جعفر بوالهری، رئیس دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان، در مورد روند تحول بیمارستانهای روانپزشکی و برنامههایی که قرار بوده اجرایی شود و نشده، با سپید گفتگو داشته که در ذیل میخوانید.
به نظر شما با اجرایی کردن آییننامه اختصاص 10 درصدی تختهای بیمارستانی به بیماران روانی، میتوانستیم شاهد چه تغییراتی در روند درمان این بیماران باشیم؟
اینکه بیماران روانپزشکی بهجای بستری در بیمارستان روانپزشکی در بخش روانپزشکی در دل یک بیمارستان عمومی بستری شوند، تحول بزرگی است. این تحول از قبل از انقلاب در دو مرکز راهاندازی شده بود. آن دو مرکز بیمارستان شهید رهنمون و بیمارستان طالقانی بود، اما متاسفانه بعداز انقلاب از سوی برخی متخصصانو مسئولان بهداشت و درمان کشور در خصوص گسترش بخشهای روانی در بیمارستانهای عمومی مقاومت شد. این در حالی است که هر بیمارستانی که این مصوبه را اجرا کرده از سود آن نیز بهرهمند شده است. اما در حدود 20 سال پیش انستیتو روانپزشکی تهران که مرکزی بود که با سازمان جهانی بهداشت همکاریهایی داشت، این موضوع را پیگیری کرده و تبلیغات وسیعی کرده و پیشگام آن شد و در نهایت توسط معاون وزیر بهداشت وقت که فکر می کنم در زمان وزارت دکتر مرندی بود، آییننامهای تصویب شده و در سراسر کشور ابلاغ شد. اما سهل انگاری هایی منجر شد که این اقدامات کمرنگ شده و اجرایی نشود. طی این آییننامه تصویب شد که اولا دیگر بیمارستان روانپزشکی ساخته نشود و دوم اینکه بیمارستانهای عمومی موظف هستند، 10 درصد تختهای خود را به بیماران با اختلالات روانپزشکی اختصاص دهند. دلیل دیگری که میتوانست بر بهتر بودن بستری کردن بیمار در بخش روانپزشکی صحه بگذارد، رفع انگ روانی بودن بر پیشانی وی است. اینکه فردی با عنوان روانی یا دیوانه در جامعه به زندگی بپردازد، هیچگاه وی را به سمت بهبودی سوق نمیدهد. بیماران روانپزشکی نیز باید در بطن جامعه و در کنار دیگر بیماران درمان شوند.
بنابراین شما نیز اعتقاد دارید بیمار روانی نباید از سایر بیماران جسمی جدا کرد؟
به نظر من نباید در بیمارستانها، بیماران روانپزشکی را از سایر بیماران جدا کرد، این افراد نیز باید در بطن جامعه درمان شوند. به این معنی که قرار نیست آنها را از جامعه جدا کنیم. چرا که حدود 95 درصد از بیماران روانپزشکی اصلا در هیچ مرحلهای نیاز نیست، یک روز یا یک ساعت از بقیه جامعه جدا شوند. انگزدایی در مواردی که بیمار میتواند به درمان کامل رسیده و بهبودی روانی خود را باز یابد، تاثیر بسزایی دارد. مخصوصا در مورد دختران و پسرانی که مجرد هستند و میتوانند آیندهای خوب داشته باشند. بیش از 50 درصد بیماران بستری در بیمارستان های عمومی نیاز به خدمات روانپزشکی دارند! بنابراین بیماری که از بیماری قلبی رنج میبرد، شاید بنابر علل روانشناختی بوده که این عارضه برایش حاصل شده است. مشاورهها و حضور روانشناس و روانپزشک در هر بیمارستانی الزامی است. بیماری که عارضه جسمیاش ناشی از علل نورولوژیک است، بهتر است که در همان بیمارستانی که بستری است، خدمات روانپزشکی دریافت کند. انتقال وی به مرکز تخصصی روانپزشکی تاثیر خوبی بر وضعیت سلامتش نمیگذارد. گاهی اوقات همکاری و تعامل، نظرخواهی و وحدت رای متخصصان طبی و روانپزشکان برای درمان بیمار ضرورت دارد. چنانچه یک بیمارستان عمومی روانپزشکان حاذقی را در کنار خود داشته باشد، بهتر میتواند به نتیجه درمان برسد.
فکر نمیکنید که اگر آییننامه احداث بخش روانپزشکی در بیمارستانهای عمومی عملی شود، با وجود نبود زیرساختها به نتیجه نرسد؟
خیر. به خاطر دارم که آن زمان یک میلیارد تومان بودجه درنظر گرفته شد تا به بیمارستانهای عمومی داده شود و بخش روانپزشکی را راهاندازی کنند. کافی است که تغییر مختصری در سیستم پرستاری و مدیریت، پذپرش و سیستم ایمنی داده شود. بنابراین زیرساخت آنچنانی نیاز ندارد. ممکن است با عدد کوچکی هزینهکرد، به اضافه وقت گذاشتن برای اعمال یکسری تغییرات کلی، عملی شود.
به نظرشما بیماران روانی در شهرستانها و روستاها چه وضعیتی دارند؟
آییننامهای که تصویب شد، رویکردی کاملا محرومگرایانه دارد. به اینخاطر که در تمام سطح کشور امکان احداث بیمارستان روانپزشکی وجود ندارد، بنابراین با راهاندازی بخش روانپزشکی در داخل بیمارستانهای عمومی در هر شهرستانی، این نیاز به تدریج رفع خواهد شد. باید به این نکته نیز توجه کرد که چنانچه بیمار در بخش روانپزشکی بیمارستانهای عمومی شهر محل سکونت خود بستری شود، از حالتی که به شهر دیگری اعزام شود تا در مرکز روانپزشکی بستری شود، بهتر است. چراکه خانواده این بیمار باید سختی زیادی را متحمل شده و وی را انتقال داده و بعد برای رفت و آمد برنامهریزی خاصی را بیندیشند.
باید چه تمهیداتی اندیشیده شود تا زمان انتظار بیمار برای بستری در تخت روانپزشکی کاهش پیدا کند؟
باید تمامی تدابیری که برای مراقبت از بیمار در منزل، درمانگاه و مراکز روزانه اندیشیده نشده است، اندیشیده شود و به تمام تدابیری که موجب استحکام بیمارستانهای روانی و بیمارستانهای عمومی میشود، مانند طرح تحولی که در جریان است، بها داده شود تا جایی که امکان دارد باید سرمایه را در خانوادهها و جامعه بریزیم تا پیگیری و درمان در منزل، درمان در درمانگاهها و مراکز روزانه و پیشگیری از بیماریهای روانی بیشاز پیش جریان یابد. از صرف هزینه و سرمایه در بیمارستانها باید کاسته شود.
یعنی شما نظر براین دارید که بیمار روانی را در منزل و با استفاده از تمهیدات خاص میتوان نگهداری کرد؟
بله، درحال حاضر در کشور ایتالیا این جریان در حال اجرا است. بیشاز بیستسال است که مسئولان سلامت این کشور بیمارستانهای روانپزشکی را تعطیل کردهاند. دراین کشور اصلا بیمارستان روانی مشاهده نمیشود. بیمار روانی در منزل و با کمک پرستار، مددکار و روانشناس و روانپزشک که دائما در محلهها و مراکز درمانی سرپایی و مطبها حضور دارند و بیماران را چکاپ میکنند، درمان میشود همزمان با انقلاب کشورما در کشور ایتالیا هم انقلابی شد که نظر براین داشتند که بیمار روانی نباید درحصار باشد و مانند یک موجودی حقیر با وی رفتار شود. با این عقیده موفق شده و حالا ایتالیا آبرومندترین کشور در زمینه برخورد با بیمار روانی است. در کنفرانسی اتحادیه اروپا را دعوت کرده بود و آنها را سرزنش میکرد که چرا بیماران روانی را محبوس کردهاید. متاسفانه اینگونه مسائل در رسانهها مسکوت میماند. در برخورد با بیمار روانی فقط به دنبال آن هستند که بیماران را شوک داده و بستری کنند و حق ملاقات را از خانوادههای آنها بگیرند.
چنانچه بیمار در منزل نگهداری شود، با تاخیر در مصرف دارو، اوضاع خطرناک نمیشود؟
آموزشهایی که به خانوادهها داده میشود، این امکان را کم میکند. درغیراین صورت پرستار اجتماعی مسئول مصرف داروی بیمار روانی در منزل میشود. این کار در کشور خودمان و در روستاها توسط بهورزها انجام شد و در دنیا شهره شدیم. چطور در مورد بیماران روانی در شهرهای بزرگ اینکارامکان پذیر نیست؟ این جریان عملی است اما کوتاهی میشود.