چاپ خبر
خلاصه گفت‌وگو
روزنامه سپید   |   اخبار 8   |   04 آذر 1394   |   لینک خبر:   sepidonline.ir/d3237

تقریباً همیشه خوب درس می‌خواندم و در تمام طول تحصیلم عضو گروه فوتبال مدرسه هم بودم. فوتبال، والیبال و شنا را همیشه با جدیت پیگیری می‌کردم.

        دلیل اصلی انتخاب رشته پزشکی‌ام به اصرار مادرم بود و من رشته دیگری دوست داشتم.

        تا حدود زیادی من به واسطه شریعتی با اسلام و انقلاب آشنا شدم، تاثیر ایشان در نسل ما انکار ناپذیر است و نمی‌توان نقش ایشان را ندیده گرفت، اصلاً قابل کتمان نیست.

        در ابتدا علاقه‌ای نداشتم و به اصرار مادرم وارد پزشکی شدم، ولی بعد‌ها خیلی علاقه‌مند شدم. اینکه احساس کردم با این حرفه چقدر می‌توان برای مردم و جامعه مفید بود و خدمت کرد به من انگیزه داد.

        مرحوم رجایی به ما می‌گفت بیرون و در سطح جامعه که هستید بیایید و مشکلات و حرف‌های مردم را به من منعکس کنید و نق بزنید.

        تنها زمانی که در جبهه به گریه افتادم در عملیات کربلای ۴ بود که مجبور شدم تعداد زیادی از مجروحان را برای رفتن به اتاق عمل انتخاب نکنم و این کار را در حالی انجام می‌دادم که گریه هم می‌کردم و اشکم جاری‌شده بود ولی چاره‌ای نداشتم.

        این تصمیم‌گیری ازنظر عاطفی و احساسی بسیار سخت بود و آن روز بسیار اتفاق افتاد که برای مجروحانی که شرایط فوق‌العاده بدی داشتند و شانسی برای ماندن نداشتند باوجودآنکه زنده بودند، اقدامات موثر جراحی نتوانستیم انجام دهیم.

        جامعه پزشکی در جنگ فوق‌العاده ظاهر شدند و از دل‌وجان مایه گذاشتند. گروه‌های اضطراری ما ایثار می‌کردند. در عملیات کربلای ۴ ما مستقیم زیر بمباران کار می‌کردیم. من سمتی نداشتم فقط دستیار بودم. من خودم شیمیایی شدم و همین باعث شد تا حتی بعد از جنگ هم این بحث را با جدیت دنبال کنیم.

        تمام مجروحان درد داشتند اما واجب این بود که آن مجروحی را که می‌تواند زنده بماند به اتاق عمل بفرستیم و بقیه را به شهر منتقل کنیم. بد‌ترین خاطره من از دوران جنگ هم از همین انتخاب در عملیات کربلای ۴ بود.

        ما با تحقیقات‌مان به این نتیجه رسیدیم که میزان شیوع سرطان در گروه نمونه ۲ ونیم برابر بیشتر است و دریکی از مجلات معتبر بین‌المللی چاپ شد و معتقدم که برای نشان دادن مظلومیت رزمنده‌های ما این کار‌ها ضروری است.

        من صحنه‌هایی دیدم که فقط یک‌بار در عمرم شاهد آنها بودم. همه مجروحان درد داشتند اما می‌دیدم که در اوج درد، آرامش‌شان را حفظ می‌کردند. در اوج درد، ذکر می‌گفتند و قرآن می‌خواندند.

        من هیچ وقت به بچه‌ها حتی پیشنهاد هم ندادم که پزشکی بخوانند. شرایط سختی کار من اثر منفی برای بچه‌ها داشت ووقتی سختی‌های کار را دیدند خیلی به پزشکی علاقه نداشتند.

        ما خیلی مدیون دکتر شریعتی بودیم و هستیم و نظرات مخالف تاثیری در نقش عمیق ایشان ندارد.