متاستاز علیه متاستاز. این عنوان کمپینی است که عوامل نمایش «متاستاز» به راه انداختهاند تا در آن به یادآوری نقش همپایان بیماران سرطانی در جامعه بپردازند. اجرای فرمی این کمپین نکات جالبی در خود دارد که هر اهل تئاتر و هنر را که نه بلکه هر رهگذری را به خود جلب میکند. نوشته شدن متاستاز به شکلهایی همچون «مطاستاظ»، «مطاثطاز»، «متاصتاظ» و... یادآور نقش سلولهای سرطانی در جابهجایی خود در میان بخشهای بدن است یا اینکه این تئاتر بر خلاف معمول هر شب دریکی از تماشاخانهها و سالنهای تئاتر شهر اجرا میشود و به گفته علیاصغر دشتی، کارگردان این اثر، این نمایش خود را به مثابه سلولی در نظر میگیرد که در بخشهای مختلف شهر که به بدن انسان شبیه است جابهجا میشود و اینبار هدف آن بر خلاف متاستاز از این جابهجایی نه نابود کردن بلکه ساختن است. در ادامه گفتوگوی «سپید» با این کارگردان تئاتر را میخوانید:
به عنوان سوال اول میخواهم بدانم چه شد که به عنوان یک کارگردان تئاتر به فکر همپایان بیماران سرطانی افتادید و تصمیم گرفتید تئاتری درباره آنان بسازید؟
چند وقت پیش به همراه تعدادی از دانشجویانم ورک شاپی را برگزار میکردم که در آن درباره عواطف معاصر و تاثیر آن روی بدن انسان کار میکردیم. همزمان با این موضوع یکی از دوستانم ساکن هندوستان بود و بر روی رقصهای سنتی هندی کار میکرد که به دلیل بیماری سرطان روده مادرش مجبور شد به ایران برگردد. وقتی به ایران برگشت من از او خواهش کردم تا برای دوره ورک شاپ من یک دوره آموزش رقصهای هندی را برگزار کند. در حال برگزاری همین کلاسها بودیم که متاسفانه باخبر شدیم که مادر یکی دیگر از بچههای این کلاسهای ما نیز به سرطان روده مبتلا شده است. شرایطی که برای این دو دوست ما پیش آمد مقدمهای شد برای اینکه ما نسبتی بین وضعیت عواطف معاصر، بدن و اختلالی که در زندگی اینگونه افراد پیش می آید برقرار کنیم و ترکیب مستندسازی این وضعیت به پیدایش تئاتر متاستاز منجر شد.
آیا تئاتر شما برداشتی از مفهوم تئاتر اجتماعی که بوآل آن را مطرح میکند میتواند باشد یا به نظرتان این نوع تئاتر متفاوت از آن نوع خوانش از تئاتر است؟
کاری که بوآل انجام میدهد این است که او نیز تئاتر را به عنوان یک فعالیت اجتماعی در نظر میگیرد. نمیتوانم بگویم دقیقاً کاری که بوآل انجام میداد را انجام میدهم چرا که در برخی از موارد تفاوتهای نظری بین کاری که من انجام میدهم و تئاتری که بوآل در پی آن بود وجود دارد. کاری که ما انجام میدهیم این است که ما نشانههایی از تئاتر فیزیکال و تئاتر مستند را در تئاتر خود اجرا میکنیم، اما بی شک تاثیر اجتماعی که در این تئاتر دنبال میکنیم میتواند نسبتهایی نیز با بوآل داشته باشد اما من هرگز با رجوع به تئاتر بوآل این کار را انجام ندادم.
این روزها در فضای تئاتر شاهد شنیده شدن صداهایی با عنوان تئاتر مشارکتی نیز هستیم. تئاتری که در آن تماشاگر نیز در روند شکلگیری و پیش رفتن تئاتر مشارکت دارد. چنین موضوعی را در متاستاز نیز شاهد خواهیم بود؟
اتفاقی که در تئاتر شورایی رخ میدهد این است که تماشاگران در تصمیم گیری درباره سرنوشت قهرمان داستان تئاتر و نیز در منطقهای جاری در اثر مشارکت میکنند اما کاری که ما انجام میدهیم نوعی تلنگر زدن به عواطف جمعی است و با آن نوع خوانش از تئاتر متفاوت است.
در میان صحبتهایتان از مفهوم تئاتر فیزیکال گفتید. لطفاً کمی بیشتر درباره کاربرد این مفهوم در متاستاز توضیح دهید.
سرطان نسبت مستقیمی با بدن و فیزیک انسان دارد. در لایههای زیرین پروژه ما نیز مفهوم اساسی، مسئله بدن انسان است. از سوی دیگر در تاریخ تئاتر حوزه تئاتر فیزیکال اهمیت خود را از فرایندهای ذهنی شخصیت میگیرد و اینکه چطور شخصیت داستان تجربه ای را که از لحاظ ذهنی و عاطفی طی میکند، این تجربه بر روی بدن او نیز تاثیر میگزارد. در این اثر سعی کردیم که بازیگران در حوزه تئاتر فیزیکال تجربههای همپا بودن خودشان و تجربههای مواجه با سرطان را به نوعی به یک کنش فیزیکی و جسمانی تبدیل کنند که این موضوع در قطعاتی از اجرا جاری است.
گفتید که بازیگران تجربههای همپا بودن خودشان را به اجرا در میآورند. همه بازیگران این تئاتر تجربه همپا بودن را در زندگی واقعی خود داشتهاند؟
در این تئاتر ما شش بازیگر داریم که از میان آنها سه نفر به شکل مستقیم همپای بیمار مبتلا به سرطان هستند. دو نفر از آنها مادرانشان و یک نفر خواهرش مبتلا به سرطان است.
به نظر شما تئاتر در معنای خاص و هنر در معنای کلی چقدر میتواند به حیطه پزشکی و علم وارد شود؟ همان چیزی که از آن با عنوان هنر درمانی یاد میشود.
میتوان ابعاد علمی و اجتماعی کاری که ما در حوزه تئاتر انجام میدهیم را جستوجو کرد اما در حوزه علم پزشکی من نه خودم را دارای دانش لازم می دانم و نه دخالتی در آن حوزه میکنم و فکر میکنم کاربرد آن چیزی دیگر است. در بروشور تئاتر نیز ذکر کردهایم که ما با بیماری، راههای پیشگیری از آن و موارد این چنینی در رابطه با سرطان کار نداریم. ما با بعد از بیمار و فرایندی که به لحاظ عاطفی در جامعه متاستاز خوانده میشود و سرایت و گسترش پیدا میکند کار داریم. در نتیجه به عنوان یک گروه هنری، کار ما مرور تاثیر فرایندی است که در یک نوع بیماری گسترش پیدا میکند و میخواهیم ببینیم بعد از بیمار روی جامعه چه تاثیری میگذارد.
همانطور که در صحبتهایتان اشاره کردید در این تئاتر از اصل تکثیر و جابه جایی استفاده میکنید. این موضوع نشان میدهد که پشتوانههای پزشکی نیز در این کار وجود دارد. چه شد به این ایده رسیدید که در اجرای تئاتر سالنهای مختلفی را در نظر بگیرید و آیا مشاور پزشکی در زمینه این اطلاعات داشتید؟
مشاور پزشکی نداشتیم. خود من به طور شخصی در مقطعی درباره متاستاز، انواع آن و تاثیراتی که بر فرد و جامعه دارد را مطالعه کردم. به نوعی میتوان اسم متاستاز یا سرطان را نوعی بیماری بی قاعده گذاشت. هنوز قاعده آن را علم پزشکی نتوانسته است به درستی تشخیص دهد وگرنه راههای درمان آن ساده تر میشد. من فکر کردم که این جابهجایی که تودههای سرطانی از نقطه ای از بدن به نقطه ای دیگر انجام میدهند در حال از بین بردن بدن هستند و ما چگونه میتوانیم این جابهجایی را برای ساختن یک وضعیت تازه انجام دهیم. درست است که خود متاستاز مفهومی ویرانگر است اما تلاش ما این است که از اصل متاستاز بر علیه متاستاز استفاده کنیم و اینبار به جای نابود کردن بسازیم و همین شد که شعار ما در این تئاتر متاستاز علیه متاستاز شد. نخستین کاری که ما در این تئاتر انجام میدهیم نوعی یادآوری است. در نتیجه شهر را به مثابه بدن یک انسان فرض میکنیم و اجرای خود را به عنوان یک سلول در نظر میگیریم که این سلول تلاش میکند خودش را در سطح بدن گسترش دهد اما هدف آن گسترش یک ویرانگری نیست بلکه به عنوان یک گسترش یادآوری در سطح بدن شهر تکثیر میشود.
برنامه ای برای دعوت از بیماران سرطانی و یا افراد همپا برای مشاهده این تئاتر دارید؟
بله. قطعا چنین برنامه ای داریم. ما یکسری از اسامی خانوادههای درگیر با این موضوع را قبل از زمان اجرا لیست کردهایم. چیزی حدود 20 همپا از اقشار مختلف با جنسیتهای مختلف و با نسبتهای مختلف با فرد مبتلا به سرطان را در نظر گرفتیم و با آنها مصاحبهها و گفتوگوهای مختلفی انجام دادیم. مطمئناً خانوادههای این همپایان را دعوت میکنیم و همچنین افراد دیگری که در ارتباط با این موضوع هستند. ضمن اینکه در این اجراها یک کیس بیرون از بازیگران خودمان را داریم که اگر از بین تماشاگرانمان کسی با عنوان همپا مایل بود در طول اجرا خودبیانگری کند فرصت چند دقیقه ای به او داده شود تا درباره تجربه خود صحبت کند و فقط لازم است که قبل از اجرا هماهنگی در این زمینه با هم انجام دهیم.
سالنهای اجرای این تئاتر در سطح شهر را که نگاه میکردم این سوال برایم پیش آمد که برنامه ای برای اجرای این تئاتر در بیمارستانها، دانشگاههای پزشکی و موارد این چنینی ندارید؟ این سوال را از این جهت میپرسم که یکی از مهمترین جامعههای هدف شما برای این کار خود پزشکان و کسانی است که به طور مستقیم با بیماران سرطانی و همپایان آنها در ارتباط هستند.
قطعاً همینطور است که شما می گویید ولی ما نباید به سمت بیمارستانها برویم. بیمارستانها محل اجرای ما نیست. ما میخواهیم در سالنهای تئاتر این کار را اجرا کنیم. از همین جا از جامعه پزشکی، پرستاری و بیمارستانها دعوت میکنم که این موضوع ما را در میان دوستان و همکاران خود منتقل کنند. ایده بسیار خوبی است که بیمارستانها از این پروژه حمایت کنند و یا فرصتی را فراهم کنند تا همکاران ما این کار را از نزدیک برای بیماران سرطانی و همپایان آنها اجرا کنند. هرچند که ممکن است این اجرا در گام اول آنها را متاثر کند اما در بلند مدت به نظر من این توان را دارد که تاثیر مثبتی بر همپایان بگذارد. اجرای ما اجرای شیرینی نیست بلکه تلخ است اما واقعیت جامعه را به نمایش میگذارد و ما نمیتوانیم واقعیت تلخ را جعل و به نمایش شیرینی تبدیلش کنیم.
به عنوان یک روزنامه نگار حوزه تئاتر و هنر قبل از شروع اجراهای متاستاز میبینم که بازخوردهای بسیار مثبتی نسبت به این نمایش در جامعه پزشکی، هنری و جاهای دیگر صورت گرفته است. به نظر شما لازم نیست نهادهای حوزه سلامت و وزارت بهداشت توجه بیشتری به کارهایی مثل متاستاز که ارتباطی بین حوزه هنر و پزشکی هستند داشته باشند و از این آثار حمایت کنند؟
اتفاقاً یکی از نخستین نهادهایی که برای کمک به سمتشان رفتیم همین وزارت بهداشت بود. متاسفانه تا امروز نتیجه قابل توجهی دریافت نکردیم. قرار است جلساتی داشته باشیم و رایزنیهای بیشتری در این زمینه صورت بگیرد. حتی یکی از مسئولان بخش سرطان وزارت بهداشت نیز در یکی از تمرینهای ما حضور داشتند اما در حالت کلی به نظر من بخش دولتی باید متوجه این موضوع شود که هنرمند آزاد است تا با مسائلی که مرتبط با جامعه است برخورد خودش را داشته باشد و یک وزارتخانه نباید درخواستش این باشد که شبیه افکار خود وزارتخانه یک اثر هنری تولید شود. بزرگترین مسئله ای که در این زمینه وجود دارد به گمان من همین است که یک تیم هنری هنگامی که به چنین موضوعاتی میپردازد، نهادهای دولتی مرتبط باید موظف به کمک به آنها باشند. امروزه ما با اندک شرایط سخت افزاری در حال انجام بیشترین کارهای نرمافزاری هستیم. امروزه بخش خصوصی در حال کمک به ما برای انجام این کار است و در واقع ما داریم بار مسئولیت نهادهای دیگر را نیز به دوش میکشیم. منظور من صرفاً کمک به این تئاتر خاص نیست بلکه به نظرم بیشترین انتظاری که برای حمایت از اهداف کمپین- تئاترهای این چنینی می رو از وزارت بهداشت است. ما سعی کردیم وزارت بهداشت را در جریان جزئیات این موضوع بگذاریم و در نشستی که با دکتر ایازی، قائم مقام وزارت بهداشت در امور مشارکتهای اجتماعی و معاونین ایشان داشتم پروژه را معرفی کردم، پیگیریهای لازم را انجام دادیم و حتی دوستان تئاتر ما را نیز دیدند اما تا این لحظه نتیجه روشنی از این اقدام به دست نیامده است و حداقل امیدواریم به تماشای اجرای ما بیایند.
در میان صحبتهایتان گفتید که درخواستی از شما داشتهاند که تئاتر را آنگونه که آنها می گویند اجرا کنید. جزئیات این درخواست به چه شکل بوده است؟
چیزی که به گوش ما رسیده است این بوده که یک بخشی از تئاتر ما با اهداف آنها همخوانی نداشته است و این نتیجه منوط شده است به جلسه مشترکی که با آنها داشته باشیم و در آن به ما دلایل خود را توضیح دهند. یک تاریخی مشخص شد که من نتوانستم در آن جلسه حضور داشته باشم و این جلسه به زمان دیگری موکول شده است و باید منتظر بمانیم تا ببینیم نتیجه آن چه میشود.