ترجمه:
علی نکویی
آیا تا به حال تست شخصیت دادهاید؟ احتمالا انواع تستهای شخصیت اینترنتی را دیدهاید و احتمالا آنها را امتحان کردهاید. شاید واضح باشد که آزمونهای اینترنتی شخصیت علمی نیستند، اما بسیاری از آزمونهای شخصیتی به ظاهر جدی که برای هدایت انتخابهای تحصیلی و شغلی استفاده میشوند، نیز پشتوانه قوی از تحقیقات علمی ندارند. آزمونهای شخصیت تجاری با وجود اینکه صنعتی میلیارد دلاری هستند که بوسیله مدارس و شرکتها برای هدایت افراد به نقشهای ایدهآلشان استفاده میشوند، موفقیت شغلی را پیشبینی نمیکنند. فراتر از فقدان پشتوانه علمی، رایجترین رویکردها برای درک شخصیت مشکلساز هستند، زیرا فرض میکنند ویژگیهای شما ایستا هستند - یعنی شما در شخصیتی که با آن متولد شدهاید، گیر کردهاید. اما بررسیهای جدید علمی نشان میدهند که ویژگیها شخصیتی در طول زمان میتوانند تغییر کنند و تغییر هم میکنند.
تحقیقات نشان میدهند افراد میتوانند عمداً ویژگیهایی را که برای موفقیت در زندگی مورد نظر خود نیاز دارند، شکل دهند. این برخلاف باور عمومی است که تیپ شخصیتی شما را در یک چارچوب معین قرار میدهد و به شما دیکته میکند که شریک زندگی، فعالیتها و شغل خود را بر اساس ویژگیهایتان انتخاب کنید.
شخصیت چه هست و چه نیست
روانشناسان میگویند شخصیت شیوه خاص تفکر، احساس و رفتار شماست. آیا شما فردی هستید که تمایل دارید در مورد موقعیتهای زندگی خود بدبینانهتر فکر کنید، یا از آن دسته افرادی هستید که نیمه پر لیوان را میبینند؟ آیا وقتی کسی در ترافیک راه شما را میبندد، عصبانی میشوید، یا بیشتر احتمال دارد که به او حق بدهید - شاید طرف مقابل دارد کسی را در موقعیت اضطراری به بیمارستان میرساند؟ آیا برای انجام وظایف تا آخرین لحظه صبر میکنید یا از قبل برنامهریزی میکنید؟ میتوانید شخصیت را به عنوان مجموعهای از برچسبها در نظر بگیرید که پاسخهای شما به سؤالاتی از این دست را خلاصه میکنند. بسته به پاسخهایتان، شما ممکن است به عناوینی مانند خوشبین، همدل یا قابل اعتماد برچسبگذاری شوید.
تحقیقات نشان میدهند که همه این برچسبهای توصیفی را میتوان در پنج ویژگی کلی خلاصه کرد - چیزی که روانشناسان به طور خلاقانهای با عنوان «پنج جنبه بزرگ» شخصیت از آنها یاد میکنند.
روانشناسان در اوایل دهه ۱۹۳۰ به معنای واقعی کلمه در فرهنگ لغت جستجو کردند تا تمام کلماتی را که طبیعت انسان را توصیف میکنند، بیرون بکشند و آنها را در دستههایی با مضامین مشابه مرتب کنند. به عنوان مثال، آنها کلماتی مانند «مهربان»، «متفکر» و «دوستانه» را با هم گروهبندی کردند. روانشناسان دریافتند که هزاران کلمه را میتوان با دستهبندیکردن آنها بر اساس پنج جنبه: روانرنجوری (neuroticism)، برونگرایی (extroversion)، وظیفهشناسی (conscientiousness)، توافقپذیری (agreeableness) و گشودگی (openness) توضیح داد. ویژگیهای شخصیتی را میتوان در ردههای بر اساس «پنج جنبه بزرگ» طبقهبندی کرد. این ویژگیها نحوه عملکرد شما را توصیف میکنند اما لزوماً جوهره وجودی شما را نشان نمیدهند.
چه چیزی شخصیت نیست
افراد اغلب در مورد شخصیت خود احساس محافظت میکنند - ممکن است شما شخصیتتان را هسته اصلی وجود خود بدانید. با این حال، بر اساس تعاریف علمی، شخصیت به معنای علائق شما یا اکراههای شما یا ترجیحات شما نیست؛ شخصیت شوخ طبعی شما نیست. شخصیت ارزشهای شما یا چیزهایی که فکرمیکنید در زندگی مهم هستند، نیست. به عبارت دیگر، تغییر این پنج ویژگی بزرگ شخصیت، هسته وجودی شما را تغییر نمیدهد. این تغییر صرفاً به معنای یادگیری واکنش به موقعیتهای زندگی با افکار، احساسات و رفتارهای متفاوت است.
آیا میتوانید شخصیت خود را تغییر دهید؟
آیا شخصیت میتواند تغییر کند؟ به یاد داشته باشید، شخصیت، شیوه تفکر، احساس و رفتار خاص یک فرد است. و اگرچه تغییر شخصیت ممکن است دشوار به نظر برسد، اما افراد همیشه نحوه تفکر، احساس و رفتار خود را تغییر میدهند. فرض کنید که شما آدم خیلی قابلاعتمادی نیستید. اگر شروع به فکر کردن به این کنید که «وقتشناس بودن نشان میدهد که به دیگران احترام میگذارم»، وقتی قبل از دوستانتان برای صرف صبحانه میرسید، احساس غرور میکنید و رفتارهای جدیدی را انجام میدهید که وقتشناسی شما را افزایش میدهد - مانند بیدار شدن با زنگ هشدار، تنظیم یادآوری قرار ملاقات و غیره - شما ویژگیهای یک فرد قابلاعتماد را تجسم میکنید. اگر این تغییرات را در تفکر، احساسات و رفتارهای خود در طول زمان حفظ کنید – شما قابلاعتماد میشوید! شخصیت شما تغییر کرده است!
دادهها این ایده را تأیید میکنند. به طور کلی، شخصیت در طول زندگی یک فرد تغییر میکند. با افزایش سن، افراد تمایل دارند احساسات منفی کمتری و احساسات مثبت بیشتری را تجربه کنند، وظیفهشناستر میشوند، تأکید بیشتری بر روابط مثبت دارند و کمتر دیگران را قضاوت میکنند. با این حال، تنوع زیادی در این تغییرات صفاوت شخصیتی میان افراد وجود دارد. صفات شخصیتی برخی افراد تغییر زیادی میکنند و صفات شخصیتی برخی افراد کاملاً ثابت میمانند. اما بررسیها درباره تغییر صفات شخصیتی بر اثر مداخلات در طول زمان نشان میدهند که افراد میتوانند با ایجاد تغییرات عمدی در تفکر و رفتار خود روند تغییر شخصیت را سرعت بخشند. این تغییرات میتوانند به جای ۲۰ سال، در کمتر از ۲۰ هفته به تغییرات معناداری بینجامند.
پرورش ویژگیهای شخصیتی که به بهترین شکل به شما خدمت میکنند
خبر خوب این است که تکنیکهای شناختی-رفتاری نسبتاً سادهای برای تغییر صفات شخصیتی وجود دارد.
اولین جزء شامل تغییر الگوهای فکری شماست - این بخش شناختی است. شما باید از افکار خود آگاه شوید تا مشخص کنید که آیا این افکار شما را در رفتار مطابق با یک ویژگی خاص گیر میاندازند یا خیر. به عنوان مثال، اگر این الگوی فکری را داشته باشید: «مردم فقط به فکر خودشان هستند»، احتمالاً در مقابل دیگران حالت تدافعی خواهید گرفت. جزء رفتاری شامل آگاهی از تمایلات فعلی خود و آزمایش پاسخهای جدید است. اگر در مقابل دیگران حالت تدافعی دارید، احتمالاً آنها به شما پاسخ منفی خواهند داد. به عنوان مثال، وقتی آنها عقبنشینی میکنند یا به شما حمله میکنند، این باور شما را تأیید میکند که نمیتوانید به دیگران اعتماد کنید. در مقابل، اگر سعی کنید رفتار آشکارتری داشته باشید - مثلاً با یک همکار در میان بگذارید که در انجام یک کار مشکل دارید - این فرصت را دارید که ببینید آیا این موضوع نحوه رفتار دیگران نسبت به شما را تغییر میدهد یا خیر.
این استراتژیهای شناختی- رفتاری برای تغییر شخصیت بسیار مؤثر هستند، زیرا شخصیت صرفاً شیوهی خاص تفکر و رفتار شماست. ایجاد تغییرات مداوم در دیدگاه و اعمالتان میتواند به عادتهای پایداری منجر شود که در نهایت به ایجاد شخصیتی میانجامد که میخواهید.
پنج جنبه بزرگ شخصیت
گشودگی: این جنبه شامل تخیل، کنجکاوی، خلاقیت و تمایل به امتحان چیزهای جدید است. افراد با گشودگی بالا اغلب غیرمتعارف و مستقل هستند و از تحریک فکری لذت میبرند.
وظیفهشناسی: این جنبه نشاندهنده تمایل به سازماندهی، توجه به جزئیات، نظم و هدفگرایی است. افراد با وجدان بالا معمولاً قابل اعتماد، مسئولیتپذیر و تلاشگر برای دستیابی به موفقیت هستند.
برونگرایی: این جنبه میزان اجتماعی بودن، قاطع بودن و لذت بردن فرد از تعاملات اجتماعی را توصیف میکند. افراد با میزان بالای برونگرایی اغلب خوشبرخورد، پرشور و به دنبال موقعیتهای اجتماعی هستند.
توافقپذیری: این جنبه به تمایل فرد به همکاری، دلسوزی و اعتماد مربوط میشود. افراد با سازگاری بالا معمولاً دوستانه، همدل و دارای اولویت برای روابط هستند.
روانرنجوری: این جنبه ثبات عاطفی فرد را توصیف میکند. افراد با روانرنجوری بالا بیشتر احتمال دارد احساسات منفی مانند اضطراب، نگرانی و غم را تجربه کنند.
آیا آزمونهای شخصیت کمکی به شما میکنند؟
آیا تا به حال روی لینکی مانند «حیوان مورد علاقهتان درباره شما چه میگوید؟» کلیک کردهاید و از خود پرسیدهاید که عشق شما به جوجه تیغی چه چیزی را در مورد روان شما آشکار میکند؟ یا یک ارزیابی شخصیتی را پر کردهاید تا درک جدیدی از اینکه آیا شما یک «نوع» درونگرا یا برونگرا هستید، به دست آورید؟ مردم عاشق این نوع آزمونها و تستهای شخصیتی برای جستجوی بینش عمیق در مورد خودشان هستند. مردم تمایل دارند باور کنند که یک «خود واقعی» و آشکارکننده در جایی عمیق در درون خود پنهان دارند، بنابراین طبیعی است که ارزیابیهایی که ادعا میکنند آن را آشکار میکنند، جذاب باشند.
بررسی چنین ارزیابیهایی نشان میدهند که بسیاری از سوالات ساختار ضعیفی دارند - جملهبندی آنها میتواند مبهم باشد و اغلب شامل انتخابهای اجباری بین گزینههایی هستند که متضاد نیستند. چنین ضعفی میتواند هم در آزمونهای اینترنتی و و هم در ارزیابیهای به ظاهر جدیتر شخصیتی وجود داشته باشد.
از سوی دیگر، ارزیابیهایی که بوسیله روانشناسان آموزشدیده شخصیت ایجاد میشوند، از سوالاتی استفاده میکنند که تفسیر آنها سادهتر است. قابل توجهترین نمونه احتمالاً پرسشنامه «پنج جنبه بزرگ» است که تحقیقات علمی هم اعتبار آن را نشان دادهاند. این روش به جای دستهبندی افراد به «تیپها»، افراد را بر اساس ابعاد روانشناختیِ پذیرفتهشدهای مانند گشودگی به تجربیات جدید، وظیفهشناسی، برونگرایی، توافقپذیری و روانرنجوری امتیازدهی میکند. این سادگی عامدانه است؛ محققان روانشناسی میدانند که هرچه پاسخدهندگان برای درک سوالهای پرسشنامه بیشتر به زحمت بیفتند، نشانگر طراحی بدتر آن سوال است. اما کمبود دقت در ارزیابیهای «تیپ» یا نوع شخصیت در یک آزمون برای عموم مردم نه تنها یک اشکال بلکه یک خصوصیت هم شمرده میشود؛ چیزی که آزمونها را کماعتبارتر میکند، میتواند به طور طعنهآمیز آنها را جالبتر کند. از آنجایی که اکثر مردم برای تفکر در مورد روانشناسی به روشی علمی و دقیق آموزش ندیدهاند، منطقی است که در سنجش این ارزیابیها نیز مهارتی نداشته باشند یک تحقیق اخیر درباره چگونگی نگاه مصرفکنندگان به این آزمونها نشان میدهند وقتی که افراد سعی میکنند به این سؤالات سختتر پاسخ دهند، به جای اینکه با خودشان فکر کنند که «این سؤال بد نوشته شده است»، بیشتر بر سختی آن تمرکز میکنند و فکر میکنند «این سؤال عمیق است» و این تمایل به بینش عمیق میتواند منجر به سردرگمی عمیق شود.
عوضی گرفتن سخت بودن با عمیق بودن
در این بررسی مواردی از پرسشنامههای آزمون «پنج جنبه بزرگ» شخصیت و آزمون «دستهبندی خلق و خوی کیرسی»(KTS) (یک ارزیابیکننده پرطرفدار تیپ شخصیتی که شامل بسیاری از پرسشهای دشوار است) به افراد نشان داده شد. شرکتکنندگان در این تحقیق هریک از موارد پرسشها را به دو روش ارزیابی کردند.
اول، آنها دشواری یا سختی پرسشها را ارزیابی کردند: یعنی اینکه چقدر پرسشها برایشان گیجکننده و مبهم بوده است ؟ در مرحله دوم باید میگفتند که برداشتشان از «عمیق بودن» این پرسشها چیست؟ به عبارت دیگر تا چه حد احساس میکنند پاسخهایشان به این پرسشها چیزی پنهان در اعماق ناخودآگاهشان را آشکار میکند؟
همانطور که پیشبینی میشد، نه تنها دریافتهای افراد از دشواری و عمیق بودن پرسشها همبسته بودند، بلکه پرسشهای آزمون KTS از دیدگاه افراد هم دشوارتر و هم عمیقتر شمرده شدند. پژوهشگران در مراحل بعدی به صورت تجربی دشواری پرسشها را دستکاری کردند: به این ترتیب که پرسشهای آزمون«پنج جنبه بزرگ» را طوری تغییر دادند تا پاسخ دادن به آنها مانند موارد آزمون KTS دشوار شود و یافتهها دوباره نشان داد که شرکتکنندگان در تحقیق این نسخههای سختتر را «عمیقتر» هم میدانند.
یک یافته جالب دیگر جذابیت برخی از پرسشهایی که ربطی به شخصیت نداشتند، برای افراد بود. به عنوان مثال، یک آزمون سایت BuzzFeed را در نظر بگیرید که از افراد میپرسد کدام رنگها را با مفاهیم انتزاعی مانند حروف و روزهای هفته مرتبط میدانند و سپس «سن واقعی روح شما» را ارائه میدهد. در این مورد به نظر میرسد جذابیت این آزمون مربوط به این تصور افراد است که پاسخ دادن به پرسشهای دشوارو انتزاعی آن درک عمیقی از ابعاد پنهان شخصیتشان به آنها میدهد. در واقع راز جذابیت روشهای ارزیابی کلاسیک و دردسرآفرین شخصیت مانند آزمون رورشاخ یا «لکه جوهر» هم همین است.
شهود ممکن است شما را به اشتباه بکشاند
محبوبیت بسیاری از تستهای شخصیت با وجود رد شدن اعتبارشان در تحقیقات علمی ممکن است تا حدی به این دلیل باشد که قالبهای مورد استفاده آنها کاملاً با ادراک شهودی افراد درباره چیزی که بهترین وجه «خود واقعی» آنها را نشان میدهد، مطابقت دارد. درک شهودی افراد در چنین مواردی هیچ کمکی به آنها نمیکند. افراد در چنین وضعیتی به طور دلبخواهی خود را به اجزای به اصطلاح «حقیقی» و اجزایی سطحی تقسیم میکنند و جذب آزمونهایی میشوند که این تمایزات را برایشان به طور قطعی ایجاد میکنند. این نوع درک شهودی و این نوع ارزیابیهای شخصیت میتوانند در برخی افراد باعث سردرگمی شوند و آنها را در یک خطر فکری خودتقویتکننده گیربیندازند. پیروی بیش از حد از چنین ارزیابیهایی ممکن است منجر به وضعیتی شود که شما کمتر در مورد خودتان بدانید، نه بیشتر.
منبع: The Conversation