چاپ خبر
خلاصه گفت‌وگو
روزنامه سپید   |   اخبار 8   |   06 آبان 1394   |   لینک خبر:   sepidonline.ir/d3143

ما بسیارخانواده سنتی بودیم و از طرفی پدرم در خانه هم با‌‌ همان سیستم نظامی‌گری خودش رفتار می‌کرد و حرفش رد خور نداشت.

        وقتی نیاز مردم را می‌بینم و اینکه می‌توانم به مردم کمک کنم من را راضی نگه می‌دارد ولی هنوز با اقتضائات این شغل کنار نیامده‌ام.

        من هنوز با یکسری از مسائل کنار نیامدم، هنوز مرگ یک بیمار من را اذیت می‌کند و به‌هم می‌ریزد.

        در جنگ به تجربه‌ها‌یی برسیم که شاید هیچ‌وقت در شرایط عادی به آن نمی‌رسیدیم.

        بیشتر تمرکزم روی مجروحان شیمیایی و تاثیرات عجیب سلاح‌های شیمیایی روی آنها بود که بیشترین آسیب‌ها به سیستم تنفسی آنها می‌خورد که دربسیاری از موارد صدمات به قدری شدید بود که قابل درمان و جبران نبود.

        برخی پزشکان جوان ما خیلی در قید و بند مادیات هستند، پزشکان هم جزیی از بدنه جامعه هستند وقتی تمام جامعه دچار این معضل شدن پزشکان هم درگیرشدند.

        ایران برنگشتم که مطب داری کنم و اگر الان هم شرایط کار داشتم همچنان مطب شخصی نمی‌گرفتم ولی سیستم موجود ناچارم کرد.

        زندگی خیلی خوبی داشتم؛ همیشه به بچه‌هایم می‌گویم که خدا بیشتر از آن چیزی که باید به ما لطف داشته واگر خوبی‌ها ی دنیا را تقسیم کنند به ما بیشتر رسیده و از گرفتاری‌ها و بیماری‌ها کمتر.