چندی پیش انتشارات علمی و فرهنگی، رمان«شاهزاده و گدا» اثر ماندگار «مارک تواین» نویسنده و طنزپرداز آمریکایی را با ترجمه «محمد قاضی» پس از مدتها تجدید چاپ کرد که تقریبا با سالروز فوت این مترجم همزمان بود. تقارن این دو اتفاق، دوستداران قاضی را در نشر دف گرد آورد تا ویژگیهای او را از زبان همکارانش و نیز دخترخواندهاش، شهلا مجلسی، بشناسند.
در ابتدای این مراسم، اسدالله امرایی، مترجم رمان کوری اثر ساراماگو درباره نقش محمد قاضی در ترجمه آثار ادبی در ایران در دهههای 20 و 30 گفت: «مترجمان ادبیات در آن دوره رسالتی خاص بر عهده داشتند که شاید خودشان هم به این جایگاه واقف نبودند. در دورانی که آثار چندانی از ادبیات جهان ترجمه نشده بود، آگاهی جامعه از ادبیات جهان از طریق ترجمههای افرادی مثل قاضی صورت میگرفت. تصور کنید که افرادی مثل او آثار نادرستی را به زبان فارسی ترجمه میکردند و یا ترجمههای خوبی از شاهکارهای غربی انجام نمیدانند؛ در آن صورت ممکن بود بسیاری از اتفاقات درخشانی که در ادبیات ما در دهه 30 و 40 رخ داد را شاهد نباشیم. گزینشگری قاضی هنگامی اهمیت خود را نشان میدهد که همین امروز هم بعد از گذشت چند دهه و با آمدن انواع و اقسام ترجمههای رنگارنگ، هنوز هم بر هر ادبجویی واجب است در ژانر ادبیات کودک آثاری مثل شازده کوچولو و سپید دندان و آثار کلاسیکی مانند شاهزادهوگدا، دنکیشوت، نان و شراب، مسیح بازمصلوب و زوربای یونانی را بخواند و هنوز هم بهترین ترجمههای این آثار متعلق به محمد قاضی است.»
در ادامه عبدالله کوثری، درباره ویژگی ترجمه قاضی گفت: «یکی از ویژگیهای بارز ترجمههای قاضی این است که قبل از ترجمه خودش را در حال و هوای فضای اثر در زبان مبداء قرار میدهد به طوری که مخاطب احساس میکند مترجم این اثر خودش سالها در فرهنگ آن اثر زندگی کرده است. این در حالی بود که در زمانی که قاضی ترجمه میکرد، از نقد ترجمه و شیوهها و تئوریهای ترجمه خبری نبود؛ اما او با شمی که داشت، به خوبی میتوانست زبان ترجمه را پیدا کند. این در ترجمه دنکیشوت که شاهکار اوست، تا ترجمههایش از گورکی و کازانتزاکیس وجود دارد. قاضی نه تنها زبان فارسی را به خوبی میدانست؛ بلکه شم نویسندگی هم داشت. او زبانی داشت که زبان آفرینش بود، زبان خشکی نبود و خیلی راحت خودش را از تاثیر نحو زبان مبدا رها میکرد و فارسی میشد.»
در ادامه این نشست هوشنگ اعلم، روزنامهنگار پیشکسوت درباره وجه روزنامهنگاری قاضی سخن گفت: «فراموش نکنیم که او را در کنار شاملو میتوان از بهترین روزنامهنگار-ادبیاتیهای معاصر دانست. روزنامهنگار بودنش در همه این سالها باعث شد هیچگاه نبض جامعه از دستش خارج نشود و از سویی دیگر نثر او نثری مخاطبمحور بود و به مخاطب توجه ویژه داشت. ترجمههای قاضی در روزنامهها باعث شده بود که در آن دوران روزنامهها یکی از مراجع مناسب اگاهی از آثار درجه یک ادبی دنیا باشند.»
که بود؟ چه کرد؟
محمد قاضی فرزند میرزا عبدالخالق (امام جمعه مهاباد) در 12 مرداد 1292 به دنیا آمد. در سال 1307 که دوران دبستان را پشت سر گذاشته و هنوز به دبیرستان راه نیافته بود، آموختن زبان فرانسه را آغاز کرد و در دوره دبیرستان و دانشکده آموختن این زبان را پی گرفت.
قاضی در ابتدای دهه 30 با ترجمه اثری از ویکتور هوگو به نام «کلود ولگرد»، نخستین قدم را در راه ترجمه برداشت و پس از آن برای حدود 10 سال ترجمه را کنار گذاشت. نخستین ترجمه او برای نوجوانان، در سال ۱۳۳۳ بود از کتاب «شازده کوچولو» اثر سنت اگزوپری که هنوز از بهترینها به شمار می رود و هر سال بازچاپ میشود. قاضی با ترجمه دوره کامل «دن کیشوت» اثر سروانتس جایزه بهترین ترجمه سال را از دانشگاه تهران دریافت کرد. ترجمه سپید دندان، شاهزاده و گدا، نان و شراب، مسیح بازمصلوب، باخانمان، آزادی یا مرگ، قربانی، قلعه مالوین و چند ده اثر دیگر، کارنامه او را پر بار و درخشان کرده است. قاضی در 60 سالگی به بیماری سرطان حنجره دچار شد. در ایران معالجات موثر نشد و به آلمان رفت. پزشکان مجبور شدند حنجره او را بردارند و با سوراخی که در زیرگلویش برای تنفس ایجاد کرده بودند و از زیریقه پیراهن پیدا بود، با کمک یک میکروفن باطریدار که به دستش میگرفت سخن میگفت. با این حال قاضی کار ترجمه را ادامه داد و ترجمههای جدیدی از او تا آخرین سال حیاتش (1376) انتشار یافت.