در گذشته پزشکی و داروسازی از یکدیگر منفک نبودند و در واقع یک فرد که به او حکیم اطلاق میشد به امر تشخیص و تهیه دارو و درمان میپرداخت. با پیشرفت علم به ویژه در حوزههای داروسازی و پزشکی به مرور زمان داروسازی از پزشکی جدا شد به این دلیل که ساخت دارو امری پیچیده تلقی میشد و با توجه به تنوع بیماریهای شناخته شده و به تبع آن تنوع داروها امکان ارائه خدماتی در این سطح و توسط یک فرد میسر نبود. اما علم داروسازی با توسعه علم و تکنولوژی پیشرفت کرده و به شاخههای گوناگون تقسیم شد. به شیوهای که به مرور زمان آنچه به آن دانش داروسازی اطلاق میشود صرفا محدود به ساخت و تهیه دارو نیست بلکه جنبه مهمتری یعنی دارودرمانی را در برمیگیرد.
 با پیدایش رشتههای تخصصی داروسازی نظیر فارماسیوتیکس و فارماکوتراپی میتوان گفت که داروساز در واقع داروپزشک است که در داروخانه به ارائه خدمات دارویی اشتغال دارد. بنابراین و با توجه ویژه به مسئولیتهای داروسازان که از سوی سازمانها و انجمنهای علمی بینالمللی تبیین شده است داروساز فرد مسئول در ارائه مراقبتهای دارویی است که این مراقبت میتواند در سطوح مختلف داروخانه شهری، داروخانه بیمارستانی در کنار بخشهای بیمارستان تعریف شود. همچنین وجود رشتههای تخصصی و فوق تخصصی پزشکی ارائه مراقبتهای دارویی در رشته فارماکوتراپی را به رشتههای فوق تخصصی و فلوشیپ در زمینههای سایکوفارماکوتراپی، مراقبتهای ویژه، انکولوژی و ...سوق داده است. با توجه به این تغییرات میتوان گفت، داروساز آخرین ضلع مثلث بیمار، پزشک و داروساز است یا به عبارتی آخرین فرد از نظام ارائه خدمات سلامت است که با بیمار ارتباط دارد و لذا بسیار مهم است که بتواند دارودرمانی بیمار را به صورتی تخصصی تحت نظر داشته باشد.
 با چنین نگاهی به حرفه داروسازی که شخصا معتقدم امروزه بهتر است نام مناسبتری برای این حرفه انتخاب شود، مشخص میشود که سهم داروساز از نظام سلامت سهم کمی نیست و بر همین اساس ارتباط داروساز با بیمار از جنس ارتباط پزشک و بیمار است. لذا این ارتباط از نظر ماهوی رعایت اصول اخلاقی در مراقبت سلامت را میطلبد. پس اگر اهمیت ملاحظات اخلاقی در حرفه داروسازی بیشتر از پزشکی نباشد قطعا کمتر از آن نخواهد بود و این یعنی اینکه در ارائه مراقبتهای دارویی خواستهها و منافع بیمار اولویت اول حرفهمندان داروسازی است.