندهاند و بهبود یافتند و برخی شرایطشان خیلی سادهتر از شما بوده که فوت کرده اند. ما علائم را کنترل میکنیم و نظایر آن. میبینید در همه سخنها موجی از امید داخلش هست، امید دادن به بیمار بسیار مهم است. مرحله بعدی سوالات دیگر بیمار است که میخواهد از وضعیت فعلی با جزئیاتش با خبر شود. پزشک باید با زبان مریض با وی صحبت کند نه با اصطلاحات پزشکی. مرحله بعدی رابطه پرسنل بیمارستان با بیمار است که باید بر اساس احترام باشد. پرسنل بد خلقی نکنند، البته این را هم نباید فراموش کرد که فشار کاری روی پرسنل زیاد است. در هر صورت مریض بعد از شنیدن خبر بد، احساسات خود را به شکل غم و یا خشم نشان خواهد داد و این نکته مهمی است که خشمی را که نشان میدهد شخصی نکنیم. همین نمونه اگر در بیمارستان عمومی باشد، فضایش فقط متفاوت است. یکی از تسهیل کنندههای بعد از شنیدن خبر بد در بیمار، توسل به اعتقادات مذهبی است. فرد بیماری که ایمان قویتری دارد با خبر بیماری بدش راحتتر کنار میآید.
اگر با گفتن خبر بد، بیمار وارد مرحله انکار شد، پزشک معالج چه کاری باید انجام دهد؟
گاهی برخی از بیماران با اطلاع یافتن از نوع بیماریشان وارد فاز انکار میشوند. مرحله انکار در واقع مکانیسم دفاعی بدن است و به گونهای عمل میشود که فرد با وجود داشتن بدترین نوع بیماری،
حس میکند وضعیتش خوب است. من بیماری داشتم که سرطان ریه داشت و معتقد بود یک سرما خوردگی ساده است که با شربت سینه رفع میشود. این انکار سبب میشود که فرد درمانش را ادامه ندهد. با وجود انکار، فرد نمیخواهد هیچ اطلاعی از بیماریاش داشته باشد. در این مرحله پزشک معالج باید فرد را به روانپزشک معرفی کند و از اینجا به بعد وظیفه روانپزشکان است که به بیمار مشاوره دهند، بدون آنکه در درمان مداخله داشته باشند. تمام سعی باید بر این باشد که فرد را از فاز انکار خارج کرد.
پزشک، نخست باید خانواده را در جریان بگذارد یا بیمار را؟
بستگی به شرایط دارد. گاهی بعضی از خانوادهها بسیار در هم تنیده هستند و برخی فردگرا. شاید
بهتر باشد پزشک به هنگام گفتن خبر بد به بیمار از خانواده درجه اول وی یا فرد حمایتی در خانواده بخواهد که آنها نیز در کنارش باشند و یک جا به هردوخبر دهد.
یکی از مشکلات این است گاهی اوقات خانواده زودتر مطلع می شود و از پزشک معالج میخواهند که به بیمار خبر بیماریاش را نگویند، در این موارد وظیفه پزشک معالج چیست؟
متاسفانه موردی که گفتید در جامعه ما بسیار دیده میشود که خانوادهها زودتر مطلع شده و از طبیب چه با اصرار و چه تهدید میخواهند که عزیزشان نباید از بیماریاش اطلاع پیدا کند. این سیستم، سیستم اشتباهی است. پزشک باید با منطق با آنها برخورد کند، مخصوصا فردی که در خانواده محور قدرت است و حتی از تکنیک معکوس استفاده کند که اگر خودت در چنین شرایطی بودی خواستهات چه بود، چه انتظاری داشتی، دوست داشتی بیاطلاع باشی؟
البته گاهی هم هست که خانوادهها بیدلیل اصرار نمیکنند. میدانند که فرد بیمار چه روحیهای دارد یا اینکه ممکن است دچار اختلالات روحی و رفتاری باشد یا بیمار مشکلات روانپزشکی شدیدی دارد که نه تنها خود پزشک معالج بلکه روانپزشک هم ترجیح میدهد وی را در جریان بیماریاش نگذارند، چون با خبر دادن ممکن است اوضاع فرد از اینی که هست هم از لحاظ روحی و هم جسمی بدتر شود.
متغیر جنسی و سنی در ارائه خبر بد به بیمار تا چه حد نقش دارد؟
در مورد سن باید گفت حتی اگر بیمار ما کودک باشد از آنجا که درک اطفال نیز متفاوت است باید بیماریاش را به زبان خودش گفت، بر عکس دیدی که جامعه نسبت به این قضیه دارد. چرا که کودک حس میکند شاید این نوع درمانها برای تنبیهاش هست یا اگر پدر و مادر مریضی سخت و خطرناکی دارند، کودک فکر میکند که گناهکار است که این اتفاقات پیرامونش رخ داده و خدا دارد مجازاتش میکند، پس در مورد مریضی پدر و مادر هم باید به کودک خبر بد را داد. برای گفتن خبر بد به کودک بهتر است که والدین هم در کنارش باشند. در هر صورت بیمار در هر سنی که باشد باید خبر بد
بیمار یاش را به او اطلاع دهیم. در زمینه متغیر جنسی باید گفت هیچ ارتباط خاصی ندارند.