چاپ خبر
آنهـا پیـام‌آور یـک روز بـدون دردنـد
روزنامه سپید   |   اخبار 8   |   03 آذر 1394   |   لینک خبر:   sepidonline.ir/d2954

شاید هر کس دیگری جز او بود با خودش فکر می‌کرد کودکش که خوب شود، دیگر پایش را اینجا نمی‌گذارد؛ اما این تنها یک خیال باطل است. بیشتر مادران بعد از بهبودی کودکانشان به خود قول می‌دهند تا بازهم به محک بیایند و به دیگران امید یک روز بدون درد را بدهند.

       «من 6 سال پیش اینجا بودم. وقتی سرطان پایش را از زندگی‌مان بیرون کشید، محک را ترک نکردم.» این‌ها را مادر کودکی که قبلاً مبتلابه سرطان بوده می‌گوید. او ادامه می‌دهد: «زمانی که فرزندم را به محک می‌آوردم درباره درمان هیچ شکایتی نداشتیم. درواقع رسیدگی‌ها عالی بود. بیمارستان خیلی تمیز است. حتی در برخی مواقع بیشتر از والدین حواسشان به همه‌چیز هست. برای مثال از جایی که این بیماران باید از همه نوع میکروب باید به دور باشند حتی به تمیز بودن لباس والدین هم دقت می‌کردند.» او امروز عضو کمیته والدین است و در کنار مددکاران به کار حمایتی می‌پردازد و اعتقاد دارد باگذشت زمان محک هرروز بهتر شده است. برای مثال «زمانی که ما بودیم روانشناس نبود و بیشتر مددکاران داوطلب بودند. فقط گاهی کسی به بیماران سر می‌زد؛ اما حالا مددکار و روانشناسان بیشتر شده‌اند و مدام با بچه‌ها در ارتباط‌اند.» بااینکه یک روان‌شناس موسسه تصریح می‌کند که روانشناسان محک بیش از 6 سال است که در اینجا فعال‌اند اما این مادر اعتقاد دارد فعالیت روانشناسان در سال‌های اخیر بیشتر شده است. او همچنین در کنار نکات مثبت بیمارستان به نقطه‌ضعف‌هایش هم اشاره می‌کند. «یکی از نقطه‌ضعف‌های محک به عقیده من نوع برخورد برخی پزشکان با والدین است.» این مادر با تاکید بر لزوم آموزش رفتار به پزشکان متخصص اضافه‌می‌کند: «نحوه برخورد آنها با والدین و گفتن خبر وضعیت کودکشان یکی از اصلی‌ترین وظایف است. من تجربه بدی در این زمینه نداشتم اما الان که با مادران حرف‌می‌زنم احساس می‌کنم که آنها نیاز‌دارند که پزشک با آنها همدلی بیشتری داشته‌باشد.» او ادامه‌می‌دهد:« چشم مادر و پدر به دهان دکتر است. حتی وقتی حال کودک خراب می‌شود دکترها باید این را با زبانی مناسب به والدین اطلاع‌دهند.» این مادر اعتقاد دارد که پزشکان بیمارستان محک وقتی واقعیت را با زبان تند و تیزی به والدین می‌گویند در واقع آب سردی را روی صورت آنها می‌ریزند. دردی که به عقیده آنها به‌راحتی درمان‌پذیر نیست.

       او تنها یک مادر نیست. بعد از بهبودی فرزندش، برای ارائه مشاوره به والدین آموزش دیده و گاهی مانند یک روانشناس تجربه‌های خود را با آنها درمیان می‌گذارد. «لحظه به لحظه من خاطره بوده‌است. برای همین هر چند وقت یک بار اینجا می‌آیم تا در محک جاری باشم و به مادران مشورت بدهم. من به آنها می‌گویم که مادران باید این راه را در هر‌صورت بروند. فقط به آنها یاد می‌دهم که این مسیر اجباری را سعی کنند با آرامش بیشتری طی کنند.»

       او در پایان با اشاره به وجود اقامتگاه‌های محک در نزدیکی بیمارستان‌های کودکان اضافه‌می‌کند: «البته محک خوبی‌های زیادی هم دارد. برای مثال اکثر بیماران اینجا از شهرستان می‌آیند و ساخت اقامتگاه کمک بزرگی به این مادران بوده‌است. آنها دائم باید در رفت‌و‌آمد باشند و به علت مخارج بالای سرطان توانایی اجاره ساختمانی در نزدیکی این محله را نداشتند.»

تسلط ادبیات محک بر کارکنان
       کارشناس بخش روان‌شناسی محک که 10 سال است با این موسسه همکاری می‌کند، می‌گوید: «برخی روزها باهم فرق دارد؛ اما محک طوری است که توانایی آدم را بالا می‌برد. من با دیدن کودکی که بهبودیافته یا بازی کردن و مشاوره‌دادن به بقیه آنقدر انرژی می‌گیرم که دیدن صحنه فوت برخی از آن‌ها نمی‌تواند چیزی از انبوه انرژی‌ام کم کند.»

       او اعتقاد دارد که در محک اتفاق تلخی وجود ندارد. «تحمل کردن روزهای سخت توانایی می‌خواهد که اینجا همه توانایی‌های بالایی دارند.»

       بهترین صحنه برای این روان‌شناس، کودکی است که اول قطع درمان می‌شود اما بعد از گذراندن دوره درمان بهبود می‌یابد، شیرینی پخش می‌کند و خودش را نشان بچه‌های بستری می‌دهد. کارکنان محک اعتقاددارند زیباترین دعا برای کودکان محک تنها در همین‌جا است که معنی مثبتی پیدا می‌کند. آن‌ها برای این کودکان دعا می‌کنند که بروند و دیگر برنگردند.

       سرپرست بخش مددکاری این موسسه دو سال سابقه فعالیت دارد. او اینگونه تجربه کار کردنش در محک را توضیح می‌دهد: «فرهنگ سازمانی اینجا وجود دارد که بر اساس آن از روز اول در به کار بردن واژه‌ها باید دقت کرد. مثلاً در درس اول یاد می‌گیریم که به‌جای کودک سرطانی بگوییم کودک مبتلابه سرطان. از روز دوم این دیگر چیزی نیست که به آن فکر کنیم و ادبیات و فرهنگ محک بر ذهنمان مسلط می‌شود.»