ده ملاحظه به بهانه انتخابات نظام پزشکی
یکم- طبابت و سایر شقوق خدمت در حوزه سلامت هنوز و هم چنان حرفهاند. شان حرفهای طبابت آنگونه است که گاهی جای مصداق و مفهوم عوض میشود. چنان که گاه برعکس، حرفهمندی را با مولفههای طبابت تعریف میکند. به بیان دیگر بسیاری از مردمان وقتی می خواهند حرفه را بشناسند و مفهومش را از آسمان انتزاع به فرش انضمام بکشانند، انگشت به سوی طبابت می برند و آن را نشانه می آورند . از این رو اهل سلامت، نه تنها متولیانِ شان و اعتبار علوم پزشکی اند بلکه باید از "مفهوم حرفه" نیز پاسداری کنند . از همین رو آنگاه که اعتبار طبابت در حاشیه یا حادثه ای مخدوش می شود انگار مفهوم عام حرفه ، فرو می ریزد.
دوم= خطری که اهل سلامت و حرفه مندان علوم طب را تهدید میکند فروکاهش حرفه به شغل است. حرفه از آن رو حرفه است که مدام خود را پایش میکند و انگاره های خود بهجامعه و انگاره های مردمان به خودش را تصحیح میکند. حرفه مندان بازآموزی مستمر - و نه صوری- می گذرانند تا مهارت و معرفتشان نو به نو شود . در کنار آن، اهل حرفه بیان و ادب و اخلاق خاص خود را دارند و سخت به تعهداتشان پایبندند. در دام اگرها نمی افتند و مثلاً منتظران در بیمارستان یا مطب را با منتظران صف نانوایی مقایسه نمی کنند. تعهد حرفه مندان به اخلاق، حداکثری است. ما ممکن است در مواجهه با آنکه پشت چراغ قرمز بهای شیشه شوری بی اجازه اش را طلب میکند، مردد شویم که بی علت و بی دریغ ببخشیم یا محاسبه کنیم که کمک به آن فرد ممکن است تبعات ناپسند اجتماعی به بار آورد. این ها همه اخلاق فردی یا در بهترین حالت اخلاق شهروندی است. اما اخلاق حرفهای طریقی دیگر دارد. ما در مقام حرفه مندان و در مواجهه با مراجعهکنندگان، حتی گاه باید منافع خودمان را در طٓبٓق درمان بگذاریم و از آن بگذریم تا دردی از دیگری بکاهیم.آنکه تعهداتی چنین را روا نمی دارد و آداب و شان حرفهای را پاس نمی دارد یا حتی نو به نو شدن مهارت و معرفت طبیبانه اش را بر نمی تابد،حرفه را به شغل فروکاسته است.
سوم- ما وقتی در مقام شغلیم، خدمت میرسانیم و به ازایش پول میگیریم. اما آنجا که بر آستان حرفه ایستادهایم، خدمت میکنیم و درازایش "اعتماد" میگیریم. پول، طفیل اعتمادی است که با مراقبت از جزئیترین رفتارهایمان در ساحت طبابت، بذرش را پاشیدهایم. هر که کارد قصد گندم بایدش/ کاه خود اندر تبع میآیدش.
چهارم- حرفهها تا زمانی رو به تعالی و پیشرفتاند که خودبسنده باشند. مراد از خودبسندگی حرفهای آن است که اهل حرفه منتظر نمانند تا دیگران از بیرون به تیغ نقدشان بکشند و شوخشان را به چشمشان بیاورند.خودارزیابی، خود افشاگری و خود مهاری، سه مولفه مهم حرفهاند. شاید فلسفه تشکیل سازمان نظام پزشکی همین باشد.
پنجم- فلسفه سازمان نظام پزشکی اگر آن باشد "هنر" سازمان این است که توازن میان حقوق بیمار و حقوق طبیب برقرار کند. تردید نکنیم که در مقام حرفهای، بیمار حق دارد و پزشک و داروساز و پرستار و ... وظیفه! به دیگر سخن کفه ترازوی حقوق به سمت بیمار سنگینی میکند اما طبیبان و سایر خدمت رسانان سلامت نیز حقوق اساسی و مهمی دارند که البته بهرسم اخلاق حرفهای قرار نیست و نباید آن را از مراجعهکنندگان و بیماران طلب کنند بلکه قوانین ، ساختارها، سازوکارهای فناورانه و ممیزی منابع انسانی باید چنان شود تا حرمت حرفهای حوزه سلامت پاس داشته شود و سلامت حرفهای تضمین شود. درنگ بر این مهم لازم است که سلامتِ حوزه سلامت شرط مقدم بر سلامت مردمان است.
ششم- نظام پزشکی در همه جای جهان، همانگونه از نامش برمیآید نظم و نظام حوزه سلامت است و به همین دلیل سخت محتاج جدی گرفتن ملاحظات اخلاق سازمانی است. دقت کنیم که ارتباط درونسازمانی بر ارتباط برونسازمانی اولویت دارد. تنها خانههای مرتب و آرام میتوانند میهمان دعوت کنند و ضیافت نیکو بهجا آورند. تقویت اخلاق سازمانی در همه مراکز حوزه سلامت و ازجمله نظام پزشکی اولویتی اصولی و ضروری است.
هفتم- چهار سال پیشازاین، مثلاً در شهر تهران، از میان سیوشش هزار واجد شرایط، حدود سه هزار و پانصد نفر یعنی کمتر از ده درصد مشارکت کردهاند. مشارکت پایین، سازمان نظام پزشکی را به ادارهای جهت رتقوفتق امور صنفی آنهم به حد محدود و البته بهقدر مقدور کارمندان زحمتکشش فرو میکاهد. سازمان نظام پزشکی میتواند و باید از افق صنف فراتر رود و طبیبان را در گستره گسترده "حرفه " لحاظ کند. این مهم در سایه مشارکت فراگیر محقق خواهد شد.
هشتم- سایه سیاست بر طبابت گرچه ممکن است گاه در پیشبرد یا مدیریت برخی امور به کار آید، اما درنهایت به گذاشتن استخوان سیاست لای زخم طبابت میماند. سازمان نظام پزشکی به انقلاب ساختاری نیاز دارد تا شان حرفهای، شان صنفی، شان قانونی، شان اخلاقی، شان اجتماعی و حتی شان سیاسی اهل سلامت، یکبهیک قدر بیند و بهجایش بنشیند. سیاسیون اگر هم به میدان میآیند ردایی دیگر بپوشند تا قامت سازمان نظام پزشکی فراتر از گفتمانهای سیاسی باشد.
نهم- نظام پزشکی ، بیش از آنکه یک سازمان باشد یک مکتب است . مکتبی که از سالیان دراز معرف نمادهای سترگی بوده است که هر کدامشان کافی است تا اخلاق و تعهد و آداب طبابت و خدمت را غیرمستقیم نشانمان دهند. مکتب پزشکی ایران، بار گران آنهمه نماد را بر دوش دارد. آنکه به میدان میآید باید دغدغهای به گستردگی این پیشینه سترگ داشته باشد.
دهم- شرکت در انتخابات نظام پزشکی و رونق دادنش، تمرین ساختن سرنوشت است برای فارغالتحصیلان جوانی که در هیاهوی کار و کشیک، مسیر را مهآلود میبینند. به نظر، حتی مشارکت فعال در انتخابات نظام پزشکی به دانشجویان علوم پزشکی - که البته تا زمانی که به آستان طبابت نرسیدهاند مجال انتخاب ندارند- نیز امید فردا میدهد و احیاناً رخوت امروز را میستاند. درنگ کنیم . ما ریزهخوار سفره اعتمادی هستیم که گذشتگانمان پهن کردهاند. همانها که آجر به آجر پزشکی امروز را چیدهاند. همانها که منافع فردی را گذاشته بودند تا پزشکی در این دیار هم چنان اعتبار " حرفه" و "اعتماد" بماند.