تختهای قدیمی دارد؛ چارچوب فلزی که از تختبودن تنها 4 پایه و یک نشیمنگاه را به ارث بردهاست. راهروهای تاریک و شباهت یکی از ساختمانهایش به بیمارستان جنگزده، اما اینها دلیل نمیشود که اینجا را به جای بدی تبدیل کند. بیمارستان امیرالمومنین (ع) بار بزرگی از درمان را در نازیآباد بردوش گرفته. این برای شهر تهران که عدالت را در توزیع بیمارستانها رعایتنکرده یک غنیمت است.
وسط حیاط که بیشتر شبیه یک راهرو باریک است، کارگری بیلش را زیر خاک میزند و آنها را از آجرهای سهسانتی کنار میگذارد. صدای کشیدهشدن بیل روی موزاییک همه محوطه را پر کرده. فرد راهنمایی که قرار است بیمارستان را نشاندهد از رفتن به اورژانس سربازمیزند. پیش از آنکه راهنما بیاید اورژانس را دیدهام و میدانم او از چهچیزی خجالت میکشد. مثل بقیه بیمارستانها، اورژانس همیشه شلوغترین و پر سروصدا ترین قسمت بیمارستان است. صدای ناله از اورژانس بیمارستان امیرالمومنین(ع) قطع نمیشود و مانند اورژانس دیگر بیمارستانها بخاطر رفتوآمد بیشتر، از بقیه بخشها کثیفتر بهنظر میرسد.
زخمهای ترمیم شده بخش داخلی
ساختمان شماره دو این بیمارستان یادآور فیلمهای جنگی است که هر لحظه اضطراب ریختن بمب و نارنجک دیوارهایش را میلرزاند. بخش داخلی اینجا هم انگار سالهاست از جنگ برگشته و حالا دیگر زخمهای دیوارهایش را ترمیم کرداست. کف زمین تمیز است اما قدیمیبودن این موزاییکهای خاکستری ساختمان را تیرهتر نشان میدهد.
حمام نداریم
یکی از بیماران بخش عفونی اظهار میکند:« این جا یک بدی دارد و آن اینکه تبگیری که با آن تب را اندازه میگیرند یک بار زیر بغل میگذارند و با دیگر پرستار شیفت بعد آن را زیر زبان می گذارند. ما این جا حمام نداریم و بسیار کثیف هستیم. خود من یک هفته است آب به بدنم نرسیده. پرستاران اصول اولیه پاکیزگی را نسبت به بیمار رعایت نمیکنند.» بیمار تخت مقابل سر حرف را میگیرد و ادامه میدهد:
« آنها کمتوجه اند. اینجا آرامش نداریم. انگار وسط اتاقمان بزرگراه رد شدهاست.» پیرمرد به نوری که روی تلویزیون کوچک قدیمی افتاده اشاره و اضافهمیکند: «نور نمیگذارد درست تلویزیون ببینیم. سر و صدا هم که نمیگذارد دو دقیقه استراحت کنیم. به عنوان یک بیمار که دوره نقاهت را میگذراند چهکار کنیم؟» او پیشنهاد میکند که «باید این پنجرهها را دو جداره کنند تا حداقل صدای ویراژ ماشینها اذیت نکند.»
هیچ کس از ناآرام بودن بیمارستان شکایت نمیکند
بخش زایمان هم شباهتهایش را به بخش داخلی پنهان نمیکند. دیوارهای سبز مغز پستهای، تختهای فلزی و روتختیهایی که بهنظر میرسد آنقدر قدیمی باشد که دیگر مشابه آن تولید نشدهاست از مشخصات برجسته آن است. بالای سر مریض، یک پزشک و حدود 15 دانشجو ایستادهاند. اما از عجایب این بیمارستان همین است که به جز دو نفر هیچ کس از سر و صدای کارگران و دانشجوها شکایتی ندارد. هر اتاق سه تخت دارد و این فضا را کامل پر کردهاست. اما باز هم هیچ کس درخواست نمیکند که بهجای تخت سوم، صندلی تاشو برای همراه بگذارند.
زنی که با لباس همیشگی صورتی زنان باردار روی تخت خوابیده 6 ساعت است به بیمارستان رسیده، کودش را بهدنیا آورده و احتمالا کم کم هم مرخص میشود. مادر سرحال است اما میگوید جوابی برای سوالهای من ندارد. او درباره تمیزی یا کثیفی بیمارستان، رسیدگی پرستاران و پزشکان، آرامش داشتن و یا نداشتن در محیط نظری ندارد و همین باعث میشود هماتاقی او هم در برابر جواب دادن مقاومت کند. آن دو نهایتا به دو کلمه که «خوب است» قناعت میکنند.
چاره نداریم
صدای کشیدن شدن یک بار فلزی روی زمین تنها من را در این بیمارستان ناراحت میکند ولی آب از دل زن اتاق دیگر تکان نمیخورد. او در توضیح وضعیت بیمارستان میگوید: « پرستاران احساس مسئولیت میکنند، دارو را بهموقع می دهند اما نکته منفی اینجا این است که غذایشان خوب نیست ولی خب چارهای نداریم. »
بیماران تفکیک نمیشوند
برخلاف بخش زایمان و داخلی سیسییو تمیز و به نظر تازهسازتر میرسد. تنها بیمار خانم سیسییو توضیح میدهد:« اینجا خبری از تفکیک بیمار زن و مرد نیست.» او از همه چیز راضی است و همه سوال هایم را مثل یک نوار ضبظ شده به سرعت جواب می دهد. در باز است و دانشجوها همه سیسییو رو روی سرشان گذاشتهاند. این بار نیز جز من کسی نیست که از آلودگی صوتی در بیمارستان شکایتی داشتهباشد.