چاپ خبر
15 ساعت در دل گاز خردل
روزنامه سپید   |   اخبار 8   |   04 آذر 1394   |   لینک خبر:   sepidonline.ir/d3235

بمباران شیمیایی عراق در سال 64، ظفر قندی را بی‌نصیب نگذاشت و به علت 15ساعت حضور در منطقه شیمیایی شده، از ناحیه پوست و چشم و ریه مصدوم شد. مثل تمام کسانی که در آن زمان و در آن منطقه بودند، تنها با یک تفاوت. همه مجروحان اعزام شدند و فقط ظفر قندی و دو نفر دیگر باقی ماندند چون تخلیه کامل منطقه عاقلانه نبود اما مهم‌تر آنکه، هیچ وسیله‌ای برای رفتن وجود نداشت. ظفرقندی در این‌باره می‌گوید:

       «در اردوگاه بودیم که سه هواپیمای عراقی آمدند و منطقه را بمباران شیمیایی کردند. هیچ وسیله محافظتی مثل ماسک یا بادگیر استفاده نشد. نزدیک‌های غروب نیروها دچار آبریزش از چشم و استفراغ و سردرد شدند و با اولین استفراغ، تمام آنچه خورده بودند بالا آمد و بعدازآن، استفراغ‌های خشک خیلی دردناک اتفاق افتاد. با امکاناتی که داشتیم و در حد مقدماتی توانستیم درمان با سرم و دارو را برایشان انجام دهیم و باید مجروحان را با هر وسیله‌ای که داشتیم به مناطق عقب‌تر تخلیه می‌کردیم. از آمبولانس و جیپ و هر وسیله ممکن استفاده شد تا تمام نیروها به عقب تخلیه شوند. پشت سرمان، رودخانه‌ای در مرز ایران و عراق بود به نام رودخانه شیلر، که به نیروها تاکید کردیم که خودشان را در رودخانه شست‌وشو دهند و راهی مریوان شوند. من و دو نفر دیگر مجبور شدیم بمانیم. باید می‌ماندیم تا نیروهای بعدی بیایند و منطقه را تحویل بگیرند. وسیله‌ای هم نمانده بود که برویم و تا نزدیکی‌‌های صبح همان‌جا ماندیم.

       ما هم‌شیمیایی شده بودیم و صبح که نیروها آمدند و منطقه را تحویل گرفتند، با یک جیپ عراقی ما را به بانه فرستادند و بالگرد ما را به تهران منتقل کرد. تمام بدنم دچار سوختگی شیمیایی شده و تاول‌زده بود. بعد از مدتی که در بیمارستانی در تهران بستری بودم خواستم مرخص شوم، چون می‌دانستم که بستری بودن برای مجروح شیمیایی فایده زیادی ندارد و رفتم خانه. بدنم چنان دچار ورم، سوختگی و تاول بود که خواهرم من را نشناخت و رفت که چادر سر کند.»

       تاثیر استشمام وزندگی 15ساعته با گاز خردل، تا سال‌ها گریبان ظفر قندی را می‌فشارد و شاید امروز هم که از آن روزها تعریف می‌کند، بستن کوتاه‌مدت چشم‌ها هرچند دقیقه یک‌بار، نشانی باقیمانده از آن مصدومیت باشد. هرچند که خود را جانباز نمی‌داند و علاقه‌ای نداشت که نامش به‌عنوان جانباز ثبت شود و هیچ‌گاه هم دنبال تعیین درصد جانبازی نرفت و از خدمات دولت استفاده نکرد اما باید نوشت که او در مدت زیادی از این سال‌ها به علت تاثیر گاز خردل بر قرنیه چشم، بیشتر از فاصله سه یا چهار متری‌اش را نمی‌دید که مداوای بینایی‌اش را با هزینه شخصی در بیمارستان دولتی فارابی پیگیری کرد و تنفسش چنان مشکل داشت که بعد از پنج دقیقه صحبت کردن، به سرفه می‌افتاد و قادر به حرف زدن نبود.