گردهمایی سالانه کمیته اروپایی تحقیقات و درمان بیماری ام. اس. آبانماه گذشته با شرکت 9000 نفر در بارسلونای اسپانیا برگزار شد. با وجود تعدد سخنرانی و پوسترهای ارائه شده در ارتباط با درمان این بیماری، کنگره امسال به یک علت خاص در یادها خواهد ماند: معرفی و اعلام نتایج فاز سوم آزمایش بالینی داروی اوکرلیزوماب Ocrelizumab. فاز سه دربرگیرنده دو مرحله پیشین آزمایش بالینی دارو بر دو نوع بیماری ام. اس. است. این دارو ضد CD20 (آنتیبادی منوکلونال) بوده و سلولهای بتا را نشانه میگیرد. این دارو نسخه انسانی retoximab است، دارویی که سودمندی آن در درمان مراحل مختلف ام. اس. عودکننده – بهبود یابنده RRMS (Relapsing-remitting MS)اثبات شده است (این نوع از بیماری شایعترین نوع آن است).
مقایسه اوکرلیزوماب درمقابل اینترفرون بتا a1 برای درمان RRMS
فاز سوم آزمایش بالینی این دو دارو در دو آزمایش کاملا همسان opera1 و opera2 انجام شد. تزریق وریدی دارو سه بار در هفته و هر 6 ماه یکبار صورت گرفت. نتایج این آزمایشات دوگانه و دوسو کور برحسب عود سالانه بیماری محاسبه شده است. همچنین نتایج پایانی ثانویه و نرخ پیشرفت معلولیت حاصل از بیماری و میزان فعالیت بیماری توسط MRI اندازه گرفته شده است.
نتایج مطالعه روی دارو طی 96 هفته و مقایسه کاهش نرخ سالانه بازگشت بیماری نشان میدهد که در گروه درمان با اوکرلیزوماب، عود بیماری 46 درصد کمتر از گروهی بود که با اینترفرون بتا a1 درمان شده بودند. همچنین میزان پیشرفت بیماری و معلولیت حاصل از آن با کاهشی 40 درصدی همراه بود که از نظر آماری بسیار قابل توجه است. اما اعجابانگیزترین نتیجه آزمایش نتایج حاصل از انجام MRI است که تخریب عصبی را 95 درصد کمتر نشان میدهد. اهمیت این نتایج وقتی بارزتر نمود پیدا میکند که به خاطر داشته باشیم آزمونهای اپرا امکان مقایسه سر به سر هر دو دارو را فراهم کرده و اینترفرون بتا به سبب کارآمدی در کاهش فعالیتهای التهابی بیماری، داروی شناخته شدهای است. در ارتباط با ایمنی مصرف، واکنش به تزریق در یک سوم بیماران مشاهده شده، با این وجود واکنش در غالب موارد خفیف بوده است. گزارشی مبنی برتاثیرات کشنده وجود ندارد و هیچ موردی از لوکوانسفالوپاتی هم مشاهده نشده است.
استفاده از اوکرلیزوماب در ام. اس. پیشرونده اولیه
دارو همچنین در فاز سه آزمون اوراتوریو بکار رفته و روی بیماران مبتلا به PPMS امتحان شده است. در آزمونهای اپرا دو نوع دارو استفاده و اثرات آنها مقایسه شده بودند. ولی اوراتاریو آزمایشی دوسو کور بوده وبه گروه دوم دارونما داده شده بود زیرا تاکنون داروی استانداردی برای درمان PPMS شناخته نشده است. یکی از مختصات PPMS بالاتر بودن سن مبتلایان است، بنابراین شرکتکنندگان آزمون اوراتاریو نسبت به اپرا سن بالاتری داشتند (متوسط سن 44 سال در مقابل 37 سال) و تقریبا نیمی از آنها مرد بودند. پس از 12 هفته درمان با اوکرلیزوماب، 24 درصد کاهش در پیشرفت معلولیت مشاهده شد که برای نخستینبار نتیجهای قابلملاحظه در ارتباط با درمان PPMS بود. دیگر نتایجی که به نفع دارو مشاهده شده، کاهش تخریب عصبی T2 و کم شدن سرعت تحلیل حجم مغز بیمار است. ایمنی مصرف دارو خیلی امیدبخش نیست. حدود 10 مورد بدخیمی در گروهی که از دارو استفاده کرده بودند، مشاهده شد که در گروه شاهد که با دارونما درمان میشدند، مشاهده نشده بود. همانند مورد اپرا، موردی از لوکوانسفالوپاتی مشاهده نشده است.
در مجموع داروی اوکرلیزوماب برخوردار از مزایایی نسبت به داروهای پیشین خود در درمان ام. اس. عود کننده - بهبودیابنده است وآمار استفاده از آن نمایانگر کاهش پیشرفت معلولیت و التهاب عصبی ناشی از بیماری است.
چند خبرامیدوارکننده دیگر
آلمتوزوماب در درمان CareMS- و CareMSll: یکی دیگر از داروهایی که توجه زیادی را بخود جلب کرده، آلمتوزوماب Alemtuzumab است. معرفی این دارو برمبنای نتایج 5 ساله فاز سوم آزمون روی گروهی آزمایشی بوده است. این دارو نوعی آنتیبادی منوکلونال است که CD52 را هدف گرفته و تزریق سالانه آن سلولهای TوB را کاهش میدهد. بیشتر بیماران مبتلا به CareMS پس از دو دوره درمان با این دارو، نیازی به دور درمان دیگری نداشتند. شاید بتوان بهترین شاهد ماندگاری دارو را با تحلیل حجم مغزتوجیه کرد. در سالهای سوم، چهارم و پنجم درمان، سالانه فقط 2 درصد کاهش توده مغز مشاهده شده است. این میزان فقط کسر کوچکی از کاهش حجم توده مغزی است که در مبتلایان به بیماری ام. اس. اتفاق میافتد و ویژگی شاخص بیماری است.
در دو آزمایش بلندمدت جداگانه درمان CareMSl- با این دارو، نرخ عود بیماری در سال سوم تا پنجم تنها سالی 2/0 بوده و بهعنوان نتیجهگیری هم نشان داده شد که خبری از فعالیت بیماری نیست. بدین معنی که نشانی از عود نیست، MRI هیچگونه تخریب سلول عصبی نشان نمیدهد ومعلولیتی هم مشاهده نمیشود. سازمان غذا و دارو، داروی آلمتوزوماب را برای بیمارانی که پس از دریافت درمان کلاسیک، بیش از یکبار دچار حمله بیماری شدهاند، تایید کرده است. متاسفانه این دارو عوارض مصرف دارد. بیماریهای تیرویید، ترومبوسیتوپنیک پورپورا و سندرم گودپاستور از جمله عوارض آن هستند. از سوی دیگر تاثیر بسیار مثبت این دارو در جلوگیری از آتروفی مغز چشمگیر است.
مصرف ماینوسیکلین جهت درمان CIS (clinically isolated syndrome)
یکی دیگر از مباحث طرح شده در این گردهمایی، مصرف مانوسیکلین در درمان CIS است (این بیماری به اولین حمله ناشی از میلینزدایی سیستم اعصاب مرکزی اطلاق میشود). در این آزمون به 143 بیمار روزانه دو بار داروی ماینوسیکلین خوراکی یا دارونما داده شد. ملاحظه شد که مصرف دارو امکان تبدیل CIS را به ام. اس. 46 درصد کاهش داده است. با وجود اینکه این آزمایش از نظر آماری بسیارمحدود است و تا حصول اطمینان راهی طولانی پیشرو است، نکته نوید بخش آن است که یک آنتیبیوتیک خوراکی میتواند در درمان این بیماری موفق باشد.
یک خبر ناخوشایند
مطالعات روزآمد شده روی داروی ناتالیزوماب Natalizumab نشان داد که این دارو در کنترل معلولیتزایی بیماری ام. اس. پیشرونده دستاوردی نداشته است. این خبر برای جامعه ام. اس. ناامید کننده بود زیرا بار دیگرناتوانی ما را از درک ابعاد پاتوژنیک بیماری ام. اس. گوشزد کرد. عدم موفقیت این عامل دارویی امید ما را به اثربخشی داروی دیمتیل فومارات نیز کاهش میدهد. برای روشن شدن نتیجه این آزمونها بایست تا پاییز 2016 و برگزاری گردهمایی انجمن ام. اس. صبرکنیم.