روزنامه سپید | اخبار 9 | 10 آبان 1394 | لینک خبر:
sepidonline.ir/d1615
ارغوان یک تغییررویه بارز در فیلمسازی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی است که هماهنگ با تم و نوع داستان پیش میرود. این جسارت که فیلمساز بتواند در خلق آثارش دست به تجربه و آزمون خطا بزند و انواع روایت قصه را بیازماید، نیازمند نوعی اعتماد به نفس حرفهای است. بسیاری از فیلمسازان، حتی فیلمسازان موفق دنیا پس از یک موفقیت بزرگ و جلب نظرمنتقدان یا مخاطبان دست به تکرار خودشان زدهاند. بعضی اوقات حتی ترس ساختن فیلمی که دیگر نتواند موفقیت سابق را کسب کند، فیلمساز را از ساختن اثر بازداشته است. به همین دلیل بعضی منتقدین معتقدند، بسیاری از جوایز ممکن است برای فیلمسازانی که در ابتدای راه هستند و به پختگی لازم نرسیدهاند، نتیجه مخربی داشته باشد.
ارغوان فیلمی است شاعرانه که روی نتهای موسیقی کلاسیک سوار میشود تا عشق زمینی را با نگاه دیگری ببیند. ارغوان قصه عشقی دیگر است که آن را باید درست بعد از «شبانهروز» دید. این فیلم در سه دوره زمانی، زندگی افرادی را روایت میکند که گاهی سربلند، گاهی سرشکسته از تلاطم زندگی بیرون آمدهاند. فرهاد منفرد، در خلال بیماری همسرش مرتکب لغزش میشود و این لغزش آینده، عشق و رابطهاش با دخترش را تحت تاثیر قرار میدهد. اما فرید که گویا نقطه مقابل فرهاد است، با همراهی ارغوان تا لحظه آخر بیماری و عاشقانه زندگی کردن نه به خودش بدهکار میماند نه به زندگی.
هر چند این فیلم در ستایش موسیقی است و ممکن است برای علاقهمندان به موسیقی جذاب باشد، اما ارغوان را باید همه قشرهای جامعه ببینند. چرا که همان نتهای پررنگ موسیقی که در سرتاسر فیلم جاری است، این فیلم را دیدنی و حتی شنیدنی میکند. اثری که بتواند اسباب ارتقای جامعه را فراهم کند، اثری در خور توجه است. این نگاه، همواره نگاهی آرمانگرایانه به یک اثر است. با تعاریف امروزی، چنین مسئولیتی بردوش یک اثر نیست، اما ارغوان در جهت بهبود سواد و سلیقه شنیداری مخاطب گام برمیدارد و این کار کمی نیست. گوش دادن و حتی نواختن سبک و سازهای مختلف کاملا سلیقهای است. این را همه میدانیم که نمیشود و نباید چنین چیزی را به کسی تحمیل کرد اما نمیتوانیم منکر آن هم شویم که گوش دادن به موسیقی خوب میتواند گوشهای شنونده را قویتر و سلیقه او را بالاتر ببرد. اینکه به سطوح مختلف جامعه خط بدهیم چه موسیقی ارزش شنیدن دارد یا به عبارتی دیگر، هر موسیقی ارزش شنیدن ندارد، زیرمتنی است که ارغوان لابهلای خطوطش دارد.
طراحی صحنه چشم نواز ارغوان دلیل دیگری است برای دیدن این فیلم .اینکه چیزهای غیر ضروری را در کادر بگذاریم و بگوییم که طراحی صحنه رئال کردهایم و تصویر رئال گرفتهایم و همان دنیای همیشگی تماشاچی را به او نشان دهیم، نه تنها لذتی برای او ندارد، بلکه او را از سینما خسته میکند. میتوان صحنه را قدری خلوت کرد و تصویری زیبا را به بیننده منتقل کرد. انتخاب لوکیشنهای تودرتویی که باعث ایجاد عمق در صحنه میشوند هر چند چالشی برای تصویربردار و فیلمساز محسوب میشود، اما هویت و زیبایی خاصی به فیلم میدهد که ببینده را به یاد فیلم «عشق» «هانکه» میاندازد. تاثیر گرفتن از فیلمسازان بزرگ و ادای دین به سینمای ساختارمحور همیشه یکی از المانهای فیلمسازی بنکدار و علیمحمدی بوده است.
از فرمگرایی اغراق آمیز«شبانه روز» و «شبانه» و حتی مجموعه تلویزیونی «حیرانی» کمتر نشانی در «ارغوان» می بینیم.