مروری بر خاطرات مدافعان وطن دیروز و مدافعان سلامت امروز
دوران طلایی هشت سال دفاع مقدس محدود به یک برهه از تاریخ نیست و از خودگذشتگی پایانی ندارد؛ امروز ایثار مدافعان سلامت در کارزار کرونا، یادآور از جان گذشتگی رزمندگان در روزهای پرآشوب هشت سال جنگ تحمیلی است
از طراحی سیستم درمان مجروحان در جنگ تا پیچیدگی کارزار مقابله با کرونا
2 مهر 1399 ساعت: 10:7
2 مهر 1399 ساعت: 10:7
دوران طلایی هشت سال دفاع مقدس محدود به یک برهه از تاریخ نیست و از خودگذشتگی پایانی ندارد؛ امروز ایثار مدافعان سلامت در کارزار کرونا، یادآور از جان گذشتگی رزمندگان در روزهای پرآشوب هشت سال جنگ تحمیلی است
به گزارش سپید، چهلمین سالگرد دفاع مقدس را با حال و هوایی گرامی میداریم که کم از هیاهوی آن روزها ندارد؛ روزهایی که ایستادگی حرف اول بود، روزهایی که دغدغه همه مردم ایران، مبارزه و پاسداری بود و روزهایی که گرد میدان نبرد بر روی دوش سرو قامتان جبههها و از جمله سپیدپوشان آماده به خدمت جا خوش کرده بود.
به همین بهانه خاطرات طبیب حاذقی را ورق میزنیم که در روزهای جنگ دغدغهای جز نجات جان مبارزان جبهههای نبرد نداشت.
سید محمدرضا کلانتر معتمدی، دبیر فرهنگستان علوم پزشکی، رییس هیئت ممتحنه رشته فوق تخصصی جراحی عروق در وزارت بهداشت و رییسبخش جراحی عمومی و جراحی عروق بیمارستان شهدای تجریش، از دوران تحصیلش میگوید: «زمانی که به اتفاق دوستان عزیزم دکتر مرندی و یک سال بعد، دکتر ایرج فاضل به امریکا رفتیم، هدفمان فقط آموزش بود و بعد از اینکه آموزش دیدیم امید داشتیم شرایط فراهم شود بتوانیم به ایران برگردیم. حتی به خاطر دارم که پدرم به آمریکا آمدند و برایشان سوال بود که چطور با این تخصص در آن کشور ماندهام، میگفتند ایران به شما نیاز دارد و من در جواب گفتم ساواک اجازه نمیدهد برگردم.»
وی میافزاید: «اما به محض اینکه انقلاب شد به ایران آمدیم، ما اینجا در منتهای آرامش بودیم و بچههایم شرایط مساعدی داشتند، زمانی که گفتم قرار است برگردیم به ایران همه استقبال کردند و این آرزوی همه بود. در ۱۷ سالی که در آمریکا بودیم همیشه میگفتیم ما متعلق به اینجا نیستیم. همه بچهها تحصیل دانشگاه را آنجا رها کردند، به اینجا آمدند و به تحصیل ادامه دادند، همه هم در مقامات عالی علمی هستند.»
کتابی در دست گرفته و صفحه به صفحه پیش میرود، خیالش حوالی روزهای مبارزه پرسه میزند و میگوید: «زمانی که جنگ شروع شد یکی از مشکلات ما در مملکت این بود که پزشکانی که تعدادشان هم محدود بود، هیچ آشنایی با ترومای جنگی نداشتند، چراکه نه جنگی را تجربه کرده بودند و نه تصادفاتی که موجب ترومای جسمی شود، رایج بود؛ چون تعداد اتومبیلها کم بود. این بود که بر خودم واجب دیدم در این زمینه دانش خود را در اختیار عزیزان قرار دهم؛ چراکه در فیلادلفیا، در دانشکده پزشکی دانشگاه پنسیلوانیا آموزشهایی در این زمینه دیده بودم.»
وی خاطرنشان میکند: «تفریح سیاه پوستان آمریکایی تیراندازی به یکدیگر بود، گروهی تشکیل میدادند و به هم تیراندازی میکردند. پلیس هم بلافاصله مجروحین را به بیمارستان ما منتقل میکرد و ما به درمان مجروحین میپرداختیم؛ این بود که آموزش دیدم. سپس سیستم برخورد با مجروحین را در ایران طراحی کردم که مورد استقبال جهان قرار گرفت. بر اساس این سیستم برای رسیدگی به مجروح جنگی باید امدادگرانی را تربیت میکردیم که اتفاقا در همین بیمارستان شهدای تجریش هم تربیت میکردیم.»
کلانتر معتمدی میگوید: «هیچ وقت نشد که در تمام این مدت احساس سختی کنم، انگار نیروی الهی بود که کمکم میکرد. تا ۱۲ شب در وزارتخانه بودم و بعد به بیمارستان مصطفی خمینی میرفتم تا مجروحین را درمان کنم. یادش بخیر کربلای ۴ بود که ۱۰ شبانه روز من ۱۰ ساعت هم نخوابیده بودم.»
وی ادامه میدهد: «به نظر من آن موقع خیلی راحتتر بود. در دفاع مقدس میدانستیم چطور دفاع کنیم و چطور درمان کنیم. الان در مقابل کووید-۱۹ نه درمان صحیحی وجود دارد و نه یک راه قطعی برای پیشگیری از ابتلا در اختیار داریم. عین همان زمانی که در دفاع مقدس برای درمان به جبهه میرفتیم و احتمال داشت به شهادت برسیم، الان هم کسانی که برای درمان کروناییها میروند در معرض همان خطر، شاید به مراتب بیشتر از آن هستند. آن زمان هرچه بیمارستان را مستحکمتر بنا میکردیم، احتمال شهادت به مراتب کمتر میشد، اما الان حتی لباسهایی که مدافعان سلامت به عنوان محافظ میپوشند به طور قطعی مانع از گرفتاریشان نمیشود.»
نگاهش دوباره به کتاب گره میخورد، عکسی را لمس میکند و میگوید: «یکی از کارهایی که در زمان جبهه برای اولین بار در دنیا انجام شد، Managed Care یا مراقبت مدیریت شده بود، یعنی اگر احساس میکردیم بیمار توان تحمل انجام تمام مراحل جراحی را ندارد، عمل را در حد امکان متوقف و بقیه کار را به بعد موکول میکردیم. بیماری بود که ترکش به ناحیه پایین کمرش خورده، بعد به لگن رفته و شریانهای لگن را دچار آسیب کرده بود. بیمار با تاخیر به بیمارستان ما منتقل شد. در مرحله اول مشکلات عروقی لگن را برطرف کردم اما بیمار تحمل ادامه کار را نداشت، مجبور شدیم فرد را به اهواز بفرستیم تا دیالیز شود. دکتر فروتن در این مسیر ما را یاری کرد. بعد از دیالیز به بیمارستان صحرایی برگشت و عمل دوم را انجام دادیم.»
وی به عکسی دیگر اشاره میکند و ادامه میدهد: «این عکس ما را در حال انجام مرحله دوم جراحی نشان میدهد. بیمار جان سالم به در برد و الان هم زنده است و مشکلی ندارد.»
شروع به ورق زدن کتاب میکند و میگوید: «دکتر فروتن از جراحیهای من با امکانات محدودی که داشت فیلم میگرفت. آن زمان فیلمبرداری دیجیتال نبود.»
با تاکید میگوید: «روحیه جهادی که آن موقع داشتیم را باید حفظ کنیم.»
وی ادامه میدهد: «با دکتر منافی جلسهای با امام خمینی(ره) داشتیم، جلسهای سه نفره. از امام خواهش کردم نصیحتی به من داشته باشند. ایشان گفتند حرفهای که دارید، حرفه مقدسی است و اگر برای رضای خدا انجام بدهید از بهترین عبادات است و مطمئن باشید که مسائل مالی هم به دنبال آن مرتفع میشود.»
بنابر اعلام روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، کلانتر معتمد از اهمیت توجه به رضای خدا میگوید، از رمز موفقیتش در این سالها و میافزاد: «از آن به بعد کمتر پیش میآید که مریضی را بدون وضو ویزیت یا جراحی کنم. اگر عبادت است، عبادت باید با وضو باشد. راز موفقیت من توجه به رضای خدا در انجام هر اموری است و اگر موفقیتی هم هست فقط برای رعایت این فرمایش امام خمینی (ره) است.»
به همین بهانه خاطرات طبیب حاذقی را ورق میزنیم که در روزهای جنگ دغدغهای جز نجات جان مبارزان جبهههای نبرد نداشت.
سید محمدرضا کلانتر معتمدی، دبیر فرهنگستان علوم پزشکی، رییس هیئت ممتحنه رشته فوق تخصصی جراحی عروق در وزارت بهداشت و رییسبخش جراحی عمومی و جراحی عروق بیمارستان شهدای تجریش، از دوران تحصیلش میگوید: «زمانی که به اتفاق دوستان عزیزم دکتر مرندی و یک سال بعد، دکتر ایرج فاضل به امریکا رفتیم، هدفمان فقط آموزش بود و بعد از اینکه آموزش دیدیم امید داشتیم شرایط فراهم شود بتوانیم به ایران برگردیم. حتی به خاطر دارم که پدرم به آمریکا آمدند و برایشان سوال بود که چطور با این تخصص در آن کشور ماندهام، میگفتند ایران به شما نیاز دارد و من در جواب گفتم ساواک اجازه نمیدهد برگردم.»
وی میافزاید: «اما به محض اینکه انقلاب شد به ایران آمدیم، ما اینجا در منتهای آرامش بودیم و بچههایم شرایط مساعدی داشتند، زمانی که گفتم قرار است برگردیم به ایران همه استقبال کردند و این آرزوی همه بود. در ۱۷ سالی که در آمریکا بودیم همیشه میگفتیم ما متعلق به اینجا نیستیم. همه بچهها تحصیل دانشگاه را آنجا رها کردند، به اینجا آمدند و به تحصیل ادامه دادند، همه هم در مقامات عالی علمی هستند.»
کتابی در دست گرفته و صفحه به صفحه پیش میرود، خیالش حوالی روزهای مبارزه پرسه میزند و میگوید: «زمانی که جنگ شروع شد یکی از مشکلات ما در مملکت این بود که پزشکانی که تعدادشان هم محدود بود، هیچ آشنایی با ترومای جنگی نداشتند، چراکه نه جنگی را تجربه کرده بودند و نه تصادفاتی که موجب ترومای جسمی شود، رایج بود؛ چون تعداد اتومبیلها کم بود. این بود که بر خودم واجب دیدم در این زمینه دانش خود را در اختیار عزیزان قرار دهم؛ چراکه در فیلادلفیا، در دانشکده پزشکی دانشگاه پنسیلوانیا آموزشهایی در این زمینه دیده بودم.»
وی خاطرنشان میکند: «تفریح سیاه پوستان آمریکایی تیراندازی به یکدیگر بود، گروهی تشکیل میدادند و به هم تیراندازی میکردند. پلیس هم بلافاصله مجروحین را به بیمارستان ما منتقل میکرد و ما به درمان مجروحین میپرداختیم؛ این بود که آموزش دیدم. سپس سیستم برخورد با مجروحین را در ایران طراحی کردم که مورد استقبال جهان قرار گرفت. بر اساس این سیستم برای رسیدگی به مجروح جنگی باید امدادگرانی را تربیت میکردیم که اتفاقا در همین بیمارستان شهدای تجریش هم تربیت میکردیم.»
کلانتر معتمدی میگوید: «هیچ وقت نشد که در تمام این مدت احساس سختی کنم، انگار نیروی الهی بود که کمکم میکرد. تا ۱۲ شب در وزارتخانه بودم و بعد به بیمارستان مصطفی خمینی میرفتم تا مجروحین را درمان کنم. یادش بخیر کربلای ۴ بود که ۱۰ شبانه روز من ۱۰ ساعت هم نخوابیده بودم.»
وی ادامه میدهد: «به نظر من آن موقع خیلی راحتتر بود. در دفاع مقدس میدانستیم چطور دفاع کنیم و چطور درمان کنیم. الان در مقابل کووید-۱۹ نه درمان صحیحی وجود دارد و نه یک راه قطعی برای پیشگیری از ابتلا در اختیار داریم. عین همان زمانی که در دفاع مقدس برای درمان به جبهه میرفتیم و احتمال داشت به شهادت برسیم، الان هم کسانی که برای درمان کروناییها میروند در معرض همان خطر، شاید به مراتب بیشتر از آن هستند. آن زمان هرچه بیمارستان را مستحکمتر بنا میکردیم، احتمال شهادت به مراتب کمتر میشد، اما الان حتی لباسهایی که مدافعان سلامت به عنوان محافظ میپوشند به طور قطعی مانع از گرفتاریشان نمیشود.»
نگاهش دوباره به کتاب گره میخورد، عکسی را لمس میکند و میگوید: «یکی از کارهایی که در زمان جبهه برای اولین بار در دنیا انجام شد، Managed Care یا مراقبت مدیریت شده بود، یعنی اگر احساس میکردیم بیمار توان تحمل انجام تمام مراحل جراحی را ندارد، عمل را در حد امکان متوقف و بقیه کار را به بعد موکول میکردیم. بیماری بود که ترکش به ناحیه پایین کمرش خورده، بعد به لگن رفته و شریانهای لگن را دچار آسیب کرده بود. بیمار با تاخیر به بیمارستان ما منتقل شد. در مرحله اول مشکلات عروقی لگن را برطرف کردم اما بیمار تحمل ادامه کار را نداشت، مجبور شدیم فرد را به اهواز بفرستیم تا دیالیز شود. دکتر فروتن در این مسیر ما را یاری کرد. بعد از دیالیز به بیمارستان صحرایی برگشت و عمل دوم را انجام دادیم.»
وی به عکسی دیگر اشاره میکند و ادامه میدهد: «این عکس ما را در حال انجام مرحله دوم جراحی نشان میدهد. بیمار جان سالم به در برد و الان هم زنده است و مشکلی ندارد.»
شروع به ورق زدن کتاب میکند و میگوید: «دکتر فروتن از جراحیهای من با امکانات محدودی که داشت فیلم میگرفت. آن زمان فیلمبرداری دیجیتال نبود.»
با تاکید میگوید: «روحیه جهادی که آن موقع داشتیم را باید حفظ کنیم.»
وی ادامه میدهد: «با دکتر منافی جلسهای با امام خمینی(ره) داشتیم، جلسهای سه نفره. از امام خواهش کردم نصیحتی به من داشته باشند. ایشان گفتند حرفهای که دارید، حرفه مقدسی است و اگر برای رضای خدا انجام بدهید از بهترین عبادات است و مطمئن باشید که مسائل مالی هم به دنبال آن مرتفع میشود.»
بنابر اعلام روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، کلانتر معتمد از اهمیت توجه به رضای خدا میگوید، از رمز موفقیتش در این سالها و میافزاد: «از آن به بعد کمتر پیش میآید که مریضی را بدون وضو ویزیت یا جراحی کنم. اگر عبادت است، عبادت باید با وضو باشد. راز موفقیت من توجه به رضای خدا در انجام هر اموری است و اگر موفقیتی هم هست فقط برای رعایت این فرمایش امام خمینی (ره) است.»
دیدگاه کاربران
ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد