در بهبود کیفیت زندگی بیماران ناعلاج یا صعبالعلاج، ما با مقولهای به نام طب تسکینی روبرو هستیم. در این نوع طب سعی میشود که بیمار در ماههای آخر حیات خود رنج و درد کمتری را متحمل شود تا مرگی آسانتر داشته باشد. اصولا این دسته از بیماران به دلیل درمانهای سختی که داشتند، وارد یکسری مشکلات خانوادگی، بیماریهای وابسته یا اختلالات خلقی میشوند که ما پزشکان در این نوع طب سعی میکنیم تا حد امکان اجازه بدهیم، عمرشان بدون درد و رنج طولانیتر شود. شیمیدرمانی، رادیو درمانی و... باعث میشود کیفیت زندگی فرد افت پیدا کند. واکنشهای برخی از مریضها نیز بهگونهای است که خانواده در ابتدا پیش از بیمار متوجه میشود و اصرار شدیدی دارند که نوع بیماری را به عزیزش نگوییم. این چالش بزرگی است که پزشکان را درگیر خود کرده است. باید پزشک گامبهگام در طی 3-2 جلسه بتواند به مریض خود نوع بیماریاش را بگوید و با همکاری یکدیگر بتوانند کیفیت زندگی را در سطح بالایی قرار دهند. واکنشهایی که من از بیمار در ابتدای تشخیص بیماریشان دیدم یا بهصورت پرخاشگری، گریه، فروخوردن بغض و... بوده. البته در همان لحظه که پزشک وی را در جریان بیماریاش میگذارد، شوک اولیه بیمار از نوع بیماری سبب میشود فرد احساسات خود را نشان نمیدهند که البته بعد از مدتی اطرافیان میگویند که احساسات خود را به گونههای مختلف نشان میدهند. به سوالات همراهان و خانواده بیمار با طمانینه جواب دهد و
اجازه دهد آنها هم در بالابردن کیفیت زندگی بیمارشان نقش داشته باشند. یکی از معضلات ما این است، در کشور ما سازمانهای مردمنهاد وجود ندارد تا روانپزشک با جمع کردن بیماران هرکدام حالات روحی خود را بیان کنند و ببینند که تنها خودشان دچار این قضایا نیستند، حتی در مورد خانواده هم همینطور. روانپزشک و روان درمانگر در طب تسکینی بسیار موثر است، وقتی اضطراب بیمار کنترل میشود و بیمار از لحاظ روانی تخلیه میشود، هم پذیرش و هم کنترل بیماری آسانتر میشود و به پزشک معالج کمک میکند تا کیفیت زندگی فرد را بالاتر ببرد.
آذین احمری
دستیار سرطانشناسی بالینی