در حال حاضر، بعضی سازمانها در آمریکا به دنبال آن هستند که چارچوبی برای ابداع راهنمای بالینی وضع کنند تا پزشکان را مجبور کنند به سن خاصی که رسیدند (بعضی آن را 65 تا 70 سالگی تعیین کردهاند)، تحت بررسی با تستهای صلاحیت قرار گیرند. اگر نتایج حاکی از بروز مشکلات فیزیکی و روانی در آنها بود، آنها را وادار به بازنشستگی کنند. این موضوع، موافقان و مخالفان زیادی را به دور خود گردآورده که در 2 شماره گذشته دلایل و مستندات هر دو گروه از نظر گذشت. در ادامه، به دیگر جنبههای این موضوع اشاره خواهد شد.
چگونگی ارزیابی مهارتهای جراحان
علاوه بر تستهای شناختی، بسیاری از متخصصان معتقد هستند که جراحان و دیگر متخصصانی که پروسیجر انجام میدهند، باید تحت تستهای بیشتری قرار گیرند، مانند چگونگی هماهنگی میان دست و چشم، حدت بینایی و لرزش دستها. به طور مثال، برنامه جراحان مسن در بیمارستان Sinai در بالتیمور، تستهایی را برای آزمون مهارتهای جراحی پیشنهاد دادهاند، مانند سیستم Biodex Balancing و Visio- Coach™ 1 and 2. البته مشکل اینجاست که جراحان مسن به دلایلی از این تستها استقبال نمیکنند. یکی از این دلایل، هزینه آن است که به خاطر 2 روز انجام تستهای فیزیکال و مهارتهای شناختی، مبلغی حدود 17 هزار دلار برعهده جراحان میگذارد. دلیل دیگر آن، شاید این باشد که نیاز به انجام تست گاهی دیگر وجود ندارد. گروهی از جراحان مسن داوطلب، وقتی با این برنامهها و آزمونها تهدید میشوند، بازنشسته میشوند.
یکی از نگرانیهایی که در این زمینه وجود دارد، از فشارهای متعصبانه برمیآید. بعضی معتقدند که بیمارستانها میتوانند از برنامههای آزمون مبتنی بر سن به عنوان ابزاری برای بازنشسته کردن اجباری پزشکان مسن استفاده کنند، خصوصا افرادی که مشکوک به ابتلا به دمانس هستند. به عبارت دیگر، برای آنکه بتوانیم تعداد معدودی پزشک واقعا مبتلا به اختلالات شناختی را به درستی بازنشسته کنیم، باید چند برابر آن را از میان پزشکان باتجربه و مستعد از گردونه کار خارج کنیم و این مساله، ضربه بزرگی به سیستم بهداشت و سلامت وارد خواهد آورد.
علاوه براین، زمانی که در یک بیمارستان برنامه ارزیابی پزشکان 70 ساله اجرا شود، تعداد انگشتشماری از پزشکان خود انتخاب میکنند که بازنشسته شوند، به جای آنکه تحت بررسی با آزمونها قرار گیرند. درک این مساله ساده است. این سیاست اجرایی در ابتدای راه خود است و برای پزشکان مسن ناآشنا. شاید این موضوع را بتوان با آموزش دادن به آنها درباره روند انجام کار، کمی ملموستر کرد.
یکی از متخصصان امر در این رابطه نگرانیهایی دارد. وی معتقد است، اجرای برنامههای آزمون میتوانند ممنوع شوند. بهطور مثال، پزشکانی که اختلالات قابل توجهی ندارند، ممکن است مجبور شوند امتیازات خود را محدود کرده یا بیمارستانها به سادگی به نتایج تستهای غربالگری مهارتهای شناختی اعتماد کنند، به جای آنکه یک متخصص حرفهای را برای ارزیابی حرفهای چهره به چهره دعوت کنند.
این نگرانیها لزوم نیاز به ابداع و انتشار گایدلاینهایی برای چگونگی انجام برنامههای ارزیابی را نشان میدهند. در حال حاضر، انجمن پزشکان آمریکا در حال انجام این کار است. به جای آنکه پزشکی را مجبور به بازنشسته کردن کنیم، بسیاری از پزشکان مسن که در این تستها اختلالاتی را نشان میدهند، میتوانند برای آموزش درمانی نقاط ضعف خود، ارجاع داده شوند یا اینکه آنها میتوانند فعالیتهایشان را محدود کنند، مانند آنکه دیگر آنکال نباشند، کارهای پروسجر خود را کاهش دهند، تعداد بیمار کمتری را ویزیت کرده و زمان بیشتری برای هر بیمار اختصاص دهند. در بسیاری از این موارد، راهحل پیشنهاد شده روند کار پزشک را تغییر میدهد، به جای آنکه نقطه پایانی باشد بر کار حرفهای آنها. اگر پزشکان ببینند، این برنامهها فقط افرادی را که واقعا مشکل دارند، شناسایی میکنند و این دسته از پزشکان هم به شیوهای محرمانه و محترمانه درمان میشوند، بهطور حتم از آنها استقبال میکنند.
نتیجهگیری نهایی
توانایی سازمانها و نهادهای تصمیمگیری برای انتشار دستورالعملهایی در زمینه تستهای مبتنی بر سن، بستگی دارد به اینکه تا چه اندازه گروههای پزشکی در برابر این سیاستها جبههگیری کرده یا از آن حمایت میکنند. البته حتی اگر این گایدلاینها هم منتشر شوند و در دسترس قرار گیرند، هر بیمارستانی ممکن است آن را نپذیرد و با آن تطابق پیدا نکند، مگر آنکه اجرای آنها به یک قانون تبدیل شده و الزامات قضایی پیدا کنند.
از سوی دیگر، این سیاستها هم خود باید بیشتر ایمنی بیمار را در نظر داشته باشند، به جای آنکه توانایی پزشکان را برای ادامه کار حرفهای مدنظر قرار دهند. به بیان دیگر، ما نیاز به ایجاد تعادل میان حفظ ایمنی و مسئولیت بیمار از یک سو و احترام به کرامت جراحان و حفظ ارزش آنها در جامعه از دیگر سو داریم.