روزنامه سپید | اخبار 11 | 14 مهر 1393 | لینک خبر:
sepidonline.ir/d37290
تفسیر تصاویر مغز کسانی که با توسل به خشونت مرتکب اعمال جنایی میشوند، اغلب بسیار دشوار است. چراکه بیشتر آنها همزمان معتاد به الکل و سایر مواد مخدر نیز هستند و همین افتراق میان تغییرات ناشی از اعتیاد منهای خشونت و موارد همراه با رفتارهای خشونتآمیز را دشوار میسازد. به تازگی، مطالعهای روی 4 گروه از داوطلبان صورت گرفته که به نکات مهمی اشاره میکند: معتادانی که متوسل به خشونت شده بودند، موارد نادری از خشونت که با اعتیاد همراه نبود، کسانی که مرتکب رفتارهای خشونتآمیز نشده بودند ولی مشکلاتی در رابطه با مصرف الکل و مواد مخدر داشتند و آنهایی که نه معتاد بودن و نه رفتارهای خشونتآمیز داشتند. بررسی تصاویر مغز این افراد حاکی از کوچکتر شدن حجم بخشهایی از قشر مغز است که به کنترل رفتارهای فردی مربوط میشوند. از سوی دیگر، نشان داده شده که خشونت، تهاجم و رفتارهای سایکوپاتیک (psychopatic) مشابه دیگر با بزرگترشدن حجم مغز میانی (midbrain) که با میل، جستجو، لذت و انگیزه ارتباط دارد، همراه است.
پژوهشگران بر این عقیدهاند «در مصرف مواد اعتیادآور و نه سایکوپاتهایی که به رفتار خشونتآمیز میانجامد (آنچنان که پیش از این تصور میشد) از حجم ماده خاکستری مغز کاسته شده است.»
به عبارت دیگر، مغز سایکوپاتهای خشن «موتور» قدرتمندتری است که دائما آنها را به سوی ارتکاب اعمال ناگهانی میراند، در حالیکه مغز معتادان، «ترمز» ضعیفی در برابر چنین رانشهایی بوده. در کسانی که همزمان دچار رفتارهای خشن و اعتیاد به مواد مخدر هستند، ترکیبی از موتوری قدرتمند و ترمزهای ضعیف باعث میشود که میل بیشتری به تجربه لذت (خواه حاصل مصرف داروهای اعتیادآور، ارتکاب اعمال خشونتآمیز و فعالیتهای دیگر باشد) و در عین حال توانایی کمتری برای «نه گفتن» به این امیال داشته باشند. پیش از این، بررسیها روی پسران با رفتارهای سایکوپاتیک حاکی از تفاوتهایی در قشر مغز آنها بودند که بیش از همه خود را در ناحیه اربیتوفرونتال (ناحیهای از مغز که درگیر در احساس همدلی و کنترل رفتارهای ناگهانی است)، نشان میداد.
نکته جالب آنکه این تغییرات در کسانی دیده شده که چندان هم در معرض مصرف مواد اعتیادآور نبودند اما نشان داده شده که با شروع به مصرف مواد مذکور این تغییرات نیز تشدید میشوند. در این بررسی، نشانهها در 75 درصد کسانی که رفتارهای خشونتآمیز داشتند با معیارهای اختلال شخصیتی ضداجتماعی (Antisocial) تطبیق میکردند.
میدانیم که این اختلال شخصیتی با مشکلاتی در ناحیه کورپوس کالوزوم مغز همراه است. رفتارهای سایکوپاتیک شکل شدیدتر اختلال شخصیتی فوق به شمار میروند. این بیماران فاقد حس همدلی با قربانیان خود هستند و تمایل به اعمال خشونت و آزار دیگران بدون توجه به قانون دارند. البته ممکن است علت زمینهساز این 2 اختلال با یکدیگر متفاوت باشد. پیش از این، پژوهشگران نمیدانستند که در افراد با رفتارهای سایکوپاتیک نیز ناحیه میانی مغز (انداره آمیگدالها که به ترس و هیجانات دیگر مربوط میشوند)، دستخوش تغییر میشود ولی واهمه نداشتن از مخاطرات و این خصلت که دیدن صحنههای خونریزی یا وقایع و فجایع مشابه به جای آنکه باعث بیزاری یا ترس آنها شود علاقهشان را به خود جلب میکند، موید فرض متفاوت بودن مغز این گروه از بیماران است. با این حال، بررسیهای اخیر تفاوت زیادی در اندازه آمیگدالها نشان ندادهاند و به همین علت پژوهشگران تصور میکنند بررسیهای پیشین حاکی از وجود این تغییرات احتمالا روی کسانی صورت گرفته بود که کموبیش به مواد مخدر اعتیا داشتهاند.
در مطالعه اخیر، کاهش حجم ناحیهای مغز به نام اینسولای چپ با احساس تنفر، انتظار پیامدهای منفی و درک احساسات دیگران دیده شده که تاییدکننده یافتههای پیشین مبنی بر نقش احتمالی ناحیه مذکور در احساس همدلی کمتر و نهراسیدن از مجازات است. البته با این دست تحقیقات هنوز نمیتوان از رابطه سببی اعتیاد به مواد مخدر و دست زدن به رفتارهای خشونتآمیز سخن گفت.
پژوهشگران در حال حاضر نقش عوامل محیطی را در بروز اعتیاد و اختلالات ضداجتماعی بسیار موثر میدانند و معتقدند: «مواردی چون بدرفتاری، بیتوجهی و تروماهای دیگر درک دوران کودکی افراد را مستعد به دچار شدن به هر دوی این اختلالها میکند و در این میان، قرار گرفتن در معرض خشونت خانگی یا خشونت در اجتماع در دوران کودکی بهویژه نقش بسیار مهم و سرنوشتسازی در بروز رفتارهای خشونتآمیز در بزرگسالی دارد.»
منبع: TIME