چاپ خبر
از استیضاح دکتر فاضل تا وزارت بهداشت
روزنامه سپید   |   اخبار 10   |   20 خرداد 1396   |   لینک خبر:   sepidonline.ir/d54182

سپید: این کار در اختیار شما بود یا از سطوح بالاتر کمک می گرفتید؟
زمان ریاست بنده، دکتر ایرج فاضل وزیر علوم بودند و دکتر علی اکبر صالحی، معاون آموزشی وزارت علوم. چند نفر دیگر در این تیم به من خیلی اعتماد داشتند و سیاست هایی را که پیشنهاد می دادم قبول می کردند. آن زمان نخست وزیر آقای موسوی بودند. همین الان گاهی وقتها به شهری می روم و می بینم فردی جراح خوبی است یا دکتر خوبی است یا رئیس بیمارستانی است، به من می گوید من در گزینش رد شدم و شما مرا پذیرفتید، متوجه می شوم که ما چقدر می توانیم در حفظ کردن افراد موثر باشیم. ما در تمام قران بسم الله الرحمن الرحیم داریم، پیامبر بعد از فتح مکه ابوسفیان را بخشید و این عاملی بود که اسلام توانست در تمام دنیا فرا گیر شود. به نظر من ما باید برای برای اسلام عزت و آبرو باشیم و آن را خرج اشتباهات و تندروی‌های خودمان نکنیم.
سپید: تا چه سالی ریاست دانشگاه را داشتید؟
تا سال 65. من در دوران جنگ با وجود اینکه مسئول بودم اما 6 ماه در جبهه ها در مقاطع مختلف به عنوان پزشک حضور داشتم. گاهی هم در قرارگاه‌ها فرماندهان را اگر کسالتی داشتند، ویزیت می کردم. همکاری بسیار خوبی با جبهه ها داشتیم از نظر تولید دستگاه هایی که نیاز داشتند به خصوص دانشکدهُ مهندسی. مثلا شناورهایی نیاز داشتند که دانشکده مهندسی ما توانست تولید کند. معاون جنگ دانشگاه آقای دکتر شجاعی که بسیار فعال بود و حالا رئیس پزشکی قانونی است. ما برنامه ریزی خوبی انجام دادیم برای اینکه بتوانیم جبهه ها را پوشش دهیم، تمام مجروحان جنوب می توانستند به بیمارستان های ما بیایند و سرویس بگیرند. خدمات خوبی به آنها دادیم و همیشه تیم های مجرب پزشکی را از شیراز اعزام می-کردیم و هیچ وقت نگذاشتیم از این لحاظ تنگنایی به وجود آید.
سپید: بعد از اتمام ریاست دانشگاه چه سمتی داشتید؟
بعد مدیر گروه داخلی دانشگاه علوم پزشکی شیراز شدم. دو سال در آن سمت بودم و بهترین دوران من بود. چون توانستم بهترین رزیدنت ها را انتخاب کنم و آموزش بدهم. و ارتباط نزدیکی با دانشجویان پزشکی و رزیدنت ها داشتم. سعی کردم کیفیت بخش داخلی را که از بهترین بخش ها بود به حالت اول برگردانم. دکتر فاضل آن زمان یعنی سال 67 وزیر بهداشت شد و از من درخواست کرد که به عنوان معاون آموزشی ایشان فعالیت کنم و این یک تصمیم تلخ برای من بود چون باید از شیراز به تهران می آمدم. با وجود این که پدر و مادرم در شیراز بودند. پدر و مادرم ناراضی بودند و خودم هم ناراضی بودم چون خیلی شیراز و دانشگاه شیراز را دوست داشتم و علاقه مند بودم که در همان سمت مدیر گروه داخلی دانشگاه شیراز بمانم چون برای همین کار تربیت شده بودم اما دکتر فاضل بسیار اصرار کردند و من تحت فشار قرار گرفتم و بالاخره پدر و مادرم را راضی کردم.
سپید: شما به تهران آمدید و معاون آموزشی دکتر فاضل شدید.
بله، اواسط سال 68 به عنوان معاون آموزشی وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی به تهران آمدم. همچنین مسئول گزینش استاد و دانشجو در وزارت بهداشت شدم و با بسیاری از استادان و رزیدنت ها و افرادی که می خواستند تخصص بگیرند و در گزینش رد شده بودند رو به رو شدم.
سپید: همان موضوعی که در دانشگاه شیراز با آن رو به رو بودید.
بله و همان کاری که در دانشگاه شیراز کردم اینجا نیز تکرار کردم. 90 درصد دانشجویانی که در گزینش رد شده بودند را برگرداندم و همین باعث شد که برای دکتر فاضل در مجلس دردسر درست کردند و ایشان را استیضاح کردند البته استیضاح رای کافی نیاورد چون آراء ممتنع بالا بود و شورای نگهبان تفسیری کرد که حتی آقای دکتر فاضل می توانست وزیر باقی بماند اما این تفسیر سه ماه بعد اعلام شد.
سپید: تفسیر شورای نگهبان چه بود؟
تفسیر این بود که شورای نگهبان تصمیم گرفت آراء ممتنع آراء منفی نیست و دکتر فاضل وزیر باقی ماند اما ایشان دیگر قبول نکردند که برگردند و استعفا دادند تا آیت اله هاشمی رفسنجانی پذیرفت، و من سرپرست وزارت بهداشت شدم و بعداً به عنوان وزیر بهداشت انتخاب شدم.
سپید: دلیل استیضاح دکتر فاضل چه بود؟
یک دلیل استیضاح ایشان همین اقدام برای برگرداندن افرادی بود که در گزینش رد شده بودند و دیگری انتصاباتی که در دانشگاه ها انجام داده بودیم. اینها باعث شد. نمایندگانی در مجلس که حالا همگی جزء اصلاح طلبان هستند، مخالف این انتصابات بودند. من فکر می کنم مهمترین دلیل استیضاح این بود.
مخالفان دکتر فاضل در مجلس چه کسانی بودند؟
مخالفان دکتر فاضل اصلاح طلبان مجلس سوم بودند. دکتر فاضل چندان گرایشی هم به جناح راست ندارند و فردی آزادی خواه و مستقل و معتقد به اصول اخلاقی است و هیچ گاه حاضر نبود معامله کند که مدت بیشتری وزیر بماند. ایشان واقعا فردی عاشق خدمت به مردم و کشور بود.
سپید: چه اتفاقی افتاد که شما وزیر شدید؟
من اصلا منتظر نبودم که وزیر شوم، چون تربیت شده بودم که پزشک و معلم دانشگاه باشم. اما از همان جوانی مسئولیت اجرایی قبول کردم و آیت اله هاشمی رفسنجانی به من پیشنهاد داد که شما باید وزیر شوی. من آن زمان 39 ساله و یک جوان کم تجربه بودم و به هرحال باقیمانده آن دوره را وزیر بهداشت شدم یعنی از سال 69 تا 72.
سپید: از مهمترین مسائل دوره وزارتتان بفرمایید، اواخر جنگ بود که شما وزیر شدید. و در واقع وارد دوران سازندگی شده بودیم
اولویت مهم ما بازسازی بود. یکی از کارهای اصلی که من در دوران معاونت آموزشی انجام دادم این بود که سعی کردیم، رشته های تخصصی و فوق تخصصی لازم را در کشور راه‌اندازی کنیم. اولین مشکلمان این بود که افراد متخصص نداشتیم و من حدود 100 نفر را از دانشگاه-های مختلف انتخاب کردم و در بهترین دانشگاه های مختلف دنیا بورس دادم و اکثر این افراد برگشتند و امروز بهترین و برجسته‌ترین پزشکان کشور هستند. سعی کردیم امتحان بورد را ارتقا دهیم و به اعضای هیئت امتحانی کمک کنیم. زمانی که به وزارت رسیدم حضور فعالی در استان ها داشتم و در تمام این سه سال هیچ پنجشنبه و جمعه‌ای نبود که در تهران باشم و به تمام استان های کشور سر زدم برخی را چند بار سفر کردم و به روستاها و مناطق محروم رفتم و اولین کاری که انجام دادیم این بود که شبکه بهداشت و درمان را تقویت کردیم و بررسی کردیم که ببینیم چند خانه بهداشت کم داریم و از محل صرفه جویی که در برنامه شیر مادر انجام دادیم، حدود 50 میلیون دلار به دست آمد. این پول در بانک مرکزی بود و من به سختی توانستم آن را از بانک مرکزی بگیرم و معادل ریالی آن را به وزارت بهداشت بیاورم که حدود چهار میلیارد تومان بود. آن زمان پول خیلی زیادی بود. از هیئت دولت یک مصوبه گرفتیم که صرف ارتقاء شبکه بهداشت در روستاها کنیم و یک تعدادی منازل مسکونی برای هیئت علمی دانشگاه ها و پزشکان در مناطق محروم ساختیم. چون استادانی که در روستاها برای طرح می‌رفتند جایی برای اسکان نداشتند و این یک محدودیت جدی بود.
خوشبختانه توانستم این پول را بگیرم و بین دانشگاه های مختلف تقسیم کنم و تعداد خانه-های بهداشت به 17 هزار تا رسید و چیزی حدود پنج هزار تا از خانه های بهداشت را بازسازی کردیم یا ساختیم.
سپید: رابطه تان با مجلس خوب بود؟
خاطرات بسیار زیادی از دوران وزارت دارم. گاهی درخواست های نا بجایی از نمایندگان مجلس و جاهای مختلفی داشتم و احساس می‌کردم چقدر وزیر بودن در جمهوری اسلامی سخت است.
سپید: چه درخواست هایی داشتند؟
در سفری که به یمن داشتم برای ساخت درمانگاه برای شیعیان، در راه برگشت برای حج عمره رفتم و قفل خانه خدا را که گرفتم، گفتم خدایا آبروی مرا حفظ کن و مرا از اینجا نجات بده. حتی یکی از نمایندگان مجلس به من گفت من بهیار هستم و می خواهم پزشک شوم. شما مرا به دانشکده پزشکی بفرست. یا برخلاف رویه از من درخواست پست می کردند یا مدرک می خواستند یا ارتقا و انتقالی می خواستند. گاهی این سفارشها از طرف امام جمعه ای می آمد و او هم فکر می کرد که دارد به فردی کمک می کند. من همیشه سعی کردم که به این کارها تن ندهم و اگر کسی بخواهد این گونه وزیر بماند، کار سختی است و دلیل اینکه من فقط سه سال وزیر بودم، همین بود.
سپید: زمانی که شما وزیر شدید بعد از جنگ بود و خیلی از زیرساخت های کشور و صنعت از بین رفته بود و بیماری های عفونی وجود داشت اما امروز این مشکلات را نداریم.
آن زمان ما یک بحث و مشکل مهم در دارو داشتیم و زمانی بود که نرخ ارز برای اولین بار 40 تومان شد و ما باید صنعت دارو را حمایت می کردیم و در دارو فعالیت می کردیم. یکی از آورده-های این نظام که از قدیم بود این بود که قیمت دارو در ایران ارزان بود و ما در جمهوری اسلامی طرح ژنریک را داشتیم که داروها در ایران با ارزانترین قیمت در دنیا وجود داشت. من تلاش کردم که نهایت حمایت را از صنعت دارو داشته باشم. به کارخانه‌های زیادی مجوز تاسیس دادیم اما خیلی از آنها نتوانستند بعد از آن خودشان را به روز کنند.
سپید: شما در شرایط خاصی وزیر شدید، در شرایطی که وزیر قبلی استیضاح شد و فضای سیاسی مجلس تغییر کرد، آیا شما چالش های سیاسی هم داشتید که برای شما مشکل ایجاد کند؟
بزرگترین مشکل همان بود که در دانشگاه شهید بهشتی برای انتصاب رئیس دانشگاه داشتیم و خوشبختانه با مجلس ارتباط خوبی داشتیم و مشکل خاصی نداشتیم. اما برای من سخت‌ترین کار رفتن به مجلس بود چون هر موقع که می رفتم از من درخواستی داشتند یکی از غیر منطقی ترین درخواست ها این بود که نماینده یک شهر کوچک می آمد و از ما برای شهرشان بیمارستان با دانشکده پزشکی می خواست.
فکر می‌کنم برخی از این بیمارستان ها ساخته شد.
بله، تعدادی از این نمایندگان 190 بیمارستان را در بین خودشان تصویب کرده بودند و بین خودشان هم تقسیم کرده بودند که هر بیمارستان در یک شهر باشد. زمانی که من به وزارت رسیدم زیر بار ساخت هیچ کدام از بیمارستان هایی که قرار بود نابجا ساخته شود نرفتم. سعی کردم بودجه ای را که داریم صرف بازسازی بیمارستان های موجود کنیم و ساخت بیمارستان را در جاهایی که لازم است شروع و یا تکمیل کنیم.
سپید: کی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
سالی که انترن بودم و همزمان رزیدنت هم بودم یعنی سال 56 ازدواج کردم و چهار فرزند دارم که سه تای آنها پزشک هستند. فرزند اول دخترم است که متخصص داخلی است و در دانشگاه تهران کار می کند. دختر دومم نیز در حال گرفتن تخصص عفونی است و فرزندان سومم دو قلو هستند که یکی رزیدنت سال دوم داخلی است و علاقه به گوارش دارد و دختر دیگرم هم فوق لیسانس معماری از دانشگاه تهران است.