چاپ خبر
نقش طب تسکینی در بهبود کیفیت زندگی بیماران
روزنامه سپید   |   اخبار 6   |   21 بهمن 1393   |   لینک خبر:   sepidonline.ir/d27132

بیماری‌های ناعلاج یا در مرحله آخر از رنجبارترین دردهای روحی و جسمی بشری است که علاوه بر عوارض ناشی از مصرف داروهای خاص، انجام آزمایش‌های گوناگون، نمونه برداری و روش‌های درمانی که به کاهش کیفیت جسمی فرد می‌پردازد، بیماری‌های دیگری نیز از جمله انواع اختلالات رفتاری و خلقی را با خود به همراه می‌آورد. پزشکان باید برای بهبود کیفیت زندگی این دسته افراد تلاش و توان خود را به کار گیرند تا فرد بیمار بیش از این متحمل ناراحتی‌های دیگر نشود از این رو با حمید رضا نمازی، عضو مرکز تحقیقات تاریخ و اخلاق پزشکی، گفتگو کرده‌ایم که در زیر می‌خوانید:
روند مواجه پزشک برای بهبود کیفیت زندگی بیماران ناعلاج یا endstage چگونه است؟
بیماری‌های صعب‌العلاج در روند مواجه با کادر پزشکی به دوره تقسیم می‌شوند:
1- دوره تراپوتیک که ما در این دروه به درمان فرد می‌پردازیم، بعد از مدتی درمان یا اثر بخش بوده یا اینکه بیهوده و جواب نداده است و بیش از آن که بیمار سود ببرد، شاید ضرری هم متوجه‌اش شده باشد. در مرحله درمانی که نتیجه بخش نیست ما وارد فاز جدیدی به نام «رویکرد تسکینی» می‌شویم.
2- دوره تسکینی: در این دوره بیماران ما که در بیمارستان‌ها در وضعیت ایده‌الی به سر نمی‌برند و از بی‌خوابی و دردهای وحشتناک می‌نالند، دوره تسکینی را شروع می‌کنیم و به تجویز داروهای تسکین بخش می‌پردازیم.
البته مدتی است گفته می‌شود، در همان رویکرد تراپوتیک باید دوره تسکینی هم آغاز شود، حتی نه در بیماری‌های سخت، بلکه در همه بیماری‌ها.
آیا «طب تسکینی» فقط مربوط به تجویز مسکن و آرام کردن دردها می‌شود؟
عوامل گسترده‌ای را در بر می‌گیرد. ما هنوز مسکن‌های تسکینی نداریم. در واقع یا باید به بیمار مورفین تجویز کنیم یا بروفن. در این میان مسکن دیگری نیست. بخشی از طب تسکینی، بخش «معناگرایانه یا روانی» است. کسی که دچار بیماری ناعلاج یا صعب‌العلاج می‌شود به دلایل ضعیف شدن جسمش، تغییر زندگی و هزاران درد و بلای جانبی مانند تهوع، یبوست، سر درد که پیدا کرده سعی می‌کنیم با طب تسکینی این علائم را تسکین دهیم. در اینجا در واقع معنای زندگی را به فرد بیمار باز می‌گردانیم. اگر بیماری پرسید، چرا من از میان همه افراد دچار این بیماری شدم؟طب تسکینی است که باید برایش جواب داشته باشد. ما به آنها مراقبت‌های تسکینی را آموزش می‌دهیم. دیده شده با آموزش این طب افراد حتی در سالگرد مبتلا به بیماری‌شان کارت پستال پخش می‌کنند یا به انواع دیگر به خود آرامش می‌دهند.
آیا جنسیت و سن بیمار در طب تسکینی دخیل است؟
خیر، آنچه که در این طب مهم است، شخصیت مستقل، اقتدار و تصمیم‌گیری بیمار است. زنی که اقتدارد دارد و همیشه تصمیم‌های زندگی را خود گرفته، مسلما در مورد سلامتش هم همین‌طور است. در مورد سن چون تابه‌حال در ایران هیچ گونه تحلیل آماری صورت نگرفته، در نتیجه سن عامل خیلی مهمی نیست.
دلایل آن که کیفیت زندگی بیماران صعب‌العلاج کاهش می‌یابد، در چیست؟
دلایل زیادی را می‌توان برشمرد:
1- افراد مسئولیت‌ناپذیر، غیرمقتدر و کسانی که توان مقابله برای مبارزه و هضم بیماریشان را ندارند، نسبت به کسانی که در زندگی‌شان مسئولیت‌پذیر و مقتدر و اهل خود مراقبتی بوده با افت کیفیت زندگی روبرو می‌شوند.
2- اشخاصی که مرگ‌هراسی دارند، چون نسبت به این موقعیت‌ها بیشتر فکر می‌کنند نسبت به اشخاص مرگ‌اندیش بیشتر در معرض کاهش کیفیت زندگی هستند.
البته برخی نیز که به تیپ‌شناسی شخصیت افراد می‌پردازند، بسیاری از دلایل را در شخصیت فرد می‌دانند.
به‌هرحال دو چیز در کیفیت زندگی افراد بسیار مهم است: هوش هیجانEQوهوش معنوی SQ
پیشنهاد شما به بیماران ناعلاج برای بهبود کیفیت زندگی‌شان چیست؟
- اگر مجال دارند به جاهایی مانند دریا، کوه، دشت، صحرا بروند. این مکان‌ها افق دید آدم را گسترده می‌کند و جهان را در ظاهر فراتر می‌بیند تا اینکه فرد افق دیدش فقط به اتاقش باشد.
- فرد احوالاتش را بنویسد. نوشتن، ذهن و ضمیر افراد را مرتب می‌کند. در ذهن بیماران پر از چراها است. بعضی‌ها با نوشتن دلایل بیماری خود را توجیه می‌کنند. خواندن مقالات دیگران برای آنها نیز کمک دهنده است.
- خواندن رمان و داستان و دیدن فیلم هم کمک‌کننده است، چرا که از مهابت بیماری کم می‌کند.
- برخی از بیماران بعد از ابتلا به این دسته از بیمارها، چشم جدیدی به دنیای پیرامونشان باز می‌کنند. در واقع چیزهای جدیدی را می‌بینند و درک می‌کنند که این تجربه را در قبل از بیماری نداشتند. مثلا دیده شده برخی از بیماران سرطانی عشق را اصیل‌تر می‌بینند یا حرص، حسدو حقد را نمی‌بینند. اینها شعار نیست، من از نزدیک با این دسته از افراد روبرو بودم.
در مقابل به کادر درمانی چه توصیه‌هایی دارید؟
اول: اینکه به بهانه بیماری، کرامت انسانی و حرمت شخص را مخدوش نکنند. مثلا برهنه کردن مادر بزرگ یا پدربزرگ در معاینات پزشکی در برابر نوه.
دوم: تقلیل دادن شخصیت فرد به بیماری، اشتباه بزرگی است. مثلا: اون صرعی است، اون سرطانی است..... بیماری جزو کوچکی از شخصیت هر فردی است.
سوم: اینکه ترحم نکنید، کسی که در این وضعیت قرار دارد، نباید به آن ترحم کرد، چون افراد مبتلا بعد از اطلاع از بیماریشان حساس‌تر و با هوش‌تر می‌شوند و تمایز احترام و ترحم را بهتر درک می‌کنند.
چهارم: آن است که بیمار را با امید واهی سردرگم نکنیم. اجازه مواجهه بیمار با واقعیت را به وی دهیم. حقیقت‌گویی تقریبا یک اصل برای بیماران است. در سال 1960 در امریکا طی پژوهشی قریب به 90 درصد پزشکان خبر بد بیماری را به بیمار نمی‌گفتند. 21 سال بعد در یک چرخش و تغییر رویکرد، 97درصد از پزشکان خبر بد بیماری را دادند. به نظر می‌رسد هر چه جلوتر می‌رویم، چون راه‌های خبرگیری فرد از بیماری‌اش بیشتر شده، پزشکان با نگفتن خبر بیماری نه تنها کمکی نمی‌کنند، فقط اعتماد بین پزشک و بیمار رامخدوش می‌کنند.
آیا رابطه فرد با پزشکش در این زمینه مهم است؟
بله. در بهبود کیفیت زندگی بیماران، رابطه فرد با طبیبش بسیار مهم است. اگر از همان اول اعتماد صورت گیرد و اخبار صادق از دهان پزشک شنیده شود، بیمار در یک فضای سردرگمی نمی‌افتد و مدام در حال جستجوگری در اینترنت نیست و در دام سودجویان درمان‌های عجیب و غریب نمی‌افتد که کیفیت زندگی‌اش را مختل کند. البته اطرافیان خیلی دخالت می‌کنند و مانع بزرگی هستند، اما اگر سنگ بنای اولیه را کج بگذارند، بیمار تا انتهای بیماری‌اش پاسخی برای تسکینش پیدا نمی‌کند.
در زمینه کیفیت زندگی بیماران ما بحثی به نام «مرگ خوش good death» داریم که به تاز‌گی وارد اخلاق پزشکی شده، نظر شما در این رابطه چیست؟
یکی از اهداف طب تسکینی، مرگ خوش است. اگر قرار است کسی در حوزه کاری ما به آستانه مرگ برسد، باید برایش شرایط مرگ آرام و خوشی فراهم کنیم، هم برای خود فرد هم برای اطرافیان فرد.. طب تسکینی فقط خود فرد را در بر نمی‌گیرد، بلکه اطرافیان هم شامل می‌شود.
ممکن است بیمار به دلیل تحمل بیماری سختش دچار نوسانات روحی و خلقی شود، آیا باید به کادر درمانی متخصص در این زمینه مراجعه کند؟
بله. همان‌طور که گفتید بیمار ممکن است دچار بیماری‌های روانپزشکی شود که در این صورت، مراجعه به روانپزشک لازم است. طب تسکینی این حیطه را نیز دربر می‌گیرد، هرچند زمینه‌اش بسیار گسترده‌تر است.
فرزانه متین