چاپ خبر
یادی از خاطرات قدیم (4)
روزنامه سپید   |   اخبار 10   |   29 مهر 1393   |   لینک خبر:   sepidonline.ir/d36137

آرسن میناسیان در سال 1295 خورشیدی در خانواده‏ای مسیحی در شهر رشت چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را درمدرسه ارامنه رشت (انوشیروان) به پایان رساند. او در تمام دوران مدرسه بدون کتاب و دفتر و قلم و مداد بود. پدر و مادرش اینها را برایش می‏خریدند امّا آرسن وقتی مشاهده می‏کرد همکلاسی هایش دفتر، قلم، مداد یا کتاب ندارند، آنچه خود داشت به آنها می‌داد. اما آرسن فقط قلم و دفتر و کتابهایش را نمی‏بخشید؛ در زمستان کت و پالتوی خود را هم به همکلاسی‏های بی بضاعت می‏داد. گاهی مشق‌هایش را به همکلاسیهایش می‏داد تا آنها کتک نخورند. در این مورد او به جای آنها تنبیه می‏شد. همکلاسی‏های آرسن او را دوست داشتند اما او آنها را بیشتر دوست داشت.یک روز در مدرسه ابتدایی شاگردی کار خلافی کرد. معلّم از فرد خطاکار خواست خود را معرفی کند. هیچ‌کس به آن کار بد اعتراف نکرد. معلّم اخطار کرد در صورتی که گناهکار خود را معرفی نکند، همه 58 نفر شاگرد کلاس را تنبیه خواهد کرد. باز هیچکس اعتراف نکرد. معلّم به عنوان شروع یکی از شاگردان را تنبیه کرد. وقتی خواست دومین شاگرد را تنبیه کند، آرسن از جا برخاست و گفت آن کار خلاف را او انجام داده است. معلّم آرسن را می‏شناخت. ادعایش را قبول نکرد. باز از خطاکار خواست خودش را معرفی کند اما آرسن اصرار کرد. معلّم که چنین دید گفت او را به خاطر آنکه اول اعتراف نکرده و باعث شده طفل بیگناهی تنبیه شود، دو برابر تنبیه می‏کند. او می‏خواست با این کار آرسن را از اعتراف به خطا منصرف کند ولی آرسن اصرار داشت که خطاکار است. در این موقع خطاکار واقعی از جا برخاست و اعتراف کرد که آن کار زشت را کرده است. اما آرسن بر سر حرف خود باقی بود و همچنان می‏گفت که خطاکار است. وقتی زنگ تفریح زده شد، معلّم آرسن را خواست. به او گفت:
- من می‏دانم تو خطا کار نیستی ولی وقتی گناهکار اصلی اعتراف کرد، تو چرا باز اصرار داشتی که آن کار را انجام داده‌ای؟آرسن لحظاتی ساکت ماند. بعد گفت:
- در صورتی که شما عقیده دارید من خطاکار نبوده‏ام ولی خود را گناهکار دانسته‌ام. از کجا می‏دانید او هم که می‏گوید خطاکارم بیگناه نباشد و بی‌جهت خود را گناهکار معرفی نکرده باشد؟ شاید اصلاً شخص سوّمی هم وجود داشته باشدکه ما نمی‌شناسیم!معلّم وقتی این سخن منطقی را شنید از تنبیه همه منصرف شد.بعد از مشروطیت در ایران، انجمن‏های مختلف‌فرهنگی تشکیل ‏شد یکی از این انجمن‏ها به نام انجمن «اخوّت» بود.آرسن تا مرحله دیپلم در رشت درس خواند. با آنکه میل داشت به تحصیل ادامه بدهد، به جهت تهیه مخارج زندگی دست از تحصیل کشید. او چون به شیمی و داروسازی علاقه داشت به کار داروسازی پرداخت. در آن زمان داروهای اسپسیالیته رواج پیدا نکرده بود و اغلب داروخانه‏ها دواها را خودشان تهیّه می‏کردند. او چون در کار تهیّه دارو دقت زیادی به خرج می‏داد، اغلب داروخانه‏ها میل داشتند به او سفارش تهیّه دارو بدهند.آرسن که می‏دید داروسازها دارو را از او ارزان می‏خرند و گران می‏فروشند، در صدد بر آمد خودش داروخانه‏ای تاسیس کند فقط به این علت‌که می‏خواست دارو را به همان قیمت تمام شده به نیازمندان عرضه کند. اتفاقا این زمان مصادف با اشغال کشور به وسیله متفقین دارو بود.آرسن تا نیمه‏های شب در داروخانه بیدار می‏ماند و داروها را می‏ساخت و درهای داروخانه را باز نگه می‏داشت و در همان حال به فروش دارو می‏پرداخت. به این ترتیب بود که او توانست نخستین داروخانه شبانه روزی گیلان (و به روایتی ایران) را تاسیس کند. آرسن چون می‏دید به تنهایی جوابگوی نیاز خواستاران دارو نیست، فکری به خاطرش رسید.
مرحوم علی‌بهزادی
تنظیم: علی یزدانی‌نژاد
پزشک و مدیر انتشارات میرماه