دکتر حافظ باجغلی
روانپزشک
ذهن ما در برآورد هزینههای مصرف مواد تخمین درستی ندارد. مهمترین علتش این است که ما درک عمیقی از زنجیرهی چند حلقهای از علتها نداریم. با یک نگاه سطحی فقط حلقهی آخر را میبینیم. مثلا کسی که الکل مصرف میکند خیلی خوب میتواند خماری روز بعد یا hangover را به الکل نسبت بدهد، اما افسردگی مزمن که به دنبال آن میآید، را به این سادگی به الکل نسبت نمیدهد.
کسی که ماریجوانا مصرف میکند، آرامش و لذت لحظهای آنرا میفهمد، اما تاثیر درازمدت و تدریجی آنرا روی توانایی شناختی، حافظه، قدرت تصمیمگیری،...نمیفهمد. به خاطر اینکه ماریجوانا به صورت مستقیم باعث اختلال شناختی و روانی نمیشود. در این زنجیر علیت حلقههای زیادی وجود دارد. تعداد حلقهها که زیاد شد، ذهن ما از درک انتساب علت ناتوان میشود.
اگر همانطور که به دنبال مصرف الکل دچار hangover میشویم، فردای مصرف ماریجوانا دچار اختلال حافظه یا پایین آمدن IQ یا اختلال روانی میشدیم، کار راحت بود. اما زنجیرهی علیت پیچیدهتر از این است و فقط یک ذهن آگاه میتواند پیامدهای پیچیدهی آنرا درک کند.
داستان وقتی پیچیدهتر میشود که این حلقههای زنجیر در یک مدت زمان کوتاه به هم متصل نمیشوند. گاهی سالها طول میکشد که اتصال حلقههای زنجیر یک آسیب جدی را نمایان کنند. تازه آن موقع نیز دیوار حاشا بلند است و میتوان ادعا کرد که چه کسی گفته اختلال پانیک، جنون، اختلال حافظه، افسردگی یا پیامدهای دیگر مربوط به مصرف ماریجوانا بوده است؟ میتوان ادعا کرد خیلی از افراد هستند که ماریجوانا استفاده نمیکنند ولی با این حال دچار این مشکلات روانی میشوند.
به همین دلیل است که من معتقدم درک هزینهها و پیامدهای مصرف مواد نیاز به یک ذهن تحلیلگر با تفکر انتزاعی دارد. من معتقدم اگر بخواهیم مصرف مواد را به حداقل برسانیم- و البته از تلاش مذبوحانه برای به صفر رساندن آن دست برداریم- لازم است تفکر انتزاعی و درک زنجیرهی علیت را در مردم افزایش دهیم.
هرچه سن مصرف ماریجوآنا کمتر باشد، اثرات شدیدتر و جدیتر است
مصرف ماریجوانا با پدیدهی down regulation باعث کاهش تعداد گیرندههای اندوکانابینوییدها در مغز میشود. علتش ساده است. مغز وقتی با مقدار زیادی THC (مادهی موثرهی ماریجوانا) مواجه شود، برای کاهش فشار آن روی مغز، گیرندهها را کاهش میدهد. همینجا اولین حلقهی زنجیر علیت شکل میگیرد.
مغز برای انعطافپذیری عصبی یا نوروپلاستیسیتی نیاز به مقادیر نرمالی از کانابینویید دارد. حال اگر تعداد گیرندهها کم شود، کانابینوییدهای طبیعی نمیتوانند اثرشان را روی مغز اعمال کنند و پدیدهی محافظت کنندهی نوروپلاستیسیتی اتفاق نمیافتد. در واقع با کم کردن گیرندههای اندوکانابینویید روند طبیعی شکلپذیری، ترمیم و رشد مغز را محدود کردهایم. هرچقدر این اتفاق در سن پایینتری بیفتد، اثرات آن شدیدتر و جدیتر است.
وقتی نوروپلاستیسیتی پایین بیاید، حتما در مرور زمان IQ پایین میآید، حتما در برابر پیشامدهای ناگوار انعطافپذیری ذهن و توانایی سازگاری آن کمتر میشود و به احتمال بیشتری دچار افسردگی و اضطراب میشویم، حتما توانایی تمرکز و حافظه ما کمتر میشود. شوخی نیست که به نوروپلاستیستی مغزمان آسیب بزنیم. بر طبلی کوبیدهایم که صدایش چند سال بعد بلند میشود.
اگر فردای مصرف حافظهمان دچار مشکل نشده، ضریب هوشیمان افت نکرده و دچار اضطراب، افسردگی یا جنون نشدهایم، معنیاش این نیست که مشکلی نداشتهایم. مادهای را مصرف کردهایم، حالش را بردهایم و تمام شده و رفته! این طور نیست. مسالهی مهمتر اینکه ماریجوانا مادهای محلول در چربی است. این ماده روزها و حتی گاهی هفتهها در سلولهای مغز میماند و اگر پس از چند هفته دوباره مصرف کنیم، دچار اثر تجمعی آن میشویم. درک سطحی ما از مصرف مواد شبیه درکمان از مصرف غذاست. اگر یک شب کلهپاچه بخوریم فردایش دیگر کلهپاچهای در بدنمان نیست. اما واقعیت این است که اگر ماریجوانا مصرف کنیم تا چند هفته در سلولهای مغز ما THC وجود دارد. همین مساله باعث اثر تدریجی و تجمعی با مصرفهای بعدی میشود.
قانونیشدن ماریجوآنا بهمعنای بیخطربودن نیست
یکی از عواملی که جلوی درک عمیق از پیامدهای ماریجوانا را میگیرد، قانونیشدن آن در بعضی از کشورهاست. لازم به ذکر است که دلیل قانونیشدن آن، بیخطر بودن آن نیست. بلکه برآمده از رویکرد کاهش آسیب است. طرفداران آزادی ماریجوانا معتقدند قانونی شدن ماریجانا احتمال مصرف مواد سنگینتر را کم میکند. به اصطلاح کار بعضیها با همین ماریجوانا راه میافتد و دیگر نیازی به مواد سنگینتر مانند هرویین و کوکایین نمیبینند. البته مخالفان آن هم معتقدند قانونی شدن و در دسترس بودن ماری جوانا دروازهی ورود به مصرف مواد سنگینتر است که به آن gateway effect یا «نظریه دروازه ورود» گفته میشود.
اما جدای از این بحثهای مناقشهانگیز، هم طرفداران و هم مخالفان قانونیشدن ماریجوانا عوارض کوتاهمدت و درازمدت مصرف ماریجوانا را به هیچ روی انکار نمیکنند. به عبارت دیگر هیچ کس- حتی طرفداران آزادی آن- نمیگویند ماری جوانا چیز خوبی است یا بیضرر است. مگر میشود چیزی که نوروپلاستیسیتی مغز را مختل میکند عارضه نداشتهباشد؟
اگر فردا و پسفردا و ماه و سال آینده نیز عارضهای نداشته باشد، در درازمدت حتما خودش را نشان میدهد. البته به چشم کسانی که تفکر انتزاعی و درک عمیق از حلقههای متعدد زنجیره علیت داشته باشند. وگرنه بهراحتی میتوان گفت اضطراب و افسردگی و اختلال حافظه و کاهش توانایی شناختی که یا ریشه در کودکی دارد، یا مربوط به ژنتیک است. پای ماریجوانا را وسط نکشید! در حالیکه پای ماریجوانا وسط است و نقش جدی دارد.