عزت نفس مجموعهای از باورها یا احساساتی است که ما درباره خودمان داریم یا به عبارتی «برداشتهای ما از خودمان» است. اینکه ما خودمان را چگونه تعریف کنیم بر عواطف، نگرشها و رفتارها و نیز سازگاری عاطفی ما اثر میگذارد. الگوهای عزتنفس از همان اوان زندگی شروع به پدیدار شدن میکند. برای مثال کودک نوپایی که توانسته است یک شاخص رشدی مانند چند قدم راه رفتن را پشت سر بگذارد، حسی از موفقیت را تجربه میکند که عزت نفس او را تقویت میکند. آموختن چند قدم راه رفتن پس از تلاشهای ناموفق کودک را به این باور میرساند که دارای توانایی انجام کارهاست. این ادراک موفقیت پس از تداوم در انجام کاری بسیار زود آغاز میشود. در حالی که کودکان سعی میکنند، شکست میخورند، دوباره سعی میکنند، دوباره شکست میخورند و نهایتا موفق میشوند، برداشتی از تواناییهای خودشان به دست میآورند. آنها در همین زمان براساس تعاملهایی که با دیگران دارند، یک «خودپنداره» (ادراک از خویشتن) به دست میآورند. به همین علت است که دخالت والدین برای کمک به ایجاد خودپندارهای دقیق و متعادل در کودک اهمیت دارد. عزت نفس را همچنین میتوان به عنوان احساس توانایی به همراه احساس دوست داشته شدن تعریف کرد. کودکی که درنتیجه موفقیتی خوشحال میشود، اما احساس دوست داشته شدن بهوسیله والدین را نمیکند، ممکن است نهایتا عزت نفس پایین را تجربه کند. به همین ترتیب کودکی احساس دوست داشته شدن میکند، اما درباره تواناییهای خودش احساس تردید دارد، نیز ممکن است درنهایت عزت نفس پایین پیدا کند. عزت نفس طبیعی هنگامی به وجود میآید که تعادلی درست میان این دو احساس وجود داشته باشد.
نشانههای عزت نفس طبیعی و غیرطبیعی
عزت نفس کودک در طول دوره رشدش دارای نوسانی است. عزت نفس بهطور مکرر تغییر میکند و تنظیم میشود، زیرا تحت تاثیر تجربیات کودک و ادراکات جدید او است، بنابراین باید از نشانههای عزت نفس سالم و عزت نفس ناسالم آگاه باشد. کودکان دارای عزت نفس پایین ممکن است نخواهند چیزهای جدید را امتحان کنند، ممکن است اغلب ارزیابی منفی از خودشان داشته باشند؛ برای مثال «من احمقم»، هیچوقت یاد نمیگیرم چطور این کار را انجام دهم. این کودکان ممکن است در مقابل ناکامی تحمل پایینی داشته باشند به آسانی تسلیم شوند یا انتظار داشته باشند کسی دیگر مسئولیت کار را به عهده گیرد. این بچهها گرایش دارند خودشان را سرزنش کنند و به آسانی از خودشان نومید میشوند. کودکان دچار عزت نفس پایین موانع گذرا را دائمی و غیرقابل تحمل فرض میکنند و حسی از بدبینی در آنها غلبه دارد. کودکانی که عزت نفس سالمی دارند از ارتباط با دیگران لذت میبرند. آنها در موقعیتهای اجتماعی راحت هستند و هم از فعالیتهای گروهی و هم از کارهایی که باید بهطور مستقل انجام داد، خوششان میآید. این کودکان اگر با مانعی مواجه شوند، میتوانند شیوهای برای حل کردن آن پیدا کردند و نیز ناخشنودی خود را بدون تحقیر کردن خودشان یا دیگران بیان میکنند. برای مثال کودکی که عزت نفس سالمی دارد، به جای اینکه به خودش بگوید: «من احمقم»، به خودش میگوید: «من این را نمیفهمم» این کودکان ضعفها و قدرتهایشان را میشناسند و آنها را میپذیرند. حس خوشبینی در آنها غلبه دارد.
منبع: WebMD