روزنامه سپید | اخبار 9 | 02 آذر 1394 | لینک خبر:
sepidonline.ir/d2857
جیمز آگوستین آلوی سیوس جویس درسال ۱۸۸۲ در ایرلند، در خانواده اشرافی رو به زوالی چشم به جهان گشود. در سال تولد او، اروپا در وضعیت سیاسی مطلوبی نبود و جویس در چنین شرایطی پا به عرصه خانواده پرجمعیت دوازده نفری خود گذاشت. پدر جویس نااهل بود و کارهای زیادی را تجربه کرد ولی سرانجام مامور مالیات شد. پدر جیمز جویس برای اینکه از هزینههای خانه بکاهد و شغل و درآمد آینده پسرش را تضمین کند، او را به مدرسهای فرستاد که به وسیله یسوعیان اداره می شد. یسوعیان یا ژوزئیت ها فرقه ای از مسیحیان هستند که از دستورات و فرامین ایکناس قدیس پیروی می کردند. وی ۱۳ سال متوالی را در این مدرسه سپری کرد و تحصیل اولیه خود را در این مدرسه به پایان رساند. در سال ۱۸۹۸ وارد دانشگاه دوبلین شد و به تحصیل در زمینه زبان های خارجی پرداخت. وی تا سال ۱۹۰۴ به تحصیل خود ادامه داد تا اینکه به خاطر نگارش رساله ای کفر آمیز مجبور به ترک دوبلین و کشور خود شد. وی به پاریس رفت و در این شهر برای تحصیل در رشته طب وارد دانشگاه شد اما پس از اتمام تحصیل، ذوق و قریحه ذاتی او را به سمت مطالعه در رشته ادبیات و فلسفه سوق داد. عوامل موثر در اندیشه او مذهب کاتولیک مادرش و میهنپرستی پدرش بود. جویس در سال ۱۹۱۲ برای همیشه از ایرلند رفت، ولی هرگز از چیزی جز ایرلند ننوشت.
دوبلینیها (۱۹۱۴)
مراحل رشد هنری او نمودار سیرتکاملی داستاننویسی قرن بیستم بود. مجموعه داستان دوبلینیها (۱۹۱۴) به شیوه ناتورالیسمی بود. جویس وقت نوشتن «دوبلینیها» به همسرش گفت میخواهد برای هموطنانش وجدان خلق کند و هنگام خواندن دوبلینیها میبینیم که بیراه هم نگفتهبود.
چهره هنرمند در جوانی (۱۹۱۶)
رویدادنگاری آغاز زندگی «استیون ددالوس» است. تصویرپردازیش شاعرانه و امپرسیونیستی است. نکته جالب توجه، افزایش پیچیدگی و ایهام زبان آن با بالا رفتن سن استیون در داستان است.
اولیس (۱۹۲۲)
ریچارد المن، نویسنده زندگینامه جویس، مینویسد که «ژاک بنوامشن»، جوان بیستسالهای که آخرین فصل «اولیس» را از انگلیسی به فرانسه ترجمه کرد« از جویس خواست طرح «اولیس» را به او بدهد تا بتواند بهتر و با چشم بازتر کتاب ترجمه کند. جویس تکه ناچیزی از طرح را به او داد و گفت: « اگر تمامش را بدهم جاودانگی خود را از دست خواهم داد. آن قدر لغزو معما در آن نهادهام که تا قرنها استادان سرگرم این جدل خواهند بود که چه میخواستم بگویم و این تنها راه دست یافتن به جاودانگی است.» حقیقت آن است که داستان «اولیس» لابهلای اساطیر یونانی و جغرافیا و افسانههای ایرلند، تکگویی درونی، اشارات ادبی و فلسفی و حتی علمی پارههایی از زندگی جویس و خانواده جویس، زندگی روزمره دوبلینیها، تکههایی از ترانه ها و اپراهایی که خواندن آنها رواج داشته و به بیش از هزار شخصیت که هر کدام نمونه ای از صاحبان مشاغل و حرفههای گوناگون هستند، پراکنده و پنهان شده است. «اولیس» جیمز جویس که معمای بزرگ ادبیات جهان محسوب میشود و قرنهاست استادان و منتقدان در حال بررسی آن هستند، از مارس ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ به صورت پاورقی در ژورنال آمریکایی «لیتل ریویو» به چاپ رسید. این کتاب را یکی از مهمترین آثار ادبیات مدرنیستی میدانند. کل کتاب داستان پرسهزنیهای روز ۱۶ ژوئن ۱۹۰۴ شخصیتی به نام «لئوپولد بلوم» در شهر دوبلین است. جیمز جویس زمانی که در سال ۱۹۰۶ مجموعه داستان «دوبلینیها» را کامل میکرد، نگارش رمانی را آغاز کرد که هم عنوان و هم طرح اصلی داستان آن را در سال ۱۹۱۴ تهیه کرده بود. این رمان همان «اولیس» بود که در اکتبر ۱۹۲۱ به پایان رسید و ویرایش آن سه ماه به طول انجامید. با وجود مشکلات متعددی که در مسیر انتشار این رمان بود، سرانجام در سال ۱۹۲۲ به چاپ رسید. «اولیس» ۱۸ فصل دارد که هر فصل، یک ساعت از روز را شامل میشود؛ بهطوریکه فصل آغازین آن در ساعت ۸ صبح آغاز میشود و فصل آخر در ساعت ۲ نیمهشب به پایان میرسد. هر یک از ۱۸ فصل «اولیس» یک سبک نگارشی ویژه دارد و هرکدام به یک اپیزود مشخص از «اودیسه» هومر اشاره دارد. در این قالب جدید ستیفن دیدلس «تلماک» در جستوجوی پدرش جوک و پولدبلوم «اولیس» میباشد. در طول روز آنها دو بار از مسیر یکدیگر میگذرند. بدون آنکه همدیگر را بشناسند، ستیفن باباک ملیگن که دانشجوی طب است، در یک قلعه قدیمی نزدیک ساحل زندگی میکند. وجدان او از رفتاری که در واپسین دم حیات مادرش انجام میدهند، عذاب میکشد. پدرش آن چنان مشروبخوار عاطل و باطلی است که اصلاً به حساب نمیآید. جویس پس از آنکه نگارش «اولیس» را به پایان رساند، چنان خسته بود که تا یک سال بعد دیگر نتوانست قلم به دست بگیرد. برای اینکه تا اندازهای با اهمیت این اثر آشنا شوید، پاراگرافهای زیر را درباره بزرگداشت جویس در سالگرد نگارش اولیس بخوانید.
«بلومزدی»، روزی برای بزرگداشت هنر جویس: هزاران نفر صدمین سالگرد تولد جویس را در ۱۶ ژوئن را که در آن، اولیس، جاودانه شده و به «بلومزدِی»، معروف است جشن گرفتند. بیش از ۸۰ رخداد رسمی برای بزرگداشت بلومزدی، روزی خیالی که «لئوپولد بلوم» سفر خود را در کتاب «اولیس» آغاز میکند، اجرا شد. دراین میان مرکز جیمز جویس برای صبحانه بلومزدی که با حضور رییس این مرکز، مری مکالیس، برگزار شد بیش از هزار بلیت فروخت. میگویند جویس با افتخار اعلام کرده است که میتوان خیابانها و شهر دوبلین را خراب کنند و دوباره از روی صفحات کتاب اولیس بسازند. اما از آن زمان تاکنون شهر دوبلین دستخوش تغییراتی بسیار شده است، به طوری که برخی از صحنههای کتاب در جایی غیر از آنچه در کتاب آمده است اجرا شد. موزه ملی ایرلند نیز درصدد است یک مجسمه ازبودای نشسته متعلق به کشور «برمه» را که جویس در دوران زندگیاش در دوبلین آن را دیده بود و دو بار در صفحات اولیس به آن اشاره شده است بار دیگر به نمایش بگذارد.
همتایان و شیوه دوبلینیها
رابرت شولز
عنوان و طرح افکنی همتایان (یکی از داستانهای مجموعه دوبلینیها) کلید ساختار دوبلینیها را بهدست مخاطب میدهد. کلید بافت کمابیش موسیقیایی مضامین و تکرار مضامین درباره مردم دوبلین که جویس با دقت تمام به رشته کشیده است. عنوان این داستان برتعادل هماهنگ اجزای موسیقی دلالت دارد.
جویس در نامهای به زنش درباره علت دست به قلم شدنش نوشته بود که سعی دارم مانند دیگر نویسندگان ایرلند، برای قوم خود وجدان بیافرینم. باید بپرسیم چرا برای مردم وجدان آفریده شود؟ زیرا جویس احساس میکرد که کهنهپرستی مردم ایرلند سبب شده که آنها اینچنین بیوجدان باشند. آنها بار تعهد اخلاقی خود را به دوش رهبران مذهبی و کسانی که اقرار آنها را میشنوند، انداخته اند. به همین سبب نیروی واکنش نسبت به مسائل اخلاقی و قدرت تمیز امور اخلاقی-یعنی به کار بردن وجدان – در آنها رو به کاستی نهاده است.
جویس در دوبلینیها قرینه ریاضتهای روحی «سن ایگناتیوس» را به هممیهنانش عرضه کرد. ارزیابی انگیزه و مسئولیت در این داستانها_که بیشتر تاریخ حوادث «دردناک» است- خواننده را ناگزیر به ورای هر گونه اعتقادی میبرد.جویس از ارائه این مضمون قوم خودش را در نظر داشته است ولی به یقین طرف سخنش همه ما بوده است. این اشاره به موارد تاریخی ما را بر آن میدارد که به ریاضت روحی بپردازیم و وجدان خود را تقویت کنیم، به این معنی که بپذیریم اخلاقیات عبارت است از واکنشهای فردی نسبت به اوضاع و احوال.
هنر جویس ظرافت لازم برای انجام این کار را دارد. وی نه تنها کاخ بلندی از ارتباطها بنا میکرد و تک تک سرگذشت آدمهارا آیینه تمامنمای سرگذشت مردم دوبلین میسازد بلکه هر کدام از این سرگذشتها را نیز به لحنی بیان میکند که دلنشین است و زیر فرمان اوست. در همان حال که ما را به تماشای و ارزیابی فرا میخواند، سکان واکنشهای ما را در دست میگیرد و آن را به اجبار هدایت نمیکند. ما را در واکنش آزاد میگذارد ولی نظمی را پیشنهاد میکند که مطابق آن درمییابیم ارزش بعضی واکنشها از بعضی واکنشهای دیگر بیشتر است. جویس در این داستان این فرصت را در اختیار ما گذاشته که به روال خود همتای جویس شویم.
علیرضا مجیدی