نویسنده این کتاب یک پزشک نورولوژیست به نام دکتر «اولیور ساکس» است که به خاطر ابتلا به ملانوم درگذشت او از خود آثار متعددی در مورد مغز و بیماریهای عصبی بهجا گذاشتند. یکی از جذابترین این آثار، اثری است که او در سال ۱۹۸۵ منتشر کرده بود. این اثر نام عجیبوغریبی داشت:« مردی که زنش را با کلاه اشتباه گرفته بود بیا بانوی بدون بدن ». در این کتاب او ۲۴ مقاله در مورد بیماران نورولوژی منتشر کرده است که هم میتواند برای متخصصان نورولوژی جالب باشند، هم مخاطبان معمولی که از وجود این اختلالات، آگاهی ندارند. الیور ساکس پس از رفتن به دانشکده پزشکی و طبابت در بریتانیا در اوایل دهه 1960 به آمریکا رفت و در آنجا به بررسی گروهی از افراد مبتلابه عارضه «آنسفالیت لتارژیک» پرداخت. این بیماران درماننشده بودند و تقریباً برای دههها بود که در حالت کاتاتونیک منجمد مانده بودند تا اینکه ساکس یک داروی روانگردان تجربی به نام ال- دوپا (L-Dopa) را برای آنان تجویز کرد.این دارو اثر ناگهانی «بیدارکننده» بر این بیماران داشت، اما این تجربه درنهایت به شکست انجامید، زیرا بیماران دچار تیک، حمله تشنجی یا رفتار مانیایی یا شیدایی شدند و در سازگار شدن با جهان معاصر به مشکل افتادند.ساکس در سال 1973 در کتابی به نام «بیداری» درباره این بیماران نوشت و این کتاب اساس یک فیلم سینمایی نامزد جایزه اسکار به همین نام شد که« رابین ویلیامز» در آن نقش شخصیتی بر اساس «ساکس » و «رابرت دونیرو» نقش یکی از بیماران را ایفا میکرد.