من عاشق سینما هستم و از نظر من سینما تجمیع همه هنرها در یک هنر است. در سینما میتوانید ترکیبی از ادبیات، عکاسی، موسیقی و سایر هنرها را ببینید. نگاه یک هنرمند واقعی است که میتواند همه این هنرها و مفاهیم دیگر را با هم درآمیزد و اثری خاص را خلق کند که از همه هنرهای دیگر مستقل است و هویت خود را دارد.
زمانی که به تماشای فیلمی مینشینم دنیایی که برایم آشنا است و دنیای زندگی خودم را فراموش میکنم و وارد دنیایی جدید میشوم. اینجا من یک ناظر و تماشاگر و مسافر هستم و البته شاید یک شاهد، فیلمها را با احساسم و با مغزم میبینم . به طور معمول در طی ۹۰ یا ۱۰۰ یا حتی ۱۵۰ دقیقه تماشای یک فیلم از جایم بلند نمیشوم و چیزی نمی خورم. گاهی بعضی فیلمها برای روزها در ذهنم می نشینند و نمیتوانم از دنیای آنها خارج شوم. واقعیت این است که بسیاری از لحظاتی که احساس خوشبختی میکنم، لحظاتی است که فیلم خیلی خوبی دیدهام و سرخوش و راضی هستم.
زمانی که در سال ۱۹۸۸ تحصیل در رشته پزشکی را شروع کردم، فکر کردم که علاقهام به سینما و ادبیات کمرنگ خواهد شد. فکر کردم دیگر زمانی برای اینطور «تفریحات» نخواهم داشت. واقعیت هم این است که از آن زمان تاکنون همیشه مشکل کمبود وقت داشتهام؛ اما همین حالا هم فیلمها و کتابها پناهگاه و همدم من هستند و مرا از تلخی و خستگی و غم و فشار کار دور میکنند. فیلمهایی مثل «سینما پارادیزو»، «روغن سن لورنزو»، «کار درست را انجام بده» و دهها فیلم مثل اینها، برای من حالت آرامبخش و مسکن دارند. واقعیت این است که سینما به من آموخته تا چطور رنج و درد بیماران و اضطراب همراهانشان را کمی بهتر درک کنم و سعی کنم پزشک بهتری باشم. در طی این سالها فیلمهایی بوده که به اصرار دوستان و همکارانم تماشا کردهام و من هم قصد کردم که همین کار را بکنم و فیلمهایی را که فکر میکنم هر دانشجوی پزشکی باید آنها را ببیند، معرفی میکنم. اما من سلیقهای این کار را نکردم و از شش نفر از دوستان و همکاران علاقهمند به سینما کمک خواستم. در مرحله اول فهرستی شامل ۱۴۸ فیلم را انتخاب کردیم سپس برای بیش از یکصد نفر از اساتید دانشگاهی و پزشکان دانشگاه «ایلینویز» و «شیکاگو» و پزشکان شاغل در بیمارستانهای ایالتی «آیوا» و«مینهسوتا» فهرست فیلمهای انتخابی را فرستادم و این سوالات را از آنها پرسیدم: به نظر شما تماشای کدامیک از این فیلمها برای دانشجویی که تازه تحصیل در رشته پزشکی را آغاز کرده مفید است؟ به نظر شما کدام از این فیلمها میتواند به یک پزشک کمک کند تا عملکرد بهتری داشته باشد و کمتر اشتباه کند؟ کدامیک از این فیلمها میتواند به مردم در درک بهتر پزشکان و مسائل و مشکلات کاریشان کمک کند؟
در نهایت پس از جمعآوری نظرات و آرا بررسیها انجام شد تا هشت فیلم برتر را بشناسیم.
اینها فیلمهایی است که شاید از دید ما کمک کند که دانشجویان پزشکی الگوهای بهتری از یک پزشک خوب در ذهن داشته باشند یا وضعیت انسانهای دیگر را بهتر درک کنند.
چند سال قبل همراه با دانشجویانم در رشتههای ارتباط رسانهای سلامت و نیز بهداشت و پیشگیری اجتماعی و برخی اساتید دیگر و مدیریت کتابخانه دانشگاه، طرحی مشابه را در مورد « کتابهایی که یک پزشک حتما باید بخواند» به انجام رساندیم که پس از پایان آن به شخصه ترغیب شدم خیلی از کتابهای آن فهرست را بخوانم و این کار را هم کردم. حالا شاید این بار نوبت شما باشد که با مرور فهرست ما تمایل پیدا کنید فیلمهایی را که ندیدهاید، تماشا کنید.
۱) دکتر
این فیلم براساس کتاب « ذرهای از تجربیات پزشکی من» نوشته «اد رزنبام» در سال ۱۹۹۱ توسط «راندا هاینه» ساخته شد. در این فیلم «ویلیام هارت» نقش یک جراح مغرور را بازی میکند که ناگهان درمییابد به سرطان ریه مبتلا است. با شروع تجربه نگاه به پزشکان و بیمارستانها و کلا حیطه پزشکی از چشم یک بیمار، و تجربه برخورد با یک بیمار سرطانی دیگر، او آرام آرام میفهمد که پزشکی چیزی ورای نسخهنوشتن و انجام اقدامات تشخیصی یا درمانی است.
«سینتیا اولسون» از بخش پوست بیمارستان هنپین: به نظرم این فیلم دقیقترین معیار برای درک عمومی از واژههای دکتر خوب و دکتر بد است.
«جو بلونسکی»، مدیر آموزشی پزشکی خانواده در دانشگاه مینهسوتا: فیلم مفاهیمی بسیار مهم را مطرح میکند که ما دوست داریم دانشجویان پزشکی به آنها توجه کنند و در مورد آنها حرف بزنند؛ مثل بیماری، درمان و شفایافتن و رابطه پزشک و بیمار و اینکه زندگی چیزی بیشتر از یک شغل و حرفه است. من بارها این فیلم را برای دستیاران به نمایش گذاشتهام.
«جاناتان پی برامن»، استادیار گروه ارتوپدی دانشگاه شیکاگو: این فیلم یادآوری خیلی خوبی است در مورد اینکه همیشه باید به بیماران احترام گذاشت... فقط کافی است پس از تماشای این فیلم، هر پزشکی به این فکر کند که دیدن بیماری که در اتاق انتظار منتظر ویزیت است برای یک پزشک اضطرابی ایجاد نمیکند، اما شاید یکی از استرسزاترین مقاطع زندگی آن فرد باشد.
۲) بیداریها
فیلم براساس خاطرات «الیور ساکس» توسط «پنی مارشال» در سال ۱۹۹۰ ساخته شده که در آن «رابین ویلیامز» نقش پزشکی را بازی میکند که یک داروی در حال مطالعه ( ال دوپا) را برای بهبود بیماری کاتاتونیک به کار میگیرد و باعث «بیداری» بیماری که نقشش را «رابرت دونیرو» بازی کرده، البته برای مدتی کوتاه میشود.
«اس چارلز شولتس»، مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه آیوا: فیلم روایتی عالی از شور و شوق و البته شکست و ناکامیهای معمول در تحقیقات بالینی است که همگی اتفاقاتی عادی در این اقدامات پژوهشی هستند.
۳) شوخی
فیلم براساس نمایشنامه برنده جایزه «پولیتزر» نوشته «مارگرت ادسون» و به کارگردانی «مایک نیکولز» در سال ۲۰۰۱ ساخته شده است. در این فیلم «اما تامپسون» نقش یک پروفسور سرسخت اما بامزه انگلیسی را بازی میکند که برایش تشخیص سرطان در مراحل نهایی تخمدان گذاشته میشود. او به دنیای ناشناخته درمانهای تجربی پا میگذارد و نگاهش به واژههایی چون بیماری و درمان و البته نزدیکانش تغییر میکند.
مایکل آیلوارد استاد رشته داخلی در ایلینویز: این فیلم بامزه، هوشمندانه و واقعگرایانه است. هر وقت روز سختی در کار داشته باشم به این فیلم فکر میکنم تا یادم بیاید که زندگی فراتر از این چیزها است.
۴) پچ آدامز
فیلم براساس زندگی یک شخصیت واقعی ( هانتر آدامز موسوم به پچ ) توسط «تام شادیاک» ساخته شد. «رابین ویلیامز» نقش اصلی را بازی میکند که بیماری است که پس از مدتی بستری بودن در بخش اعصاب و روان تصمیم میگیرد پزشک شود. در دوران تحصیل به این نتیجه میرسد که شیوههای سنتی نمیتواند نیازهای روحی بیماران را پاسخ دهد و برای همین راهی نو در پیش میگیرد.
«تای مندلهال» استاد پزشکی خانواده دانشگاه «مینه سوتا»: این فیلم نمونه خوبی برای تصویر کردن دانشجویان پزشکی است که میتوانند هم پزشک خوبی باشند و هم جنبههای انسانی خود را حفظ کنند و حتی به کشفیات جدید هم برسند. دیدن این فیلم را به تمام دانشجویان پزشکی توصیه میکنم، مخصوصا که فیلم براساس واقعیت و زندگی واقعی یک پزشک ساخته شده است.
5) چیزی که خدا خلق کرده ...
«جوزف سارگنت» در سال 2004 این فیلم را ساخت که داستان رابطه پزشک جراح قلب ثروتمند سفیدپوست با بیماری نجار، سیاهپوست و فقیر است. این دو همراه هم انقلابی را در موضوع جراحی قلب رقم می زنند.
«باربارا ولینگتون»، استادیار دپارتمان قلب دانشگاه «آیوا»: این فیلم تصویر عالی از تاثیر مسائل اجتماعی بر پزشکی ارائه می دهد. همه پژوهشگران حیطه پزشکی باید به تماشای این فیلم بنشینند.
۶) پرواز بر فراز آشیانه فاخته
این فیلم که بیشتر به نام «دیوانه از قفس پرید» در ایران شهرت دارد، براساس کتابی نوشته «کن کیسی» توسط «میلوش فورمن» در سال 1975 ساخته شد. «جک نیکولسون» در آن نقش تبهکار خرده پایی را بازی میکند که برای فرار از زندان خود را به دیوانگی میزند، اما در بیمارستان روانی با زندانی بزرگتر روبرو میشود.
«دالین تومازوفسکی»، استادیار روانپزشکی دانشگاه ایلینویز: روانپزشکان ایرادات زیادی از این فیلم میگیرند، اما در مجموع این فیلم باعث شد نگرش مردم به بیماران اعصاب و روان تغییر پیدا کند و اتفاقات مثبتی در حیطه دانش روانپزشکی بیفتد.
۷) پرده نقاشی
پرده نقاشی اثر جان کوران: داستان فیلم درباره پزشک بریتانیایی است که در روستای کوچکی در چین با بیماری وبا که شیوع پیدا کرده مبارزه می کند و از طرفی در خانه با ازدواجی ناموفق روبرو است.
۸) گروه موسیقی به کارش ادامه میدهد
«رندی شیتس» روزنامهنگار روزنامه «سانفرانسیسکو کرونیکل» کتابی در مورد بیماری ایدز نوشت. او که خود به این بیماری مبتلا شده بود در نهایت در سال 1994 به علت این بیماری درگذشت. این فیلم توسط شرکت HBO ساخته شد، بسیار مورد استقبال قرار گرفت و برای اولین بار توجه عمومی به ایدز در جوامع سینمایی را موجب شد.
جان هالبرگ- دانشگاه مینه سوتا
ترجمه: علی کلانتری