خدمات روانشناسی ویژه ثروتمندان
سلامت روان در افراد و به تبع آن جامعه، همواره مورد توجه و علاقه آحاد مردم بوده است اما عدم دانش لازم و نبود سیستم نظارتی و رصد آن در جامعه از مشکلات موجود است و موازی کاری و عدم هماهنگی بین دستگاههای مختلف در اجرای سیاستهای این حوزه، موضوع مهمی است که مطرح است و همین چند گانگی در اجرای قوانین و برنامههای تدوین شده و ارائه خدمات روانشناسی و مشاوره توسط دستگاهها و افراد مختلف، باعث ناهماهنگی در ارائه خدمات شده است.
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی به عنوان مهمترین سازمان سیاستگذار در حوزه سلامت روان و ارائه خدمات روانشناسی و مشاوره به آحاد مردم، نقش مهمی در اجرای صحیح این سیاستها دارد.
برای بررسی وضعیت سلامت روان جامعه و مشکلات روانشناسان خبرگزاری فارس با محمد ابراهیم مداحی گفت و گویی انجام داده است که باز نشر میشود. از جمله سوابق وی میتوان به بنیانگذار موسسه ملی نخبگان ایران، طراح و بنیانگذار سازمان نظام روانشناسی جمهوری اسلامی ایران و عضو هیات مدیره انجمن روانشناسی ایران اشاره کرد.
در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
به عنوان اولین سوال وضعیت مشکلات روحی و روانی در دوران قبل و بعد کرونا را چگونه ارزیابی میکنید؟
آمار شیوع افسردگی در کشور 24.6 درصد و اضطراب حدود ۲۱ الی ۲۲ درصد است، یعنی اینکه از هر چهار نفر یک نفر با این مشکلات درگیر است در مورد آسیبهای اجتماعی نیز در برخی شاخصها مثل اعتیاد و پایین آمدن سن اعتیاد در وضعیت قرمز قرار داریم، در آمار طلاق برای ازدواجهای زیر ۵ سال وضعیت مناسبی نداریم و باید توجه داشت که یکی از خروجیهای آسیبهای روانی، آسیب اجتماعی است و تظاهر آسیبهای روانی در آسیبهای اجتماعی مشاهده میشود.
در مواقعی برخی از این اختلالات فرهنگسازی میشود به طور مثال در مواقعی مشاهده میکنیم افراد تلاش میکنند خود را غمگین و ناراحت نشان دهند تا بیشتر مورد توجه قرار گیرند، در همین راستا مشاهده میکنیم که آمار علائم افسردگی کاهش پیدا کرده اما آمار خود بیماری بالا رفته است، بعضا دیده میشود برخی از این اختلالات اقلیمی شده و ممکن است در استانی آمار افسردگی بیشتر باشد و در استان دیگری آمار طلاق بالا رفته باشد که بررسی این موضوع نیز ساز و کار خاص خود را دارد.
وضعیت بودجهای سلامت روان در کشور ما چگونه است؟
باید توجه داشت که ردیف بودجههای خاص برای سلامت روان نداریم در همه دنیا متوسط سهم سلامت روان بین ۷ تا ۱۲ درصد است اما این رقم در کشور ما به سه دهم یک درصد میرسد که این موضوع بسیار نگران کننده است یعنی اینکه در سبد هزینه خانوار مولفهای به نام سلامت روان وجود ندارد.
در دوازده سال گذشته سبک زندگی بسیار تغییر کرده و یکی از خروجیهای تغییر سبک زندگی بیماریهای روانی است، من معتقدم که دیابت نوع دو بیماری ژنتیکی نیست بلکه ارتباط با سبک زندگی افراد دارد، کبد چرب هم ارتباط با سبک زندگی افراد دارد، باید در نظر داشته باشیم که فستفودها میتوانند سن بلوغ دختران را کاهش دهند در مواقعی احساس میکنیم که جهش زیستی در حال رخ دادن است و مردم جامعه سبک زندگی مناسب و سبک زندگی اسلامی که مورد تاکید مقام معظم رهبری بوده را فراموش کردهاند.
یکی از مولفههای مهم سبک زندگی ورزش است، ورزش همگانی باید رایگان باشد به طور مثال پولی که از اجاره اماکن ورزشی دریافت میشود اگر در سال 80 میلیارد تومان باشد، سالانه 2هزار میلیارد تومان صرف هزینههای سلامت میشود رایگان کردن ورزشها میتواند کمک زیادی به کاهش هزینههای سلامت کند.
وضعیت سواد سلامت روان جامعه را چگونه ارزیابی میکنید؟
سواد سلامت روان مردم حتی بین جامعه تحصیلکرده مناسب نیست، بسیاری از مردم از سلامت جسمانی اطلاعات کافی دارند اما درمورد بیماریهای روحی هیچ اطلاعی نداریم اگر بخواهیم مشکلات مردم را به قبل و بعد کرونا تقسیمبندی کنیم آن زمان مردم دغدغههای روانی و اجتماعی و معیشت داشتهاند، معیشت روی سلامت روح و روان مردم اثر میگذارد. یکی از دلایل آسیبهای اجتماعی هم بحث معیشت است.
کرونا از نظر من یک وجه مثبت دارد و یک وجه منفی، وجه منفی ابتلا و فوت تعدادی از مردم است و من معتقدم کرونا رنسانس است و هزاره سوم را ملموس کرد و نقش آموزش مجازی، توجه به نظام الکترونیک و فضای مجازی را پررنگ کرد و با همین اوصاف ما باید یاد بگیریم که از دنیای واقعی به سمت دنیای مجازی حرکت کنیم، آثار منفی کروناهراسی بیشتر از خود کرونا بوده است، به طور مثال در بیماری آنفلوانزا اثرات روانی اینگونه نیست و شاید این موضوع به این دلیل باشد که داروی این بیماری وجود دارد.
ما باید یاد بگیریم که با کرونا زندگی کنیم، باید برای زندگی با کرونا فرهنگسازی انجام شود که به بیماری کرونا توجه کنیم خوب است اما اینکه زندگیمان را تحت تاثیر کرونا قرار دهیم و کروناهراسی داشته باشیم باعث میشود که دچار بیماریهای روانی شده و سیستم ایمنی ما ضعیف شود.
پس از کرونا آنچه امروز ایجاد اضطراب کرده تصمیمهای ناصحیح دولت است که باعث میشود اضطراب به مردم وارد شود دولت در برخورد با این موضوع یک استراتژی مشخص نداشت و مردم نمیتوانند رفتار خود را با کرونا تنظیم کند لذا این موضوع باعث ایجاد اضطراب و زمینه بیماریهای روانی را فراهم میکند و از سوی دیگر مشکلات معیشتی و مشکلات اجتماعی باعث میشود که جامعه بیش از پیش افزایش یابد.
پس از شیوع کرونا آسیبهای اجتماعی و خشونت افزایش یافته است؟
من این موضوع را که خانوادهها با قرار گرفتن طولانی مدت در کنار یکدیگر باعث افزایش خشونت میشود را قبول ندارم بلکه معتقدم مهمترین عامل پرخاشگری و ناسازگاری موضوع «معیشت» است بسیاری از مشاغل آسیب دیدهاند و درآمد آنها از بین رفته است و دولت هیچ برنامهریزی برای جبران خسارت آنها انجام نداده، لذا عامل اصلی بحث معیشت است، دورهمیها و قرار گرفتن خانواده کنار یکدیگر از قدیمالایام وجود داشته اما مشکل این است که مشکلات معیشتی دارند و مسئولان نیز راهحل درستی برای خروج از مشکلات ندارند.
همچنین برخی هنوز سردرگم هستند که آیا کرونا واقعا وجود دارد یا خیر و چرا دولت یک روز محدودیت قرار میدهد و روز دیگر همه چیز را رها میکند لذا افراد دچار ناهماهنگی شناخته میشوند و نمیتوانند رفتار خود را با رفتار دولت تنظیم کنند. ما با آشفتگی در مدیریت بحران مواجهیم که این موضوع باعث بهم ریختگی روانی مردم جامعه میشود.
ضعف جایگاه سلامت روان در جامعه به آموزش و پرورش برمیگردد یا وزارت علوم؟
آموزش ما در یک فرایند قرار دارد به طوری که مهدکودکها حلقه اول آموزش و پرورش حلقه دوم و حلقه سوم وزارت علوم است وقت اشکال در یکی از این فرایندها به وجود بیاید تاثیر آن به جامعه وارد میشود، در مهدکودکها چقدر برای آینده کودکان سرمایه گذاری میشود؟ واقعیت این است که مهد کودک محل نگهداری بچهها است نه محل تربیت.
مشاهدات میدانی ما نشان میدهد که بسیاری از کودکیاران تخصص لازم را ندارند و برخی از مدیران بیشتر به درد لیدر توری میخورند و مهدکودک برای آنها بیزینس است. ارائه مجوز برای ایجاد مهدکودک نیز با سردرگمی مواجه است و مهدکودکها متولی خاصی ندارند. وقتی کودک از مهدکودک به آموزش و پرورش وارد میشود با چالشهای جدی مواجه میشود، آموزش و پرورش کشور ما همچنان در هزاره دوم قرار دارد و به دنبال تزریق اطلاعات به دانش آموزان است اما در هزاره سوم بیشتر به دانش آموزان مهارتها را آموزش میدهند، مفهوم پرورش در مدارس ما گم شده است حتی در محتوای کتابها میبینیم که در مواقعی فرهنگ شیعی تضعیف شده است.
مدارس ما به سمت دخترانه شدن پیش میرود، در اکثر مدارس مربیها خانم هستند و پسران در فضای جنسیتزدایی شده تحصیل میکنند این موضوع مانع رشد هویت جنسی پسران میشود، در مهدکودکها به بهانه پرخاشگری استفاده از اسباببازیهای پسرانه ممنوع شده است؛ وقتی هم وارد مدرسه میشود همین روال ادامه دارد و در سن جوانی عواقب آن دیده میشود و با پسرانی مسئولیت گریز مواجه میشویم.
در دانشگاه میبینیم که شخصیت دانشجویان از ترم اول و دوم متفاوت است، روح انقلابی در نظام آموزشی ما وجود ندارد، روح انقلابی چیست؟ اینکه دانشجو پس از فراغت از تحصیل مهارت کار کردن داشته باشد اما نظام آموزشی ما آموزش برای آموزش است و این موضوع به یک دور باطل تبدیل شده است. متاسفانه آموزشهای ما بومیسازی شده نیست و دانشجو از لحاظ روانی به سمت غرب سوق پیدا میکند.
سه هدف آموزش عالی ما انتقال دانش، تولید دانش و تجاریسازی دانش است که متاسفانه جای تجاریسازی دانش در دانشگاههای ما خالی است به همین دلیل فارغالتحصیلان دانشگاه به جای اینکه مددکار باشند مددجو هستند و تصور میشود نظام آموزشی ما به مکانی برای به تاخیر انداختن نیاز جوانان تبدیل شده است، به دلیل اینکه دولت نمیتواند نیاز به ازدواج و شغل دانشجو را تامین کند جوان ما چند سال را در دانشگاه سپری میکند.
وزارت بهداشت طی سالهای اخیر چقدر به وظیفه خود در حوزه سلامت روان عمل کرده است؟
در فرهنگ اسلامی انسان موجودی چند بعدی است، ابعاد فیزیکی، اجتماعی، روانشناختی، معنوی و فرهنگ از جمله این ابعاد هستند، بهترین نمونه بعد فرهنگ سبک زندگی است، وقتی فرهنگ انسان بیمار باشد سبک زندگی بیمارگونه است، وزارت بهداشت توجهی به 5 بعد انسان ندارد و تنها به یک بعد توجه میکند، مقام معظم رهبری در بند سوم سیاستهای ابلاغی سلامت بر بعد سلامت روان و سبک زندگی سالم تاکید میکند، وزارت بهداشت به صراحت اعلام کند در این حوزه چه اقدام جدی انجام داده است؟ تکلیف بیمه روانشناختی چه شد؟ بالا بودن هزینههای این حوزه و نبود پوشش بیمهای باعث شد که این خدمت به کالای لوکس تبدیل شود و اقشار ضعیف جامعه نتوانند این خدمت را دریافت کنند، وزارت بهداشت از زیر بار سلامت اجتماعی شانه خالی کرده است و همه مسئولیت را بر عهده سازمان بهزیستی گذاشته است، معتقدم وزارت بهداشت انسان را فقط کالبد میبیند و توجهی به ابعاد معنوی و روانی انسان نداشته است.
در حال حاضر با کمبود روان شناسان در کشور مواجهیم؟
بله، تعداد تمام روانشناسان و مشاوران به 100 هزار نفر نمیرسد که نسبت آن به جمعیت بسیار کم است، متاسفانه همین تعداد هم مهارت افزایی نمیشوند، دوم اینکه همه این افراد ساماندهی نشدهاند، به طور مثال اطلسی را در این حوزه باید تعریف کرد و جای هرکس مشخص شود، تابلوی همه مشاوران یک رنگ است در صورتی که باید تخصصهای همه افراد مشخص باشد، برخی همکاران ما در حیطههای یکدیگر دخالت میکنند در صورتی که باید بدانند فقط در شاخه حیطه خود فعالیت کنند روانشناسی 52 رشته دارد. درحال حاضر نظام ارجاع در روانشناسی وجود ندارد و باید به این حوزه سر و سامان داد.
آیا روانشناس بیکار هم داریم؟
به طور کلی از 100 هزار نفر 30هزار نفر عضو سازمان هستند و 7هزار نفر هم پروانه فعالیت دارند و باید ببینیم بقیه کجا هستند؟ وقتی به دنبال ایجاد سازمان نظام روانشناسی بودیم حرف ما این بود که این سازمان از حقوق مردم دفاع کند و دانش روانشناسان را به روز کند و بر فعالیت آنها هم نظارت داشته باشد. باید تعریف کنیم که مراجعه کننده بداند برای مشکل خود به کجا و چه حیطهای مراجعه کند؟
این روزها میبینیم که در فضای مجازی عدهای از روانشناسان مشغول به درآمدزایی هستند، مردم از کجا باید تشخیص بدهند که این افراد واقعا روانشناس هستند؟
برخی فالوورهای میلیونی دارند و میبینیم که فوق لیسانس مکانیک یا کشاورزی دارد و نظارتی بر فعالیت آنها نیست، افرادی معمولا مورد عتاب قرار میگیرند که عضو سازمان هستند و با متخلفین هیچ برخوردی نمیشود، رعایت نشدن حقوق مراجعه کننده و روانشناس باعث میشود آشفتگی ایجاد شود. هزینههای روان شناس با درامد آنها همخوانی ندارد، از سوی دیگر خدمات آنها بیمه نیست و بسیاری از مردم هم هزینه مراجعه به روان شناس را ندارند.
بسیاری از افرادی که به عنوان روانشناس فعالیت میکنند روانشناس نیستند، برخی نیز استاد دانشگاه هستند مدارک لازم را دارند و تابلو ندارند، قانون مسیر روشنی را مشخص نکرده است، متاسفانه آشفتگی زیادی در حوزه روانشناسی وجود دارد، یکی دیگر از معضلات وجود ویزیتهای اینترنتی است که مشخص نیست چه کسی به افراد مشاوره میدهد، معتقدم حاکمیت باید یکبار برای همیشه تکلیف این آشفتگی را روشن کند. در زمینه صدور مجوزها همه نهادها مجوز فعالیت میدهند، به طور مثال آموزش و پرورش نیز مجوز مرکز مشاوره میدهد.
برخی معتقدند مشاوره قبل از ازدواج باید اجباری شود، شما با این موضوع موافقید؟
یکی از مشکلات این است که وقتی زوجی میخواهند فرزند دار شوند هیچ مرجعی نیست که صلاحیت آنها را تایید کند، وقتی صلاحیت والدگری تایید شد بسیاری از معضلات اجتماعی رفع میشود، ما مشاوره قبل از ازدواج اجباری نداریم اما برای مشاوره قبل از طلاق مشاوره اجباری داریم! این موضوعات بسیار عجیب هستند. بخش عمدهای از سبد هزینه خانوار هزینه پنهان سلامت روان است که نمود آن در دادگاهها و مشکلات اجتماعی مشاهده میشود.
چند درصد مردم به مشاوره نیاز دارند؟
ممکن است افراد بیمار روانی نباشند اما ناخشنود باشند، این افراد هم نیاز به مراجعه دارند، روان شناس باید موفقیت، رضایت از زندگی و سازگاری را به مردم آموزش دهد اما از دیدگاه مراجعه برای درمان اختلال 20 درصد مردم نیازمند مراجعه به مراکز روانشناسی هستند.