سپید: وقتی بیمار را به درمانگاه آوردند، پزشک شیفت، داریوش سبزعلی، نماز میخواند. تکنسین از بیمار و همراهانش خواست منتظر تمام شدن نماز پزشک بمانند.سبزعلی که آمد به جای سلام و احوالپرسی با توهین از او استقبال شد. «وقتی نمازم تمام شد و پیش مراجع آمدم، فقط دو دقیقه معطل شدهبودند اما به جای اینکه به من سلام کنند، شروع به توهین کردند. با این که حال عمومی بیمار خوب بود، به خاطر آن دو دقیقه معطلی شروع به فحاشی کردند و حرفهایی دیگری که از گفتنشان شرم دارم.» اینها آغاز روایت پزشک کشیک، سبزعلی از لحظه مواجهه اولیهاش با بیمار بود.
چهارشنبه شب حدود ساعت شش بعد از ظهر بود که به درمانگاه شهید رضایی شهربالاده، در شهرستان کازرون استان فارس، آمدند. بیمار دریکی از روستاهای اطراف دعوا کرده بود و یک نفر با چماق به سرش زده بود. پزشک بعد از معاینه و انجام اقدامات لازم مریض را مرخص میکند. تنها چیزی که میماند نامهای است که پزشک برای احتیاط به بیمار میدهد: «با وجود اینکه همهچیز را چک کرده بودم و حال مریض کاملا خوب بود، چون زخم پیشانیاش کمی عمیق بود، نامهای به او دادم که اگر میخواهد به کازرون برود و از سرش عکس بیندازد.» همراهان اصرار داشتند که پزشک بیمار را با آمبولانس به کازرون بفرستد اما نظر سبزعلی چیز دیگری بود: «حال مریض خوب بود. سرپا بود. همه معاینات انجامشده بود. حتی نیازی به عکس نبود اما من بازهم برای احتیاط نامه عکس را داده بودم. ممکن بود مریضی با بیماری قلبی بیاید. ما فقط یک آمبولانس داشتیم و باید آن را برای موارد ضروری نگه میداشتم.»
معلوم نیست چرا اما این حرف سبزعلی به مذاق همراهان مریض خوش نیامد. در 10 تا پانزده ثانیه همراهان بیمار سر پزشک آوار شدند و با تمام توان او را کتک زدند. کسی هم در درمانگاه نبود که به کمکش بیاید. نگهبان ۶۰ تا۷۰ سالهای که توان مقابله با آنها را نداشت و مسئول پذیرش بیمارستان که فلج اطفال دارد و ویلچر نشین است. پزشک تنها مانده بود زیر سیل مشت و لگد: «تا جایی که در توانشان و توانم بود کتکم زدند. کسی هم نبود که کمک کند. مسئول پذیرش که کاری از او برنمیآمد، از روی ویلچر خودش را روی من انداخت تا کمتر کمک بخورم.» بالاخره سبزعلی خودش را از دست آنها نجات میدهد و به سمت پانسیون میرود تا کمی استراحت و به زخمهایش رسیدگی کند اما هنوز پا را داخل پانسیون نگذاشته بود که حمله همراهان دوباره شروع میشود: «سنگ برداشته بودند و سنگ را به شیشههای پانسیون پرت میکردند.»
بالاخره بعد از یک ساعت نیروی انتظامی میرسد و با رسیدن ماموران نیروی انتظامی، همراهان بیمار فرار میکنند. پزشک شکایت میکند و صورتجلسه تهیه میشود. هنوز زمان کشیک سبزعلی تمام نشده بود و او سر کار خود میماند تا شیفت پزشک بعدی شروع شود. سبزعلی با تمام این اتفاقات بیمار را با آمبولانس به کازرون میفرستد: «اصلا به روی مریض نیاوردم که همراهانت با من چنین کردهاند. او را با اینکه هنوز هم معتقدم هیچ نیازی نبود، با آمبولانس به کازرون فرستادم تا این قائله ختم شود.» در تماس روزنامه «سپید» با درمانگاه بالاده کازرون صحت گفتههای داریوش سبزعلی، پزشک شیفت درمانگاه از سوی مسئولان درمانگاه تایید شد.