چاپ خبر
روز تلخ هفده شهریور
روزنامه سپید   |   اخبار 9   |   23 آبان 1394   |   لینک خبر:   sepidonline.ir/d1984

ریاست در محیط زیست

بعد از وزارت بهداری شما رییس سازمان محیط‌زیست شدید، این‌ها چه ارتباطی باهم داشت؟
       این دو وزارتخانه بدون شک باهم مرتبط هستند. ما اگر محیط‌زیست خود را درست کنیم و به‌اندازه کافی فضای سبز داشته باشیم سالم خواهیم بود. از بین بردن حیوانات، پرندگان، آلوده کردن دریا‌ها و ... باعث از بین رفتن زندگی می‌شود چراکه ترکیب همه این‌ها باهم و در کنار هم زندگی را نگه می‌دارد.

موسس انجمن خیریه استومی در ایران
        آقای دکتر وفایی اولین کسی است که این تخصص را وارد ایران کرده است. گروهی از بیماران هستند که به دلیل سرطان یا بیماری‌های دیگر امکان دفع ندارند و برای این کار مجبور هستند از کیسه‌ای که در بدن آن‌ها تعبیه می‌شود استفاده کنند.

       درگذشته این گروه از بیماران به دلیل تغییر شکل جسمانی و مشکلاتی که این نوع از بیماری برای آن‌ها به وجود می‌آورد دچار مشکلات روحی و روانی شده و حتی اقدام به خودکشی می‌کردند. بر همین اساس و برای حمایت روانی از این افراد و خانواده‌های آن‌ها انجمن خیریه استونی در ایران راه‌اندازی شد.

       در حال حاضر این گروه از بیماران علی‌رغم شرایط خود می‌توانند به‌راحتی کار وزندگی عادی داشته باشند، ایجاد محل‌هایی برای اجتماع و آموزش این افراد و خانواده‌های آن‌ها می‌تواند در بهبود شرایط زندگی آن‌ها نقش موثری داشته باشد.

       نگاه بیماران و اطرافیان آن‌ها نسبت به بسیاری از بیماری‌ها باید عوض شود، برای بسیاری از بیماران می‌توان انجمن‌های خیریه مشابه تاسیس کرد ازجمله افراد مبتلابه سل، جزام و ... . با پیشرفت علم بسیاری از بیماری‌ها را اکنون می‌توان کنترل کرد و بیمار به‌راحتی می‌تواند در جامعه زندگی و با مردم معاشرت کند اما متاسفانه علی‌رغم این مسئله هنوز نگاه منفی و بد جامعه نسبت به آن بیماری‌ها وجود دارد و حتی خود فرد هم خجالت می‌کشد در میان مردم حضورداشته باشد.

تاسیس انجمن هیپنوتیزم
        ازنظر علمی ثابت‌شده است که می‌توان به کمک هیپنوتیزم قدرت روانی و مقاومت بدن در مقابل بیماری‌ها را افزایش داد. اکنون نیز اگر این انجمن درست‌کار خود را ادامه دهد می‌تواند به بیماران کمک کند چراکه اکثر بیماران در مواجهه با بیماری دچار ضعف روحیه می‌شوند که همین موجب تشدید بیماری و ضعف بیشتر جسم آن‌ها می‌شود.

       بالا بردن باورهای اعتقادی و دینی افراد می‌تواند به افزایش قدرت مقابله با بیماری کمک کند، در اسلام ما باور داریم که همه قدرت‌ها در دستان خداست و مرگ به معنی از بین رفتن نیست بلکه مرگ برای مسلمان به معنی تولد دوباره است.

ماجرای 17 شهریور
       آن روزها علامه نوری اولین کسی بود که در همین خیابان ژاله اولین نماز جماعت را در ماه رمضان در خیابان خواند و بعد اعلام کرد که روز جمعه 17 شهریور دوباره اینجا نماز می‌خوانند. من هم می‌خواستم بروم که گفتند تمام خیابان‌های اطراف میدان ژاله محاصره است و به‌طرف مردم تیراندازی شده است. این بود که گفتم من می‌روم بیمارستان مجروحان سنگین را بیاورند آنجا.

       مریض‌ها و مجروحان خیلی سنگین داشتیم. کسانی بودند که چند تیرخورده بودند و استخوان‌هایشان کاملاً خردشده بود. آن موقع تیم پزشکی خیلی قوی‌ای داشتیم و امکانات بیمارستان هم خوب بود و خدا رحمت کند دکتر فرامرزی، یکی از بهترین استادان ارتوپدی کشور همکار ما بود، دکتر صدیقی و دکتر سهراب شیبانی هم جزو تیمی پزشکی ما بودند. ما 72 ساعت از اتاق عمل بیرون نیامدیم. من فقط می‌رفتم پشت‌بام نماز می‌خواندم و دوباره می‌آمدم اتاق عمل.

       شاید بیشتر از 100 زخمی خیلی سنگین که همه را از میدان ژاله به بیمارستان ما بالای میدان ولی‌عصر فعلی آورده بود. بیمارستان ما شده بود، درمانگاه مجروحان میدان ژاله.

       نه دیگر کار از دست رژیم دررفته بود. همه‌چیز به‌هم‌ریخته بود. بیمارستان هم بالاخره محل خدمت به همه مردم بود. برای همین کاری با ما نداشتند. بعد از انقلاب هم بیمارستان مهر محل تجمع انقلابیون بود و مشکلی نداشت بعد هم در زمان جنگ و دفاع مقدس یکی از مراکز مهم درمان مجروحان جنگ شد.

        یک بچه 4 ساله را آوردند که در خانه کنار حوض نشسته بوده و یک‌دفعه تیر هوایی شلیک کرده بودند و تیر کمانه می‌کند و درست می‌خورد به فرق سر این بچه. سرش سوراخ شده بود. استخوان بچه هم که نازک است.

       خانمی را آوردند که تمام لگنش خردشده بود، تیرخورده بود یا مریضی را آورده بودند که تمام استخوان‌های کتفش خردشده بود. تیم پزشکی مجروحان که واقعاً افراد حاذقی بودند آن‌ها را نجات دادند، تقریباً هیچ‌یک از مجروحان میدان ژاله که به ما ارجاع شد فوت نکرد و همه نجات پیدا کردند. مردم همه‌جا بودند، همه‌جا شلوغ شده بود. تظاهرات بود. مردم جذب انقلاب شده بودند. یادم می‌آید روزی که امام (ره) تشریف آوردند من در بیمارستان سر عمل بودم که به من خبر دادند امام آمد. گفتند نماز مغرب را امشب با امام (ره) در مدرسه علوی می‌خوانیم، دکتر بهادری یکی از استادان بزرگ ارتوپدی کشور با من سر عمل بود. به من گفت تو برو من عمل را تمام می‌کنم. من رفتم و اولین نماز مغرب را روز 12 بهمن با امام خواندیم. باورمان نمی‌شد چون همه‌جا شلوغ بود و معلوم نبود چه اتفاقی قرار است بیفتد. مثل‌اینکه خواب می‌دیدیم.

       در آن روزها ما نیز با گروه‌های مختلف پزشکی درجاهای مختلف جلساتی داشتیم، دکتر سامی و دوستانشان مثل دکتر بهزاد نیا که از آمریکا آمده بود و رئیس هلال‌احمر شد، هم جلسات خودشان را داشتند. در روزهای دهه فجر تک‌وتوک زخمی‌هایی را به بیمارستان ما می‌آوردند تا اینکه به شب 22 بهمن رسیدیم.